English Version
This Site Is Available In English

اخبار لژیون سردار (نمایندگی نسترن اصفهان)

اخبار لژیون سردار (نمایندگی نسترن اصفهان)

چهارمین جلسه، از دوره اول لژیون سردار خانم‌های مسافر و همسفر نمایندگی نسترن اصفهان، با استادی مسافر کبری، نگهبانی همسفر سحر و دبیری مسافر فریبا، با دستور جلسه «وادی چهاردهم و تاثیر آن روی من» روز شنبه ۲۵ اسفند ماه ۱۴۰۳، راس ساعت ۱۱:۰۰ آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:
سلام دوستان کبری هستم یک مسافر
خدا را شکر می‌کنم که در جمع شما عزیزان قرار دارم، بابت حضور پربرکت آقای مهندس از خداوند سپاسگزارم، و به خاطر وجود تک‌تک شما خدا را شکر می‌کنم. اولین بار است که در جایگاه استادی سردار قرار گرفته‌ام، از نگهبان لژیون سردار ممنونم که به من اجازه خدمت دادند.
دستور جلسه امروز در مورد وادی چهاردهم است. کتاب چهارده وادی، ۱۹۲ صفحه است، که تقریباً نیمی از این کتاب اختصاص دارد به وادی سیزدهم و چهاردهم، که بیانگر اهمیت این دو وادی است. رسیدن به وادی چهاردهم که همان عشق و محبت است، طی فرایند زمان و با کسب آگاهی و معرفت حاصل می‌شود.
در وادی چهاردهم می‌گوید: هر آنچه که به اذن خداوند، در جهت تکامل آفریده شده و تمامی نیروهایی که ساختار آنها با روح الهی آغاز گشته‌اند، به آرامی همدیگر را پیدا کرده و به هم متصل می‌شوند. یعنی انسان‌هایی که این ویژگی محبت را دارند، یکدیگر را پیدا کرده و با جذب شدن به هم، خطی را تشکیل می‌دهند، همه کسانی که با آنها همسو هستند را می‌یابند و هر روز بر تعدادشان افزوده می‌گردد، و در اثر تکرار و تداوم، مانند رودها و اقیانوس‌های زلال، قوُت و غذای نیروهای راستین در عالم می‌شوند. آنگاه کلمه زیبای محبت معنی‌دار می‌گردد و هر روز از تعداد نیروهای منفی و مخرب کاسته خواهد شد.
به همین دلیل است که جمعیت یک نفره کنگره ۶۰، پس از بیست و هفت سال، بالغ بر صد هزار نفر عضو دارد. این نیروهای راستین، زمین‌های لم‌یزرع را آبیاری نمودند و امروز شاهد رشد و نمو جوانه‌های زیادی هستیم که در آینده‌ای نه چندان دور، همگی به درختان تنومندی تبدیل خواهند شد و زمین خداوند را سرسبز و زیبا خواهند کرد.
من قبل از ورود به کنگره هم انسان با محبتی بودم و نسبت به خانواده، فامیل و بستگان محبت می‌کردم، اما آن محبت، با محبت و خدمتی که امروز ارائه می‌دهم، زمین تا آسمان فرق دارد. می‌گویند: "دانه فلفل سیاه و خالِ مهرویان سیاه؛ هر دو جان‌سوزند، اما این کجا و آن کجا؟" عشق و محبتی که به فرزندان یا فامیل داشتم، یا از روی ترس از دست دادن بود، یا برای تآیید، یا در پشت آن، دنیایی از توقع و انتظار نهفته بود. در مواقع بُروز مشکلات انتظار داشتم افرادی که به آنها کمک کرده‌ام، به یاری‌ام بیایند و کمکم کنند، و چون این اتفاق نمی‌افتاد، دلگیر و ناراحت می‌شدم و با آنها قطع رابطه می‌کردم.
ولی امروز در کنگره بدون هیچ چشم‌داشت و توقعی خدمت می‌کنم، که البته منافع این خدمات در وهله اول برای خودم است. من از محبت و خدمت کردن به رهجویی که هیچ رابطه فامیلی و هیچ نسبتی با او ندارم، لذت می‌برم، برایم مهم نیست که او چه عقایدی دارد، دارای چه فرهنگ و تمدنی است، مذهب و نژاد برایم مهم نیست، تنها چیزی که مدنظرم است، درمان، رهایی و آموزش دادن به اوست. سعی می‌کنم هر آنچه در این مکتب  آموخته‌ام و هر چه در چنته دارم، بی کم‌وکاست، در اختیارش قرار دهم، حتی اگر او متوجه و قدردان نباشد. این محبت با آگاهی و ظرافت است، همان است که وادی چهاردهم می‌گوید، همان عشق بلاعوض که از عصاره وجودت و بدون توقع می‌بخشی و لذت می‌بری.
من یک پسر مصرف‌کننده دارم که ابتدا مصرفش تریاک بود و حالا پس از بیست سال تخریب، دچار چند مصرفی شده؛ شیشه، هرویین، سورچه و قرص B2 مصرف می‌کند. من دائماً نگران بی‌خوابی‌های مفرط او هستم. گاهی بابت رفتارها و خسارت‌هایی که می‌زد، به شدت از او خشمگین و یا حتی متنفر می‌شدم، زیرا معنای محبت را نمی‌دانستم و درک امروزم را نداشتم. روزی راهنمای عزیزم خانم مهری گفتند؛ تو او را به عنوان یک بیمار بپذیر و وظیفه خودت را انجام بده، وظیفه تو محبت کردن، ایثار و ازخودگذشتگی است. من این سخن را آویزه گوشم کردم و با محبت و عشق او را پذیرفتم، و چقدر به آرامش رسیدم وقتی که رها کردم! امروز زیر این سقف و در حضور اعضای لژیون سردار، برایش دعا می‌کنم و امیدوارم اذن ورودش به کنگره صادر شود و به درمان برسد.
آقای مهندس بیان می‌دارند؛ وادی چهاردهم یعنی عشق و محبت. اگر کسی بخواهد این وادی را به معنای واقعی به مرحله اجرا درآورد، مستلزم صبر است، و کسب معرفت و آگاهی. خدا را شکر همه این امکانات در کنگره مهیا است، ما اساتید فرهیخته‌ای داریم. من به راهنمایم خیلی مدیون هستم، محبت واقعی و درس‌های زیادی از ایشان آموختم که شاید هیچ وقت، طی این ۶۱ سال عمرم، کسی به من یاد نداده بود. از جناب مهندس بابت این همه ایثار و ازخودگذشتگی تشکر می‌کنم.

