English Version
This Site Is Available In English

عشق در وجود همه انسان‌هاست

عشق در وجود همه انسان‌هاست

دوازدهمین جلسه از دوره یازدهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی قائم‌شهر با استادی راهنمای تغذیه سالم (جونز) همسفر محدثه، نگهبانی همسفر رقیه و دبیری همسفر نرگس با دستور جلسه «وادی چهاردهم (آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۲۷ اسفند‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
امیدوارم حال همه عزیزان خوب باشد، طاعات و عبادات همه شما مورد قبول بوده باشد. در ابتدا از خدای خودم سپاسگزارم بابت این‌که مسیر زیبای کنگره را در مسیر زندگی من قرار داد و نگذاشت با جهل و نادانی از این دنیا بروم بعد از راهنمای خودم سپاسگزارم بابت آموزش‌های بی‌نظیرشان و همچنین از این‌که فرصت این خدمت را به من دادند از ایشان تشکر می‌کنم. از نگهبان و دبیر هم بابت این‌که اجازه دادند که در این جایگاه باشم تشکر می‌کنم. جا دارد که از آشپزها و عزیزانی که در تهیه افطاری زحمت می‌کشند و تلاش می‌کنند یا عزیزانی که حمایت‌های مالی و  اقلامی دارند نیز  تشکر کنم. برای این‌که نگذاشتند این سنت زیبای افطاری و این رسم زیبا از بین برود و همچنان این سفره پهن باشد.

چند روز پیش محل کارم بودم که راهنمایم همسفر آزاده تماس گرفتند و گفتند: هفته بعد دستور جلسه وادی عشق است. آیا استاد جلسه می‌شوی؟ چیزی که در آن لحظه با تعجب به زبانم آمد این بود که گفتم: من؟ سپس گفتند بله. چند ثانیه مکث کردم و گفتم چشم. خداحافظی کردیم و تمام شد.

گفتم چشم؛ چون دلیل داشتم. یک وقت‌هایی در زندگی‌هایمان، یک سری درگیری، دغدغه‌ و مشکلاتی داریم که حس و حال خدمت‌کردن را از ما می‌گیرد. انگار که حالش را نداری، دقیقاً همان زمان کنگره صدایت می‌کند و به تو می‌گوید که بیا، حضور داشته باش، خدمت‌ کن، گره وجودی‌ات را پیدا کن و حال خودت را خوب کن.

اگر زرنگ باشی می‌گیری و روی هوا آن خدمت را انجام می‌دهی ‌و یک وقت‌هایی به تو می‌گویند: بیا و تو می‌گویی نه الآن وقت گردگیری است، الآن بچه‌ام امتحان دارد، الآن مسافرم بدقلقی می‌کند و من حوصله ندارم یا هزاران بهانه می‌گیری که الآن فرصتش را ندارم و آن فرصت را از دست می‌دهی.

یک زمانی هم می‌رسد که تمام این دغدغه‌هایت از بین می‌رود و مسافرت درمان می‌شود، امتحان بچه‌ات تمام می‌شود و گردگیری‌ها انجام می‌شود، آن موقع تو می‌آیی و می‌گویی سلام من آمدم و آن موقع دیگر  برای تو جایی نیست؛ چون کنگره در جریان است، افراد متفاوتی می‌آیند و می‌روند، آنجایی را که تو قرار بود بگیری و نگرفتی، روی هوا می‌زنند و می‌گیرند. من به این نتیجه رسیدم که چیزی که در کنگره به تو داده می‌شود؛ باید در قبالش قدردانی و سپاسگزاری شود؛ چون قرار است یک گره از وجودت را باز کند‌.

دستور جلسه وادی عشق است. به نظرم صحبت در موردش الآن خیلی سخت است؛ چون قبل از این‌که دقیقاً به کنگره بیایم، تعریفی که از آن برای من وجود داشت این بود که فکر می‌کردم، زن و مردی که به هم عشق داشته باشند، دیگر نهایتش این بود که عشقی را که مادر به فرزند دارد. هیچ تعریفی دیگر از عشق وجود نداشت تا این‌که کتاب وادی چهاردهم در وادی عشق را خواندم. آن‌قدر عشق و عظمتش را بزرگ نشان داد و آن‌قدر عشق را زیبا به تصویر کشید که من متوجه شدم کجای کار هستم، این چه می‌گوید و من چه فکر می‌کردم.

کاملاً یک دیدگاه جدیدی را در مورد عشق در من به وجود آورد. منی که به طبیعت می‌رفتم نه زندگی را می‌دیدم، نه همسر را می‌دیدم، نه فرزند را و نه زیبایی‌های بیرون را. جنگل و دریا می‌رفتیم، به‌جای این‌که در آن لحظه از طبیعت عشق بگیریم و لذت ببریم به این فکر می‌کردیم چه کسی می‌خواهد ظرف‌ها را بشوید؟ چه کسی می‌خواهد فردا به سرکار برود؟ آن لحظه هیچ لذتی وجود نداشت با این‌که این تعریف‌ها و آن گره‌ها برای من باز شد و به نظرم عشق در وجود همه انسان‌هاست. بدون استثنا برای همه به نظر من هست، فقط نیاز به بستر مناسب دارد و نیاز به یک سری بذرهایی دارد که من عشق را شعله‌ور کنم.

به نظرم یکی از آن بذرها گذشت، صبر و دیگری مهربانی است. تو زمانی که گذشت داشته باشی می‌توانی عشق بدهی. طرف مقابلت چه زمانی؟ زمانی که مسافرت درمانش را شروع می‌کند از نظر مالی به مشکل برمی‌خوری، دم عید است و لباس می‌خواهی، بچه لباس می‌خواهد و می‌خواهی برای خانه خرید کنی و شرایط مسافرت را می‌دانی، آنجاست که تو گذشت می‌کنی و از خواسته‌های خودت می‌گذری، برای این‌که او به درمان برسد یا خیلی وقت‌ها مسافر خراب می‌کند، بار اول، بار دوم، آنجاست که تو گذشت می‌کنی. نه این‌که به او نق بزنی، سرکوبش کنی و ضعفش را توی سرش بکوبی. گذشت می‌کنی و عشقت را نشان می‌دهی؛ ولی یک وقت‌هایی خواهر، مادر و پدر یک سری حرف‌هایی را به تو می‌زنند که بر خلاف میل تو است. به‌جای اين‌که با آن طرف بجنگی، حرف آقای مهندس در ذهنت تداعی می‌شود که گفتند: هیچ انسان بدی وجود ندارد، اگر می‌بینی انسان‌ها رفتاری را می‌کنند که بر خلاف میل توست، ناآگاه‌ هستند و آنجا است که تو گذشت می‌کنی.

دو دستاوردی که این دستور جلسه یا وادی عشق برای من داشت این بود که من زمانی که وارد کنگره شدم، آزمون راهنمایی می‌خواستم بدهم، آهسته می‌رفتم و آهسته می‌آمدم و با کسی کاری نداشتم. فقط سلام  و خداحافظ. برای آزمون خواندم و قبول نشدم. مرحله دوم اتفاق افتاد یک همبستگی خیلی عجیبی بین بچه‌های لژیون ما پیش آمد، یک عشق و پیوند فوق‌العاده‌ای که همدیگر را حمایت کردیم. لحظه‌به‌لحظه‌اش انگیزه دادیم و جایی کسی کم می‌آورد به او انرژی می‌دادیم. همان حرف استاد امین پیشرفت در جمع اتفاق افتاد و بزرگ‌ترین هدیه‌ای که این آزمون به من داد، عشق عمیقی که بین بچه‌ها و در من به وجود آمد بود.

بارها می‌شود که خسته‌ و ناامیدیم، می‌آییم، بچه‌ها را می‌بینیم، بغلشان می‌کنیم، حالمان خوب می‌شود و انگیزه می‌گیریم و این بزرگ‌ترین هدیه بوده است. برای همه از لحاظ اقتصادی سال سختی بود و به همه سخت گذشت.  از این‌که کم نیاوردید، دوام آوردید، بودید و همیشه در کنگره حضور داشتید به خودتان افتخار کنید که یک سال دیگر مشکلات را با موفقیت پشت سر گذاشته‌اید. ان‌شاءالله سال بعد هم حضور داشته باشید.

تصاویر برگزاری مراسم افطاری ماه مبارک رمضان 

عکاس: همسفر مهرانه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون سوم)
تایپیست: همسفر سیما رهجوی راهنما همسفر صبحگل (لژیون ششم)
مرزبانان کشیک: مرزبان همسفر سارا و مرزبان مسافر بهمن
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر صبحگل (لژیون ششم) نگهبان سایت 
همسفران نمایندگی قائم‌شهر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .