جلسه چهارم از دوره دوازدهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی دنا شهرضا با استادی راهنما همسفر اعظم، نگهبانی همسفر بهاره و دبیری همسفر منیره با دستور جلسه «وادی چهاردهم (آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۲۷ اسفندماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ شروع به کار کرد.
.jpeg)
خلاصه سخنان استاد:
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حسن برون آ ز ابر
کان چهره مشعشع تابانم آرزوست
زین هَمرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
از دیو و دَد، مَلولم و انسانم آرزوست
از خداوند ممنونم که به من اجازه میدهد در کنگره حضور داشته باشم. از آقای مهندس ممنون و سپاسگزارم که فرصت آموزش و خدمت را به من دادند و در ادامه از ایجنت، مرزبانان و نگهبان جلسه بسیار سپاسگزارم. همیشه صحبت در مورد وادی چهاردهم راجع به عشق، عظمت عشق و گستردگی این وادی برایم سخت است. ما در آموزشهای کنگره یاد گرفتهایم بشریت و انسانها، یک حلقه مفقوده به نام جهانبینی دارند. حال چرا باید جهانبینی یاد بگیریم و بخوانیم؟ وقتی به کنگره میآییم یاد میگیریم که ده درصد کارمان، درمان اعتیاد بوده و بقیه جهانبینی است. همه رفتن و آمدنها، بالا و پایینهای ما برای رسیدن به این وادی و این دستورجلسه است. درواقع همه ما آمدیم که عشق را درک کنیم و به آن برسیم. از وادی اول تا وادی سیزدهم میآموزیم که یک کلمه از وادی چهاردهم را یاد بگیریم.
ریشه کلمه عشق از یک گیاه به نام عشقه گرفته شده است. مراتب عشق سه مرحله است: عشق مخلوق به مخلوق، عشق مخلوق به خالق، عشق خالق به مخلوق. قبل از اینکه به کنگره بیاییم همه ما و ازجمله خود من فکر میکردم خیلی مهربان، بامحبت و باگذشت هستم؛ ولی در کنگره معنای عشق، برایمان عوض شد و عشق را بهگونهای دیگر فهمیدیم. قبلاً هم عاشق بودیم و محبت داشتیم، مثل عشقی که به فرزندم، مادرم، پدرم، همسرم داشتم؛ ولی همه غریزی بوده و هست. روز اول همه ما به خاطر عشق آمدیم چون عاشق مسافرانمان بودیم، آمدیم که برای آنها کاری کنیم؛ اما از یک جایی به بعد مگر مسافرانمان رها و درمان نشدند؛ پس چرا ما نرفتیم؟ چرا هنوز میآییم و اینجا هستیم چون عشق را فهمیدیم، متوجه شدیم؛ باید بمانیم و این کافی نیست که فقط حال من و خانواده من خوب باشد.
در وادی چهاردهم یاد میگیریم که محبت دو نوع است: محبت عام و محبت خاص. محبت به فرزند، پدر، مادر و همسر از نوع محبت خاص بود که به خاصترین عزیزانم و نزدیکانم یا افرادی که سببی و نسبی با من خویشاوند هستند ارزانی میداشتم؛ اما در کنگره محبت عام را یاد گرفتیم، فهمیدیم که باید بمانیم و عشق بورزیم، عشق را اینجا یاد گرفتیم و در پی بازپسگیری هم نیستیم. قبلاً اگر چیزی را در غالب کادو به کسی میدادیم و در ادامه او کادویی در قبال آن به ما پس نمیدادند، خیلی ناراحت میشدیم یا اگر کاری برای کسی انجام میدادیم و دستمزدمان را نمیدادند بههم میریختیم؛ ولی الآن چرا به هم نمیریزیم؟ به خاطر اینکه آقای مهندس به ما یاد دادند که انسانها جاهل و نادان هستند و اگر عمل اشتباهی انجام میدهند از روی جهلشان است و نمیخواهند ما را آزار دهند و درک این موضوع؛ یعنی جهانبینی.