مشارکت خانم فریبا راهنما:
آنچه باور است محبت است، و آنچه نیست ظروف تهی است. وقتی باورها با محبت واقعی عجین شوند، معنای محبت را درک می‌کنیم و کسانی که هیچ وقت از نظر محبت حضور ندارند، همان ظروف تهی هستند. وادی چهاردهم، وادی عشق و محبت است و فوق‌العاده عظیم، انسان را با خودش و با کائنات روبرو می‌کند. من همیشه با خود می‌گویم؛ تو از وادی چهاردهم چه مطلبی یاد گرفتی و چه چیزی در چنته داری؟ وادی چهارده آمده تا اندازه‌ها را به ما نشان بدهد. به قول استاد جلسه، ما محبت می‌کردیم و ظروف خالی نبودیم، ولی نوع محبت ما فرق می‌کرد. به خاطر عدم آگاهی، یک جاهایی زیاد از حد محبت می‌کردیم و یک جاهایی که لازم بود محبت کنیم، دریغ می‌کردیم. در کنگره جنس محبت، نوع و اندازه محبت را یاد گرفتیم. شاید برای ما سخت بود انسانی را که دوستش نداشتیم و اخلاق و خصوصیاتش مورد پسند ما نبود، همانطور که هست بپذیریم. ولی یاد گرفتیم بی‌دریغ محبت کنیم و دوست داشته باشیم، بدون هیچ چشم‌داشتی.
شاید ما محبت می‌کردیم، ولی می‌خواستیم در قبالش چندین برابر به ما محبت بشود. وقتی محبت متقابل انجام نمی‌گرفت، اوضاع وخیم می‌شد. حتی من که فرزندی به دنیا آورده‌ام، او را شیر داده‌ام و بزرگش کرده‌ام، باید بدانم که فقط یک مادر هستم و باید بتوانم فرزندم را خوب تربیت کنم، او در قبال من هیچ وظیفه‌ای ندارد. شاید پذیرش این موضوع دشوار باشد، اما در کنگره یاد گرفتم از هیچکس توقع نداشته باشم. اگر من شرایط نامساعدی دارم، هیچ ربطی به دیگران ندارد. پذیرفتن این واقعیت، خیلی مرا آسوده و فکرم را راحت می‌کند.
باید این اصل مهم را بپذیرم که در طبیعت، درختان، گیاهان، همه و همه عشق هستند. جناب مهندس می‌گویند؛ بیماران، کارتن‌خواب‌ها، زندانیان، همه عشق هستند، سوختن عشق است، حتی مرگ هم عشق است. ما دیدگاه متفاوتی نسبت به مرگ پیدا کردیم، اکنون می‌دانیم که مرگ، پایان زندگی نیست، بلکه آغاز حیاتی دیگر است. تمام شدن در کار نیست، انسان با مُردن، کارش تمام نمی‌شود. در کائنات، انرژی از بین نمی‌رود، بلکه از صورتی به صورت دیگر تبدیل می‌شود. حتی گاهی آتشی که در آن گرفتار می‌شوم و می سوزم، مرا به یاد وادی چهاردهم می‌اندازد، می‌گویم؛ خدایا! خودت گفتی همه چیز عشق است، پس به من توانایی بده که بتوانم از این سختی عبور کنم و ناشکر نباشم. ناشکری کردن، داشته‌های مرا از من می‌گیرد.
باید همیشه و در تمام لحظات زندگی وادی چهاردهم را به خاطر داشته باشیم. خدا را شکر که ما اینجا جمع شدیم و یاد گرفتیم صبور باشیم و امیدوار. چه چیزی ما را دورهم جمع می‌کند؟ وادی چهاردهم است که پیوند محبت و اتصال بین ما به وجود می‌آورد. چه انگیزه‌ای سبب می‌شود که راهنما از صبح زود تا دیروقت، بدون هیچ هزینه و دریافتی در کنگره حضور داشته باشد؟ دلیلش همان عشق است. چه کسی به کلام راهنما قدرت لازم را می‌دهد که یک آدم به‌هم‌ریخته،  ناآرام و بی‌تعادل را که از دل تاریکی‌ها و از تَه جهنم آمده، به آرامش و تعادل برساند؟
هیچ‌چیز بدتر از اعتیاد نیست. اعتیاد تفکر مرا می‌گیرد، خواب و خوراک مرا می‌گیرد، افسار و اختیار من، در دستان اهریمنی اعتیاد است. انسانی که درگیر اعتیاد است هیچ‌گونه اختیاری ندارد و گوهر وجودی خویش را از دست می‌دهد. وقتی که به کنگره وارد می‌شوید، یک راهنما شما تحت حمایت می‌گیرد و به شما محبت می‌کند، تا به مقصد که همان رهایی از دام اعتیاد است برسید، و محبت متجلی می‌شود. راهنمایان، ایجنت و مرزبانان همه وادی چهاردهم هستند، آقای مهندس که خود سر منشاء و سرچشمه اصلی وادی چهاردهم هستند. چه عاملی همگی ما را به دورهم جمع کرده، شب عید که همه ما هزار و یک کار و مشغله داریم، بیاییم اینجا دورهم جمع شویم و افطاری درست کنیم. این‌ها همه وادی چهاردهم است.
وادی چهاردهم خیلی مقدس است، باید آن را خوب گوش دهیم، در زندگی خود پیاده کنیم و به مرحله اجرا درآوریم. یک جاهایی سخت است و یک جاهایی با درد. درختی را در نظر بیاورید که وقتی می‌خواهد پیوند بخورد، با درد توام است، ابتدا آن را زخمی می‌کنند و شکاف می‌دهند، ولی در عوض محصول مرغوب‌تری می‌دهد. ما هم باید صیقل داده شویم.
گاهی انسان‌ها را از روی ظاهر نگاه می‌کردیم و از آنها خوشمان نمی‌آمد، ولی با کسب آگاهی و آموزش، دیدگاه ما نسبت به همه چیز و همه کس تغییر کرده، حال تمامی موجودات و مخلوقین را دوست داریم و به آنها احترام می‌گذاریم. یک کارتن‌خواب، یک دوره‌گرد یا کسی که دارد دنبال زباله‌ها می‌گردد تا چیزی برای فروش و امرار معاش پیدا کند، همه عشق هستند. آقای مهندس می‌گویند حواستان به این‌ها باشد. وقتی به رستوران می‌روید، حواستان به دربان رستوران یا پارکبان‌ها باشد و به آن‌ها پول بدهید. این‌ها محبت و عشق است. از صبح که بلند می‌شویم، باید حواسمان به وادی چهاردهم باشد که محبت کنیم، ولی اندازه‌ها دستمان باشد زیاد از حد محبت نکنیم. خوبی که از حد بگذرد، نادان خیال بد کند. باید بدانیم چقدر محبت کنیم، به چه کسی و به چه اندازه عشق بورزیم. افراط و تفریط در کار نباشد. در جهان هستی، همه چیز بر اساس تعادل و نظم بنا شده، من هم باید این انضباط و نظم را در همه مراحل زندگی رعایت کنم.

مشارکت خانم مهری راهنما:
سلام دوستان مهری هستم یک مسافر
خدا را شکر که در آخرین شنبه سال، در این لژیون دورهم جمع شده‌ایم، واقعا از خداوند سپاسگزارم. ماه رمضان، ماه زیبایی است، همگی دعا کنیم برای همدیگر که امسال، سال خیلی خوبی برای تمام انسان‌ها باشد، الهی حاجت قلبی و خواسته‌های معقول همه اجابت شود. ما راهی جز وصل شدن به الله و چنگ زدن به  ریسمان الهی نداریم، فقط و فقط باید به ریسمان محکم الهی چنگ بزنیم. در وادی چهاردهم می‌گوید: برای آنانی که حال خوشی ندارند، دو راه بیشتر وجود ندارد؛ یا به نیروهای راستین که خواستار حق و حقیقت هستند ملحق شوند، و یا راکد بمانند و صبر کنند تا نیروهای مخرب، آنها را به عمق ظلمات و ناامیدی بکشاند.
از آقای مهندس تشکر می‌کنم که چنین فضایی را برای ما دل‌شکستگان مهیا کردند. باید کنار همدیگر باشیم، به هم کمک کنیم و دست یکدیگر را بگیریم. شاید در جایی دیگر، دست ما هم توسط نیروهای الهی گرفته شود، فقط یادمان نرود که اینجا کجاست.
وادی چهاردهم، وادی عشق است و محبت، و هیچ‌چیز دیگری نیست. همیشه حواسمان باشد و از عشق و محبت درونی‌مان مراقبت کنیم و حافظ آن باشیم. دریچه قلب خود را باز نگه داریم، و نگذاریم این دریچه، با کینه، دلخوری، حسد و نفرت بسته شود. امیدوارم خداوند کمکمان کند ابتدا خود را ببخشیم و سپس دیگران را مورد بخشش قرار دهیم. ما گاهی از خودمان عصبانی هستیم، وگرنه این بلاها را سر خودمان و عزیزانمان نمی‌آوردیم. از خدا بخواهیم ما را یاری کند تا به خود محبت کنیم و وادی چهاردهم را به‌طور مستمر و مکرر، به عمل درآوریم.
در این دنیا، چیزی جز محبت و عشق، پایدار و به‌یادماندنی نیست، هر چیز دیگری بازی ذهن است. حقیقت این دنیا عشق و محبت است، هیچ‌چیز دیگری نیست. ما اسیر و در بند هستیم، امیدوارم خداوند یاری‌مان کند تا از جهل و جهالت نفس که در آن محبوس گشته و به خویشتن خویش و عزیزان خود، آسیب می‌زنیم، نجات یابیم.
خدا را شکر می‌کنم که اینجا در کنار شما عزیزان و همدردان خودم هستم. امیدوارم قدر همدیگر را بیش‌ازپیش بدانیم و هوای همدیگر را داشته باشیم. کسی که وارد اینجا می‌شود، از همه‌جا و همه کس رانده و وامانده شده و به اینجا پناه آورده است. فراموش نکنیم که خود ما هم روزی با همین وضع و حال وخیم، وارد این مکان مقدس شدیم. خدا را شکر عزیزانی بودند و دست ما را گرفتند و آغوش پر از محبت خود را به روی ما گشودند و راه درست را به ما نشان دادند.
از خانم فریبا بسیار ممنونم، از آقای مهندس خیلی تشکر می‌کنم، ما هرقدر از آقای مهندس سپاسگزاری کنیم کم است، ایشان یک استاد و راهنمای حقیقی هستند و حقیقت دنیا را به ما نشان می‌دهند، انشاالله قدر بدانیم. امیدوارم همگی سال خوبی را شروع کنید، بتوانید دست دیگران را بگیرید و به خود نیز کمک کنید. این جمله زیبا و پرمحتوا را هرگز فراموش نکنید: ما برای خدمت و آموزش قدم به این حیات گذاشته‌ایم، ابتدا آموزش صحیح و سپس خدمت درست انجام دهیم تا هم خود و هم خداوند از ما راضی باشد.

تایپ: مسافر سادات، لژیون پانزدهم- نمایندگی نسترن اصفهان
ویرایش: مسافر کبری، لژیون یکم- نمایندگی نسترن اصفهان
بازبینی و ارسال: مسافر خاطره

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .