جلسه دوازدهم از دوره سیوششم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره ۶۰ نمایندگی شیخبهایی با استادی راهنما همسفر زهرا با دستور جلسه «وادی چهاردهم و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ برگزار شد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را بسیار شاکر و سپاسگزارم که باعث شد در مسیر کنگره قرار بگیرم. خداقوت خدمت عزیزانی که در این ماه مبارک زحمت میکشند؛ ضمن تبریک ماه مبارک رمضان، امیدوارم که از این ماه بهره کافی ببرید. دستور جلسه امروز «وادی چهاردهم» است با این عنوان که «آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است»؛ صحبت کردن در مورد این وادی دشوار است؛ در وادی بیان شده است »از عشق بدون عشق نمیتوان سخن گفت»؛ همانطور که میدانیم مثلث دانایی در کنگره ۶۰ شامل سه ضلع جسم، روان و جهانبینی است؛ اما جهانبینی کنگره بسیار غنی و منحصربهفرد است؛ یکی از مهمترین منابع یادگیری جهانبینی، کتاب عشق است.
وادی چهاردهم از مهمترین وادیهاست؛ زیرا مسیر خودشناسی را کامل و به عنوان یک راهنما در جهت خودشناسی به ما کمک میکند؛ چرا وادی چهاردهم درس عشق و محبت است؟ این، جای تفکر دارد؛ برای اینکه من متوجه شوم که درک محبت و عشق، بدون آموزش امکانپذیر نیست؛ نمیتوانم ادعا کنم که محبت و عشق دارم ولی هیچ شناختی نسبت به آن نداشته باشم؛ جناب آقای مهندس حسین دژاکام در سیدی «معرفت» فرمودند پایه محبت، معرفت است؛ پس برای داشتن محبت پیشنیازهایی لازم است؛ باید هدف از خلقت خود را بدانم، باید بدانم مسئولیت زندگی و مشکلات بر عهده خودم است، در جهت حل کردن آن تلاش کنم و دنبال حقیقت باشم؛ پیمان وادی هشتم را اجرا کنم و همیشه در زندگی امیدوار و برای پذیرش عشق با تمام وجود، دریچه قلب و احساسم را آماده کنم؛ به قول معروف، عشق، دُرّ گرانقدری است و در ابتدا باید بستر آماده باشد تا بعد آماده پذیرش عشق شود؛ عشق ساکن شود و یک خانهتکانی دلی انجام شود؛ این مقدمه ورود به عشق است؛ برای اینکه من بتوانم عشق و محبت را درک کنم در وادی، جناب آقای مهندس حسین دژاکام مثلث عشق را مطرح نمودهاند که شامل سه ضلع سایه، جاذبه و حس است.
سایهها، موضوعات و اشخاصی هستند که من نسبت به آنها حس و محبت دارم؛ جاذبه، کششی است که نسبت به سایهها دارم؛ حس، محبت را دریافت میکند و انتقال میدهد؛ اگر عاشق هستم باید هر سه ضلع در درون من باشد، یعنی من نسبت به مسافرم محبت دارم و او سایهای است که وجود دارد؛ وقتی به من محبت میکند جاذبه و محبت وجود دارد اما زمانیکه از طرف او بیمهری میبینم آن جاذبه از بین خواهد رفت و من نمیتوانم ادعا کنم که عاشق هستم و نسبت به او محبت دارم؛ این یک عشق ناپایدار است؛ عشقی پایدار است که در آن سه ضلع کنار هم باشند. انسان عاشق آرام است؛ زود بهم نمیریزد و با کوچکترین حرفی ناراحت و خشمگین نمیشود؛ اگر به او بدی شد گذشت و بخشش دارد؛ عاشق نرم است و منتظر برگشت و جبران نیست زیرا اگر اینگونه نباشد، عشق نیست. عشق یعنی بدهیم و بگذریم و منتظر باز پس گرفتن نباشیم؛ «عاشق را حساب با عشق است با معشوق چه حساب دارد.»
