بهنام حضرت دوست که همه عشق و محبت هستی از اوست، عاشق را حساب با عشق است، با معشوق چه حساب دارد؟ آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است. وادی چهاردهم وادی عشق است، این وادی به ما میآموزد که اساس هر چیزی بر پایه عشق و محبت است، محبت واقعی توأم با معرفت، عقل و ایمان است و امواج آن در همه هستی وجود دارد و هر انسانی موج آن را دریافت میکند. عشق و محبت است که انسان را زنده نگهمیدارد عشق و محبت باعث آرامش میشود. عشق یعنی از خود گذشتن یعنی من باید از چیزهای کوچک خود بگذرم تا متوجه شوم آیا میتوانم این کار را انجام دهم؟ یا خیر. برای مثال آیا میتوانم عشق بلاعوض به کسی داشته باشم؟ آیا میتوانم از دارایی خودم مقداری ببخشم؟ بنابراین محبت زمانی قابل درک است که چهره درونم را پشت چهره بیرونم پنهان نکنم و بتوانم به همنوع خودم عشق بلاعوض داشته باشم.
این وادیها چراغ راه من رهجو هستند که سالیان سال راه را گم کرده بودم و در تاریکیها به هر دری میزدم اما موفق نمیشدم و انرژی زیادی مصرف میکردم، تا بالاخره بهترین راه که راه کنگره بود، برای من باز شد راهی که هموار شده بود تا به حال خوش برسم. پیمودن این راهها و فرا گرفتن این قوانین و عمل به آنها چیزی جز تزکیه و پالایش و رسیدن به دانایی نبود. درک محبت بعد از به دست آوردن دانایی میباشد و اگر محبت نداشته باشیم ظروف وجودی ما خالی است و باید علم و آگاهی را با خواسته خود و عشق به کنگره بالا برد. تزکیه و پالایش وجودی خودمان را سرلوحه کار قرار دهیم، تاثیر این وادی روی من این است که قبل از این وادی اگر محبتی یا کاری برای کسی انجام میدادم، دوست داشتم دیگران هم برای من جبران کنند، اما این وادی به من آموخت که عشق باید بلاعوض باشد و اگر کاری یا محبتی برای کسی انجام دادم، آن موقع منتظر جبران آن از طرف دوست نباشم بعد لذت میبرم، چون دیگر منتظر جبران آن نیستم.
مثل ضرب المثلی زیبا که گفته است: تو و نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز. در وادی چهاردهم بخش دوم آقای مهندس میفرمایند: این تخم دانههایی که با آموزش راستین کاشته شدهاند و هنوز کاملاً از تخم بیرون نیامدهاند آنقدر زیاد و زیادتر خواهند شد تا کشتزارهایی گردند که خود، خود را آبیاری خواهند نمود و اکنون رنگ این جوانهها شیری رنگ هست، اما پس از مدتی اینها تبدیل به رعد و برقهایی خواهند شد که پیام آنها صلح است و این عدالت آنهاست. کشتزارها تمثیل آموزشهایی است که مسافرها میبینند تا از تاریکی خارج شوند. بیشترین بار روی دوش خود افرادی است که در ظلمت و تاریکی بودند و حالا به رهایی رسیدند، در ادامه میگویند وقتی به محبت که وادی چهاردهم است برسیم و آن را درک کنیم، آنچنان قوی و نیرومند به حرکت در میآید که از تمامی کروات درون انسان تمثیل عشق، عقل، ایمان، عواطف و احساسات است، نغمهای شنیده میشود که گوشهای خودمان از شنیدن آن به وجد میآید، انگار تو میگویی هیچ بدی نیست، زیرا در حقیقت هم همینطور است.
ما تمام حرکتهای ناموزونی که دیگران انجام میدهند را به حساب بدی یا پست بودنشان میگذاریم در صورتی که اینطور نیست، بلکه به خاطر جهل، ناآگاهی و نادانی آنهاست. هستی دارای عشق و محبت است، تمام موجودات دارای محبت هستند، حتی آنهایی که ظاهری خشن دارند. امیدوارم همه به مرحلهای برسیم که به تمام هستی و انسانهای اطراف خود حس خوبی داشته باشیم و بتوانیم عشق و محبت خود را به دیگران منتقل کنیم.
نویسنده: همسفر انسیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر سولماز رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ارسال: همسفر ندا دبیر سایت
همسفران نمایندگی پردیس
- تعداد بازدید از این مطلب :
62