نهمین جلسه از دوره چهارم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶٠ نمایندگی رضوی مشهد با استادی مرزبان همسفر طاهره، نگهبانی همسفر سهیلا و دبیری همسفر فاطمه با دستور جلسه «وادی چهاردهم (آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است) و تأثیر آن روی من» روز یکشنبه ۲۶ اسفندماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۳۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام به جمع دوستان محبت، آن عزیزانی که دور هم جمع شدهاند تا محبت خويش را نشانی از محبت بیکران بدانند. از ایجنت، مرزبان و نگهبان که به من اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم تشکر میکنم. وادی چهاردهم وادی عشق، محبت و جمعبندی کل وادیها است و روی نقطه عشق و محبت فرود میآید. محبت یک درس و آموزش است و تا کسی در مرحله تکامل به محبت نرسد، به آرامش و آسایش نمیرسد. انسان فاقد محبت، هیچ وقت به صلح نمیرسد. محبت در وجود انسانها نهادینه شده؛ حالا در وجود یکی کمتر و در وجود یکی بیشتر است.
من قبل از کنگره طرز فکر دیگری درباره عشق و محبت داشتم. تمام محبت خود را به همسر و دخترم اختصاص داده بودم. زمانی که متوجه شدم همسرم مصرفکننده است تمام محبت من به سمت دخترم رفت. وقتی پسرم به دنیا آمد، شدت این عشق خیلی بیشتر شد و بین دو فرزندم تقسیم شد. فکر میکردم عشق و محبت باید فقط به شخص یا اشخاص خاصی باشد. به همین دلیل همیشه با اطرافیان به مشکل بر میخوردم؛ آنها فکر میکردند من نسبت به فرزندان خود حساس شدهام و چون فرزندم مشکلاتی دارد، نمیتوانم با این مسئله کنار بیایم؛ ولی خود من آن عشق را با تمام وجود حس میکردم. به قدری این محبت عمیق بود که گاهی حتی مسافرم را نادیده میگرفتم. از آنجایی که تفکر من چیز دیگری بود، من تمام عشق خود را خرج پسر و دخترم کرده بودم.
وقتی وارد کنگره شدم و در مسیر آموزشها قرار گرفتم و به وادی چهاردهم رسیدم؛ در این وادی بود که فهمیدم راه را اشتباه رفتهام؛ تازه فهمیدم محبت به معنی دوست داشتن و مهر ورزیدن است. یعنی کل هستی را دوست داشته باشیم. در این وادی بود که یاد گرفتم اگر محبت واقعی باشد و شخص، کسی را دوست داشته باشد حتی اگر طرف مقابل به عمد هم خطایی کرده یا حرفی زده که باعث رنجش من شده باشد باید سعی کنم به او کمک کنم. فهمیدم هنگامی که بتوانم کمک کنم و هیچ انتظاری نداشته باشم، عاقبت آن جام نیمهخالی پر خواهد شد.
وادی چهاردهم میگوید: آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است. ظروف تهی تمثیل انسانهایی است که درون آنها محبتی وجود ندارد و برای اینکه پیمانه پر شود؛ باید دو راه را طی کرد؛ یکی آموزش جهانبینی، نشستن و آموزش گرفتن از راهنما، دوم خدمت کردن همراه با محبت است که جامهای خالی پر میشود. تازه فهمیدم چهقدر اشتباه کردهام. هرچه بیشتر مینوشتم و به بخش پایانی نزدیک میشدم بیشتر حس و حال و دیدگاه من نسبت به همه چيز تغییر میکرد.
اطراف را که نگاه میکردم احساس میکردم همه چیز خاص شده و با تمام وجود عشق را حس میکردم. دیگر آن آدم سابق نبودم. کینه از کسی نداشتم، خیلی زود میبخشیدم. از حرفهای اطرافیان نمیرنجیدم و از کسی توقعی نداشتم. دیدگاهم نسبت به همهچیز تغییر کرده بود. هر روز عاشقتر و هر روز احساس من نسبت به قبل قویتر میشد. در وادی چهاردهم بیان میشود محبت صورت مسئلهای است که اگر حل شود، جواب آن عشق میشود. خدا را شکر میکنم توانستم تا حدودی این صورت مسئله را در وجود خود حل کنم. محبت اتفاق و تقدیر نیست. محبت دامنه وسیع یک کمان بیانتها است. این وادی به من طاهره گفت خب حالا که آموزش گرفتهای، باید بتوانی به همنوع خود عشق بلاعوض داشته باشی. برای اینکه عاشق شوی باید بتوانی بگذری. در کنگره بیان میشود هرچه عاقلتر، عاشقتر و هرچه عاشقتر عاقلتر و با ایمانتر و بخشندهتر.
در سیدی مثلث محبت آقای مهندس فرمودند: محبت از یک انسان دانا تراوش میکند. آنجا به مفهوم این جمله پی نبردم. در این وادی این جمله را درک کردم. قسمت جالبتر وادی قسمت آخر آن بود که آقای مهندس فرمودند: عشق هم آغاز است و هم پایان. بعد از ورود به کنگره دیدگاه من نسبت به قبل از ورود به کنگره خیلی متفاوت شد. معنی عشق و محبت زیباتر شده بود. اینجا بود که فهمیدم برای اینکه عاشق باشم، باید بتوانم بگذرم. وقتی که بتوانم گذشت کنم به ارتقاء میرسم. خدا را شکر در حال حاضر با قرار گرفتن در مسیر آموزشها توانستم ذهن و افکار خود را تا حدودی کنترل کنم. اطلاعات و آگاهی که دریافت کردم با کارهایی که انجام میدهم تقریباً یکسان شده است و این برای من بسیار ارزشمند است. وادی چهاردهم تمثیل کسانی است که در کنگره خدمت میکنند و این موضوع را زمانی با تمام وجود حس کردم که خداوند به من اجازه داد تا در جایگاه مرزبانی به بهترین بندگان او خدمت کنم.
استاد سردار میفرمایند: هرگز تصور نکنید که تنها به صرف خاصیت، دور هم جمع شدهاید. در شما محبتی وجود دارد که ریشه دیرین دارد. امواج عشق و محبت در کائنات یکدیگر را جذب میکنند. این جمله من را یاد صحبت دیدهبان محترم مسافر علی انداخت که فرمودند: همه ما از یک قبیلهایم. این جمله دقیقاً برای عزیزانی که در کنگره هستند صدق میکند؛ چون در وجود تکتک عزیزان عشق و محبت خاصی وجود دارد و همان ذرات عشق و محبت است که همه ما را اینجا دور هم جمع کرده است.
تقدیر دبیر جدید از دبیر قبلی

اهداء تقدیرنامه اعضاء لژیون سردار

مراسم افطاری ماه مبارک رمضان


(1).jpg)
مرزبان کشیک: همسفر زهرا
تایپیست: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون دوم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون سوم)
ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون سوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی رضوی مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
209