در جملاتی زیبا در وادی آمده که عشق یعنی گذشتن از خویش؛ عشق یعنی به ظاهر سوختن اما نه برای خاکستر شدن، برای تبدیل به نور شدن؛ نوری که در من بهوجود میآید باعث میشود که من تغییر کنم و چیزهایی را بشنوم، ببینم و لمس کنم که دیگران درک نمیکنند و اینها نشانه انسان عاشق است. به این مرحله رسیدن بسیار سخت است؛ من باید درد بکشم و بسوزم تا به این مرحله نزدیک شوم؛ قطعاً نیاز به تلاش و کوشش مستمر دارد؛ «باید از جان گذری تا که شوی لایق عشق»؛ باید ناخالصیها از وجود من خارج شود، من باید تزکیه و پالایش شوم و صدای عشق را بشنوم؛ باید بهای آن را پرداخت کنم؛ کسیکه این مرحله را درک کرد سختیها را با جان و دل میخرد؛ قدرت عشق باعث میشود آن سوزش به شیوه دیگری حس شود؛
باید خلیل بود و به یار اعتماد کرد
گاهی بهشت در دل آتش میسر است
مطلب دیگری که در وادی به آن اشاره شده این است که محبت دو نوع است؛ محبت عام و محبت خاص؛ محبتی که والدین به فرزندان خود دارند محبت خاص است؛ محبتی که ریشه آن مالکیت (اعضای خانواده، خانه، ماشین، فرزند،...) است محبت خاص است؛ اما جنس محبتی که در وادی ذکر شده از نوع محبت عام است؛ محبت عام، محبتی است که تمام هستی را بدون قید و شرط و بلاعوض دوست داشته باشیم. مبحث دیگر در کنگره تعادل است؛ ما باید در همه چیز تعادل داشته باشیم و محبت هم از این قضیه مستثنی نیست؛ درک آن بستگی به دانش من دارد و من باید آن دانش را کسب کنم؛ زمانیکه بارهای اضافی را زمین میگذاریم تعادل پیدا میکنیم و ترازوی محبت ما در حالت تعادل قرار میگیرد؛ تعادل با کسب دانایی و معرفت میسر میشود؛ زمانی میتوانیم به بالاترین مرحله عشق برسیم که انسانی کامل شده باشیم و این زمانی رخ میدهد که معیار و سنجش اعمال و رفتار من و محبتی که به دیگران میکنم تنها خداوند باشد؛ برای همین اسم دیگر وادی چهاردهم توحید است یعنی من هر کاری که انجام میدهم فقط خدا را در نظر داشته باشم.
این وادی به من کمک میکند که به درون خود نگاه کنم و ببینم رفتاری که انجام میدهم از سر محبت و باور است یا برای دیده شدن، رفع تکلیف یا نمایش دادن به دیگران است. من بدون محبت شبیه ظرف خالی هستم؛ حتی اگر از بیرون خیلی جذاب باشم از درون تهی هستم؛ خودشناسی به من کمک میکند تا نگرش خود را تغییر دهم و به سمت یک زندگی معنادار حرکت کنم؛ اگر آموزشهای کنگره را دریافت کردم؛ باعث میشود که تغییر کنم؛ ولی اگر هیچ تغییری در زندگی من رخ نداد یعنی نتوانستهام از آموزشها به درستی استفاده کنم. کلامم را با جملهای از وادی چهاردهم به پایان میرسانم؛ «این قدرت عشق است که در صور پنهان و آشکار، آفرینش را به تکاپو و جنبش در آورده است و آنقدر ارزشمند است که زندگی و حیات بدون عشق سکون است و مرگ بیصدا.»
.jpg)
گزیدهای از مراسم افطاری و چیدن هفتسین:
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)

مرزبانان کشیک: مسافر علی و همسفر صفورا
تایپ: همسفر اکرم و همسفر مینا رهجوی راهنما همسفر مائده (لژیون بیستوسوم) و همسفر طیبه رهجوی راهنما مریم (لژیون دوم)
ویراستار: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون پانزدهم)
ارسال: همسفر مینا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شیخبهایی
- تعداد بازدید از این مطلب :
388