English Version
This Site Is Available In English

در مسیر نور

در مسیر نور

شرح‌حال مسافرم که سالیان سال در عمق ظلمات قرار گرفته بود. گرچه ناخواسته تلاطم امواج سهمگین نیروهای مخرب‌ و گردبادهای وحشتناک او را به ناکجا‌آباد و به عمق تاریکی‌ها هدایت کرده بود و او که خندان، شاد و مهربان دیروز بود به فردی اخمو، عبوس و گوشه‌نشین امروز در بیغوله‌ای قرار گرفته بود؛ گویا حس ناامیدی در کالبد وجودش جوانه زده بود و خبری از امید به نجات نبود. نه یارای بلند شدن داشت و نه یارای تفکر و تعقل. اعتیاد از وی مرده‌ای متحرک ساخته بود. خانه و کاشانه را بر ساکنین خانه ناامن ساخته بود؛ چون اسیر هوای نفس شده بود گرچه  او مهر و محبت را در دل داشت. نمی‌دانم غرور بود یا نیروهای ضدارزشی باعث می‌شد اعضاء خانواده از مهر و محبتش بی‌بهره شوند. تا اینکه مشیت الهی بر این شد و در عین ناباوری مسیری در دل شب و نقطه نوری پدیدار شد.

آشنایی با کنگره۶۰ ابتدا با خواست خودش و بعد یاری رها یافتگان در میسر نور قرار گرفت و اذن ورود یافت تا سفری به سوی نور، امید، عشق و محبت آغاز نموده است. حرکت آغاز شد و دوستانی از روی محبت دست یاری به سوی او دراز نموده و آوای خوش آمدی را در وی القاء نمودند. روزها سپری شد و به آخر سفر رسید، تغییر حاصل شد، قهقه‌های گم شده‌اش را بار دیگر ابتدا با تبسم و سپس قهقه‌های مستانه سرداد، کانون سرد زندگی به گرمی تبدیل شد، مهر و محبت گم شده معجزه‌آسایی به ساکنین خانه از سوی مسافرم ابراز می‌شد، گویا معجزه‌ای رخ داده بود، مرده متحرک دیروز تبدیل به مسافری کوشا و هدف‌دار شد که قصد اوج‌گیری به قله را دارد. بله ره توشه‌‌ این مسافر ترمیم جسم، روان و جهان‌بینی است که اکنون او همراه دارد و باور دارد که پاداش تلاشش همان رهایی از بند جهالت بوده است که اکنون به دست آورده است که اثرات آن به کانون گرم زندگیمان مهر، محبت، عشق و عاطفه را به ارمغان آورده است که بهترین آسایش‌ و آرامش است.

این محصولات به کمک بزرگ راهنمایان عزیز آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان و سایر خدمتگزاران با محبت کنگره۶۰ به خانواده ما هدیه شد. مدیون همه عزیزان هستم. دستتان را می‌بوسم ان‌شاءالله ثابت قدم باشیم. خودم هم با آموزش‌های ناب کنگره از عمق تاریکی‌ها به‌طرف روشنایی‌ها حرکت کردم واقعاً تا حدودی صبور شدم و تغییر کرده‌ام و در زندگی پیشرفت کرده‌ام. از اینکه وسواس را کنار گذاشته‌ام و با آرامش زندگی می‌کنم خیلی خوشحالم. اطرافیان و اعضاء خانواده متوجه شده‌اند که من تغییر کرده‌ام و سعی می‌کنم تجسس، غیب و قضاوت نکنم تا به آرامش بیشتری برسم. همیشه باخودم می‌گویم کاش خیلی زودتر با چنین مکانی و این‌چنین عزیزانی آشنا می‌شدم و در جهل و نادانی به‌سر نمی‌بردم.

نویسنده: همسفر آمنه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر حمیده رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم) نگهبان‌ سایت
همسفران نمایندگی ارگ کرمان
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .