جلسه یازدهم از دوره چهل و دوم کارگاه های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی ستارخان ویژه همسفران و مسافران به استادی راهنما محترم مسافر فرشید، نگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر وحید، با دستور جلسه " وادی چهاردهم و تاثیر آن روی من " شنبه 25 اسفند ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:30 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد :
.jpg)
امروز می خواهم درباره جمله عمیق و پر مفهوم صحبت کنم: آنچه باور است محبت است، آنچه نیست ظروف تهی است. این جمله تنها یک ترکیب زیبا از کلمات نیست، بلکه فلسفه ای عمیق برای زندگی است.
محبت، جوهر زندگی
در دنیایی که گاهی پر از سردی و بی تفاوتی می شود، محبت مانند خورشیدی است که گرمای زندگی را به ما هدیه می دهد. وقتی محبت را باور داریم، در حقیقت به معنای واقعیت انسانیت، ایمان داریم. بدون محبت، زندگی چیزی جز ظرف خالی نیست؛ پر از صدا، اما تهی از معنا. اگر به گذشته خود نگاه کنیم، چه لحظاتی را بیشتر به خاطر داریم؟ لحظاتی که دوست داشتیم و دوست داشته شده ایم، لحظاتی که لبخندی از روی عشق به کسی هدیه داده ایم. اینها همان لحظاتی هستند که ارزش واقعی دارند.
محبت، نیروی جهانی
محبت تنها در روابط بین انسان ها خلاصه نمی شود. محبت در طبیعت، در نگاه یک مادر به فرزندش، در دوستی میان انسان و حیوانات و حتی در کارهایی که با عشق انجام می دهیم جریان دارد. هر جا که عشق و محبت وجود داشته باشد آنجا عشق جریان دارد اما هر جا که محبت نباشد هر چقدر هم که ظاهرا همه چیز سر جای خودش باشد درحقیقت فقط یک ظرف تهی است.


عشق
عشق، نیرویی است که جهان را به حرکت در می آورد، نیرویی که اگر نبود نه آفرینشی بود نه رشدی. همان گونه که در وادی چهاردهم آمده است عشق در 3 مرحله تجلی پیدا می کند: عشق به قدرت مطلق، عشق به مخلوق و عشق به خویشتن.
عشق به قدرت مطلق:
یعنی خداوند متعال سرچشمه همه چیز است. وقتی این عشق در درون انسان شکل می گیرد او را از تاریکی ها بیرون می آورد و به سمت روشنایی و آرامش حرکت می کند. این عشق نیرویی است که باعث می شود نیرویی است که باعث می شود انسان در برابر مشکلات و سختی ها نشود و همواره امید خود را حفظ کند.
عشق به مخلوق
یعنی دوست داشتن دیگران، مهربانی، خدمت و گذشت. ما در جهانی زندگی می کنیم که بدون محبت و عشق به یکدیگر زیستن در آن غیر ممکن خواهد بود. همان گونه که گفته شده اگر عشق را هستی حذف کنیم همه چیز سرد وبی روح خواهد شد.
و اما عشق به خویشتن
که شاید کمتر مورد توجه قرار گیرد، به معنای شناخت و ارزش گذاری برای خود است. کسی که خود را دوست ندارد نمی تواند دیگران را دوست بدارد. خودشناسی و خودسازی مسیر ما را برای دستیابی به عشق حقیقی هموار می سازد. در نهایت اگر بتوانیم این سه نوع عشق را در خود ایجاد کنیم به مرحله ای می رسیم که در آن محبت در وجودمان جاری می شودو زندگی معنای واقعی خود را پیدا می کند. پس بیایید از خود بپرسیم: آیا عشق در زندگی ما جریان دار؟ آیا ما به خدا عشق می ورزیم؟ آیا با تمام وجود مخلوقات را دوست داریم؟ و آیا خود را آن گونه که باید ارزشمند می دانیم؟
چگونه محبت را در زندگی جاری کنیم؟
با مهربانی سخن بگوییم. کلام ما می تواند هم مرهم باشد و هم زخم انتخاب با ماست.
دست یاری بدهیم. محبت در عمل معنا پیدا می کند نه فقط در حرف
دیگران را همانطور که هستند بپذیریم. عشق واقعی در پذیرش و درک متقابل است.
محبت را به خودمان نیز هدیه بدهیم. کسی که خودش را دوست ندارد نمی تواند به دیگران عشق ببخشد.
در نهایت زندگی مجموعه ای از انتخاب هاست. ما می توانیم انتخاب کنیم که با محبت زندگی کنیم یا در میان ظروف تهی گم شویم. باید انتخاب کنیم که با عشق زندگی کنیم، زیرا آنچه باور است محبت است.
.jpg)
تایپ : مسافر میلاد
عکس : مسافر ماهان
تنظییم : مسافر امیرحسین
- تعداد بازدید از این مطلب :
125