عشق بلاعوض به موجودات؛ یعنی همه افراد از هر نژادی، با هر رنگ پوست و لهجهای، باسواد، بیسواد، زیبا، زشت، پیر و جوان را دوست داشته باشم. زمانی میتوانیم بگوییم ما در مرتبه عشق به خدا هستیم که عشق مخلوق به خالق را تجربه کرده باشیم. شاید خیلی از ما تاکنون فکر میکردیم که عاشق خداوند هستیم و تصور میکردیم که اگر صبح تا شب تسبیح خداوند را بگوییم، سجده کنیم و ذکر بگوییم؛ یعنی عاشق خداییم، نه این فقط کافی نیست؛ باید ببینم آیا دستساز و مخلوقین خدا را هم دوست دارم؟ چهقدر حاضرم اشکی را پاک کنم؟ چهقدر لبخند بر لبی مینشانم؟ اگر من منتظر دریافت محبت از دیگران هستم، سخت در اشتباهم؛ باید منتظر دریافت محبت جاودانه باشم و محبت جاودانه فقط برازنده خداوند است و باید منتظر دریافت از خداوند باشم. گاهی خدا را فراموش میکنیم یا به اقتدار خداوند شک میکنیم. خدا در قرآن میفرماید: ذَرة المِثقال شرا یَره و ذَرة المِثقال خیرا یَره؛ یعنی بنده من تمام خوب و بد تو را میبینم و بهموقع جواب تمام اعمالت را میدهم، بدانید که وعده من دروغ نیست.
به اعتقاد من رمز باز شدن تمامی بندها، قفلها و چالشهایی که حالمان را اینقدر بد کرده، فقط یک کلمه است و آن محبت و عشق است. عشق یعنی گذشتن از خویش، ازخودگذشتگی، رفتن و سوختن؛ اما نه برای خاکستر شدن برای لبریز شدن از نور و آگاهی همانند مهندس عزیزمان که حال خوش و درمان را فقط برای خود نخواستند. ایشان سختیها و چالشهای زیادی را تجربه کردند؛ اما امروز بهمانند خورشید بر همه ما میتابند. یک انسانی که ازلحاظ سببی و نسبی با ما غریبه بود، الآن آشناترین آشنای ماست، دلگرمی همه ما است و اگر ادعا میکنیم که دوستشان داریم و شاگرد ایشان هستیم؛ باید مراقب اعمال و رفتارمان باشیم. سرزنش کردن، غیبت کردن، بدگویی پشت سر دیگران و بیاحترامی قلب ایشان را بدرد میآورد. ایشان صداقت و راستی را به ما آموختند. اگر میخواهیم همهجا کارمان پیش برود و به نتیجه برسیم بهتر است صداقت، راستی، درستی و خلوص را الگو و سرلوحه کار خودمان قرار دهیم.
سال جدید و بهار نزدیک است باهم عهد کنیم، امسال بهجای خانههایمان، دلهایمان را بتکانیم، امسال با وادی چهارده تمام میشود. نگذاریم در دلهایمان حسادت، کینه، بغض، رنجش، نفرت، دورویی، انتقام، خیانت و دور زدن باشد، دلهایمان را بتکانیم و جا برای عشق و وادی چهارده بازکنیم. هرکدام از ما بهنوبه خود ذرهای از عشق شویم، به مرحله انسانی برسیم و به قول استادمان جناب امین اینکه من ستاره باشم و بدرخشم مهم نیست، مهم این است که من کمک کنم دیگران بدرخشند و ستاره شوند. لحظه تحویل سال برای هم دعا کنیم، برای انسانهای ویرانه، برای دلهای زخمی، برای قلبهای ناآرام، برای خوشبختی تمام جوانها، برای کسانی که دربند اعتیاد هستند، عهد کنیم در تحویل سال برای دیگران دعا کنیم و از خداوند بخواهیم به عدد شکوفههای بهاریاش به ما لیاقت عشق واقعی و وادی چهاردهم شدن را بدهد. یا مُقلِّبَ القُلوبِ وَ الاَبصار یا مُدبِّر اللَّیلِ و النَّهار یا مُحَوِّلَ الحَولِ و الاَحوال حَوِّل حالِنا الی اَحسنِ الحال.
.jpeg)
تایپیست: همسفر فهیمه و همسفر آمنه رهجویان راهنما همسفر زهره (لژیون سوم)
عکاس: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیون چهارم)
ویراستاری و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دنا شهرضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
326