دهمین جلسه از دوره شصت و سوم سری کارگاههای آموزشی - خصوصی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی یاس اصفهان، با استادی راهنما مسافر مریم، نگهبانی مسافر تارا و دبیری مسافر لیلا، با دستور جلسه «وادی چهاردهم و تأثیر آن روی من» روز شنبه 25 اسفندماه 1403 رأس ساعت ۱۵:۳۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان مریم هستم مسافر
از گروه مرزبانی، ایجنت محترم و خانم صدیقه عزیز سپاسگزارم که آخرین جلسه امسال را با دستور جلسه وادی چهاردهم به من واگذار کردند که در این جایگاه و در خدمت شما باشم. در چند روز اخیر بابت این دستور جلسه، چقدر حس من عالی و سرشار از انرژی بودم؛ باید ببینم دلیل اینکه، در این دستور جلسه قرار گرفتهام، چه چیزی است. ماه مبارک رمضان را به تکتک شما تبریک عرض مینمایم و امیدوار هستم که بهره لازم را از این ماه برده باشیم و آن چیزی که باید، یاد گرفته باشیم.
دستور جلسه امروز، وادی چهاردهم است که عنوانش میگوید؛ «آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است» و در ادامه تولد ۱۰ سال رهایی خانم صدیقه را جشن میگیریم. در سی دی " هستی و نیستی" آقای مهندس میفرمایند: نیستی وجود ندارد.
همه ما عین هم خلق شدهایم؛ در وجود همه ما همه چیز هست و این مفهوم را میتوانید در تصویر جلد کتاب ۶۰ درجه مشاهده کنید که در هستی همه چیز هست و من جهان کوچک شده هستی هستم، یعنی هر چیزی که در هستی وجود دارد، درون من مریم هم وجود دارد، نمیشود گفت کسی محبت ندارد، نمیشود گفت کسی دانایی ندارد، نمیشود گفت کسی عشق ندارد یا خالی متولد شده است، بر حسب اتفاقاتی که در زندگی او رخداده است، یک جاهایی خود را خالی، حس میکند.
آقای مهندس در سی دی معرفت میفرمایند: محبت از معرفت میآید، از دانایی میآید، کسی که دانایی داشته باشد، محبت هم دارد؛ نمیشود گفت: کسی دانایی داشته باشد، ولی محبت نداشته باشد. اگر شخصی وارد کنگره شود و بماند، آن محبت بین رهجو و راهنما است که رهجو را ۱۱ ماه نگه میدارد و اگر این محبت نبود، نمیتوانست بماند. پس این محبت از معرفت و دانایی میآید.رهجو میگوید؛ من نیاز به یک راهبلد دارم، من تا اینجا راه را اشتباه آمدهام و گم شدهام و الان آمدهام که خود را پیدا کنم. این محبت همان موقع اتفاق میافتد و من بهمرورزمان متوجه میشوم.
اگر من از روز قبل، برای آمدن به کنگره آماده میشوم، فقط به عشق راهنمایم است. در درون همه ما، مخصوصاً خانمها، محبت هست. من که بهعنوان یک مادر و خالق انتخاب شدهام و در درون خود موجود زنده دیگری را خلق میکنم، بزرگ میکنم و به او عشق میدهم.
روزی سعادت هم صحبتی با خانم شانی دختر آقای مهندس را داشتم، بسیار زیبا در مورد ما خانمها صحبت میکردند، ایشان فرمودند: اگر زنها میدانستند که هستی چقدر جایگاه زن را بالا و والا میداند، اینقدر به خود آسیب نمیزدند. هستی به واسطه وجود ما زنها خلق شده است.
این حرف بسیار بزرگ و عظیمی است، حرف بسیار عجیبی است؛ چرا؟ چون من خالق محبت هستم، چون عشق از من زن به وجود میآید. آقای مهندس چقدر برای ما خانمها ارزش قائل هستند؛ به ما محبت دارند و همیشه میفرمایند که؛ اگر یک زن به رهایی برسد، چند نسل به رهایی رسیده است. اگر یک زن رشد پیدا کند، چند نسل رشد پیدا میکند، اگر یک زن قدرت خودش را بداند، نسلهای بعدی قدرتمند تربیت میشوند. چرا؟ چون زن محبت دارد، چون عشقورزیدن را بلد است.
روزی آقای خدامی فرمودند: جلساتی که شما خانمهای مسافر تشکیل میدهید، انرژی بالایی دارد. چرا؟ چون ما یاد گرفتیم، آن تصویر اصلی و تمام چیزهای از دست رفتهای که به واسطه اتفاقات در زندگی من رخداده است و ناملایمتهایی که پیشآمده، همه را یک جایی جا گذاشتهام و از یاد برده بودم، بنابراین اولین ظلم را به خود میکنم.
ما وادیها را کار کردهایم، وادی اول، وادی، دوم، وادی سوم، وادی چهارم و وادی پنجم که میگوید: وقتی قرار است برسیم، باید چند پارامتر مهم طی شود و به تسلیم برسیم. وقتی به وادی چهاردهم رسیدیم، اینجا میگوید: بایست، تو همه چیز را در درون خودداری، باید دوربینت را روی خود بچرخانی، چه اتفاقی رخداده که خداوند تو را در این جایگاه قرار داده است؟
وادی سیزدهم میگوید: ما چند نهر داریم با عنوان؛ عقل، عشق و ایمان و بعد از آنها خمر، من امروز خمر تکتک بچههای کنگره را در خدمتکردن دیدم که چقدر انرژی آنها بالابود. زنی که حتی توان کارهای روزانه خود را نداشته است، امروز آن قدر انرژی بالایی داشت و میتوانست خدمات زیادی را انجام دهد. اینها از چه میآید؟
از عقلی که بیدارشان کرده است که شما بهعنوان یک انسان رسالتی دارید و باید حرکتی کنید. از آن ایمانی میآید که آقای مهندس به ما آموزش دادهاند که ایمان داشته باشیم. من بهعنوان یک انسان باید عشق بهطرف مقابل بدهم تا بتوانم از آن عشق بگیرم که آن خمر تولید بشود.
اینهمه خدمت خالصانه از کجا میآید؟ از آن عشق میآید، عشق به همنوع، از آن محبتی میآید که گرفته است و دیده است و در حال حاضر در حال انتقال آن است؛ آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است.
چه کسی بهجرئت میتواند بگوید که هیچچیزی درون من نیست؟ چه کسی میتواند بگوید من محبت ندارم؟ همه ما محبت داریم، نمیخواهیم آن را بپذیریم، نمیخواهیم قبول کنیم، همه ما نسبت به همدیگر محبت داریم، نسبت به شوهرمان محبت داریم، کدام زنی میتواند بگوید من نسبت به شوهرم محبت ندارم، کدام زنی میگوید شوهر من بدترین آدمروی زمین است؟ بدترین آدمها یکذره خوبی هم دارند، مهم آن است که شما آن یکذره خوبی را ببینید.
آقای مهندس چهکار بزرگی برای ما انجام دادند؟ کدام یک از ما حال خوب داشتیم؟ چه اتفاقی افتاد که به اینجا رسیدیم؟ فرق نگاه آقای مهندس که از بدترین انسانها، بهترینها را تحویل جامعه داد. در ماه رمضان در بعضی شعبهها نزدیک به ۱۵۰۰ غذا ارائه میشود، این از کجا میآید؟ چه میشود که یک همچنین اتفاقی میافتد؟ مگر غیر از این است که هر کدام از ما یک پرس غذا میخوریم، پس چه چیزی باعث میشود که هر کدام از ما واریزی زیادی داشته باشیم؟ این طرز تفکر از کجا میآید؟ عشق میکنیم که با همدیگر هم سفره شویم، عشق میکنیم که کنار همدیگر، هم نمک شویم، عشق میکنیم که از یک پیاله با هم غذا بخوریم.
همه ما ادعا داریم که رهجویان آقای مهندس هستیم. آقای مهندس به ما ۱۴ وادی را آموزش میدهند که برسیم به آن جایی که میگوید، هیچچیزی غیر از محبت وجود ندارد، هیچچیزی بدون محبت شکل نمیگیرد، محبت همه ما را دور هم جمع کرده است. امیدوارم که تکتک ما به آن دانایی و معرفت برسیم که درون ما سرشار از عشق شود.
سخنان استاد در مورد تولد ۱۰ سال رهایی مسافر صدیقه:
امروز تولد ۱۰ سال رهایی خانم صدیقه است. ابتدا این تولد را به خودم تبریک میگویم. در مورد خانم صدیقه بخواهم بگویم؛ روزی خانمی با قامتی خمیده و مصرف مواد و قرص زیاد وارد کنگره شدند، و تا مدتها قبول نداشتند و نپذیرفتند که مصرفکننده هستند.
خانم صدیقه سرتاسر عشق و خانمی بامحبت هستند، در بدترین شرایط زندگی خود، نفر دومی بودند که در کنگره دنور شدند و میگفتند: من به کنگره ایمان کامل دارم. صدیقه رهجویی بود که عشق داشت، محبت داشت؛ نگاه به واکنشهای سریع او نکنید، آدم فوقالعاده صبوری است در زندگی صبوری زیاد کشیده است و من خودم صبر را از صدیقه یاد گرفتم.
به قول بعضی از عزیزان؛ خانم صدیقه در بُعدهای قبلی یکی از ثروتمندان بوده است. صدیق دارای ذهن ثروتمندی است، دست دهنده، بخشش و گذشت زیادی دارد و اکوسیستم برای خانم صدیق ارزش زیادی قائل است؛ چون این خصلت در وجودش نهادینه شده است. امیدوارم در کنگره بمانند و رهجوهای زیادی را پرورش دهند لژیون جونز موفقی داشته باشند، و لژیون جدیدشان پربار باشد.
پیام تولد:
وقتی باورها بامحبت واقعی عجین شوند، معنی محبت را لمس می نمائی و ما بهواقع این را درک کردیم. بابت این پیوند محبت، خداوند را شاکریم. ده سال رهاییتان پر شگون
اعلام سفر:
نام راهنما: خانم مریم - آنتی ایکس مصرفی: قرص و تریاک - روش درمان: DST - داروی درمان: شربت OT - مدت سفر: ۱۴ ماه - مدت رهایی: ۱۰ سال و شش ماه
خواسته:
خواسته اول: از خداوند میخواهم بچههایم به آن دانایی برسند که کمتر درد بکشند
خواسته دوم: از خداوند میخواهم که تکتک شما عزیزان که اینجا حضور دارید، سال پر برکت و خوبی داشته باشید.
صحبتهای مسافر صدیقه:
چه اتفاقی در من افتاده است که این پیام، توسط خانم مریم برای من باز شده است؟ من از تکتک شما تشکر مینمایم، واقعاً یکنفری که در کنگره ۱۰ سال یا ۱۵ سال ماندگار میشود، بهخاطر انرژی تکتک شماست.
ما با هم گره خوردهایم، حال ما با همدیگر خوب میشود، ما هم خون نیستیم؛ ولی دارای روح مشترک هستیم، و در کنار همدیگر به حال خوب میرسیم. شاید من خواهر خود را ماهها نبینم، ولی اگر شما را نبینم حالم گرفته میشود.
راهنمایان باوجود کار، سختی و مشکلات، با عشق به کنگره میآیند. در اینجا از آقای مهندس که برای خانمهای مسافر زحمت میکشند، بسیار تشکر مینمایم، از خانم مونا و از خانم مریم عزیز تشکر میکنم، خانم مریم برای من استاد بزرگی هستند و کارهایی که ایشان برای من انجام دادهاند، شاید مادرم انجام نداده باشد.
تایپ: مسافر مینا - لژیون ۴ نمایندگی یاس اصفهان
ویرایش: همسفر بدری - لژیون ۱۴ نمایندگی یاس اصفهان
بازبینی و ارسال: همسفر فاطمه
- تعداد بازدید از این مطلب :
99