برداشت همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون دوم) در مورد سیدی "معرفت ۱۴۰۳"
تکامل در جهت مثبت موقعی اتفاق میافتد که قاعده و پایهٔ مثلث، محبت باشد. امکان ندارد کسی در مرحلهٔ انسانی به تکامل بالا برسد؛ ولی فاقد محبت باشد. وقتی محبت وجود داشته باشد، ذرهذره تکامل ایجاد میشود و رفتار و کردار هم تغییر میکند. همهٔ مطالب کنگره بر مبنای همزاد پنداری است. محبت به لمس و سخن نیست و آغاز و پایان مشخصی ندارد. ما از روز ازل بودهایم و تا پایان دوره هم خواهیم بود. این نیروها از بین نمیروند و مرتب در حال کاملشدن هستند. محبت بین دو شخص ممکن است از قبل بوده و ادامهدار باشد؛ به همین دلیل بین بعضی از افراد محبت بیشتر و یا کمتری وجود دارد. محبت یک نوع درس و آموزش است، اگر محبت نباشد انسان به صراط مستقیم و آرامش نمیرسد.
افکار و اندیشهٔ ما تعیین میکند که ما در آرامش هستیم و یا در بدبختی. بعضی افراد از مقام و ثروت زیادی برخوردار هستند؛ ولی از زندگی هیچ لذتی نمیبرند و بالعکس بعضی افراد با یک درآمد کم و زندگی ساده خوشحال هستند. محبت باید با خواست و علاقه باشد و بهزور و اجبار انجام نگیرد؛ زیرا پایهٔ محبت، معرفت و دانایی است. دانایی از سه ضلع آموزش، تفکر و تجربه تشکیل شده است که آموزش به سه قسمت تقسیم میشود: آموزش درست، آموزش غلط و آموزش خنثی. آموزش غلط باعث ایجاد مشکل میشود. وقتی انسان آموزش غلط میبیند اگر متوجه اشتباه خود شود از آن درس میگیرد. تفکر هم به سه قسمت تقسیم میشود: تفکر صحیح، تفکر غلط و تفکر خنثی.
تفکر غلط، انسان را به سمت مسائل منفی میبرد؛ مثلاً بعضی مواقع بهخاطر بروز یک سری مشکلات فکر میکنیم، همه بر علیه ما هستند و به ما بیاحترامی میکنند؛ ولی بعضی مواقع از اتفاقات زندگی درس میگیریم و این باعث پیشرفت ما میشود. تجربه هم بر سه اصل درست، خنثی و اشتباه استوار است که پایهٔ همهٔ اینها داناییست. وقتی دانایی به مرحلهٔ بالایی رسید، پندار، گفتار و کردار ما صحیح میشود و این سه مؤلفه روی یکدیگر تأثیرگذار هستند؛ یعنی دیگر سعی نداریم به کسی ضربه بزنیم و کسی را ناراحت کنیم یا زخمزبان بزنیم. وقتی همهٔ اینها صحیح شدند به محبت، آرامش و شادی درون میرسیم.
حال اگر کسی آرامش و شادی درون ندارد، مطمئن باشد، پندار، گفتار یا کردارش صحیح نیست، این؛ یعنی ما به قدرت تشخیص و دانایی نرسیدهایم و از پایه و ریشه، مشکل داریم؛ زیرا این سه پارامتر، یک پله هستند و جدا از یکدیگر نیستند و روی همدیگر اثر میگذارند. در وادی چهاردهم ما مثلثی داریم به نام مثلث عشق که اضلاع آن جاذبه، حس و سایهها هستند. حس چیزیست که امواج جاذبه بهوسیلهٔ آن دریافت میشود. محبت بهصورت عام است؛ ولی عشق خاص است. انسان میتواند به درختان، حیوانات و حتی یک رهگذر احساس محبت کند؛ زیرا بدون آنها نمیتواند، زندگی کند. اگر پایه عشق محبت باشد ما از دانایی برخوردار هستیم وگرنه چیزی جز توهم نیست.
ما همیشه بر روی دو موضوع کار میکنیم: چگونگی حرکت و عمل و نحوهٔ انجام آن، دوم هدف که اگر راه ما درست باشد و در صراط مستقیم حرکت کنیم، قطعاً به خیر، نیکی و هدفمان میرسیم؛ ولی اگر بر خلاف آن باشد ما به سمت شر و مسیر اشتباه خواهیم رفت. انسان باید در هر شرایطی تلاش و کوشش کند و هر چه آگاهی ما بیشتر باشد ما بهتر حرکت خواهیم کرد و به هدفهای نیکو و خوبی میرسیم. آقای مهندس فرمودند: «مراقبت از روح و روان مهم و پسندیده است؛ ولی کافی نیست، جسم هم نیاز به مراقبت دارد و بسیار ارزشمند است.» من از این سیدی نتیجه گرفتم که باید مراقب جسم و روان خودم باشم و عشق و محبت را سرلوحهٔ زندگی خود قرار دهم تا به آرامش و آسایش برسم.
ویرایش: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون دوم)
ویراستاری و ارسال: دبیر سایت همسفر ماندانا
همسفران نمایندگی بیهقی سبزوار
- تعداد بازدید از این مطلب :
91