به نام قدرت مطلق، الله
مرتضی هستم، یک مسافر.
با سالها تخریب ناشی از الکل و سیگار، و همچنین مصرف هفت سال انواع قرصهای اعصاب و روان، به کنگره آمدم. صادقانه بگویم، پس از سالها مراجعه به پزشکان متخصص و معتبر مغز و اعصاب و بهرهگیری موازی از روانپزشکی و رواندرمانی، نهتنها حال من بهبود نیافت، بلکه مشکلات بیشتری در جسم و روح من پدید آمد. ناامید و بیرمق پا به کنگره گذاشتم.
وقتی برای اولین بار بهعنوان یک تازهوارد، پلههای شعبه را پایین میآمدم، با خود میگفتم: "این آخرین تیری است که پرتاب میکنم."
با اعصابی بههمریخته، روحیهای پژمرده، پرخاشگر و ناامید، خودم را به یک صندلی رساندم و فقط نشستم. بیاختیار محو چهرهی استاد جلسه، آقا مجید بخشی، شدم. چهرهی مهربان، پرانرژی و گرم ایشان باعث شد تا آخر جلسه در جایم بنشینم و به سخنان دوستان گوش دهم.
و این، اولین اتصال من بود...
پس از مدتی که دوران درمان را در کنگره آغاز کردم و با آموزشهای جهانبینی کنگره آشنا شدم، تازه پی بردم که بسیاری از تخریبهای فیزیکی من، حاصل جهل، نادانی و منیت من بوده است.
هر روزی که در مطالعهی آموزشها میگذشت، مسئلهای برایم روشن میشد. در ابتدا، گوش کردن به سیدیها، نشستن در جلسات و رفتن به پارک برایم بسیار دشوار بود. اما راهنمایم با صبوری و دانش، کمکم کرد تا ریشهی این مسائل را در خودم جستوجو کنم.
به کمک آموزشهای مهندس دژاکام و راهنمایم، بسیاری از سرمنشأ این مشکلات را در خود یافتم، بهگونهای که اکنون جلسات را مرتب، بدون تأخیر و غیبت دنبال میکنم و از رفتن به پارک و بودن در آن فضا بیشترین بهره را میبرم.
ضمناً این را هم اضافه کنم که مصرف کلیهی داروهای اعصاب و روان من بهطور کامل قطع شده و هیچ مشکلی بابت قطع مصرف آنها ندارم.
در این مقطع از مسیر درمان، تمرکز خود را بر آموزش و نظم گذاشتهام و به یاری خدا تصمیم دارم که از بند نیکوتین نیز رها شوم. اگر عمری باشد، از همین جلسه سفر نیکوتین خود را آغاز خواهم کرد.
شکستها و ناکامیها، بلایا و مصیبتها، بیماریها و گرفتاریها میتوانند باعث شوند که ما اعتمادبهنفس و شهامت خود را در حل مشکلات از دست بدهیم.
من نیز در مسیر زندگی به گرههای کور، شکستهای متعدد و دشواریهای گوناگون برخوردم و در نتیجه، شهامت و اعتمادبهنفس خود را از دست دادم، بهگونهای که میگفتم دیگر قادر نخواهم بود هیچ مشکلی را حل کنم.
اما به یاری حقتعالی، آموزشهای جناب مهندس، راهنمایی راهنمایان، حمایت دوستان و البته تلاش خودم، بار دیگر بذر امید در دل من کاشته شد.
در آخر، برای تمامی دوستان، یاران، همسفران و مسافران، از پروردگار آرزوی سلامتی و بهروزی میکنم و چند بیتی از حضرت حافظ، که همواره برایم روحیه، انرژی و امید به همراه داشته، تقدیم شما میکنم:
دلا بسوز، که سوز تو، کارها بکند
نیاز نیمشبی، دفع صد بلا بکند
طبیب عشق، مسیحا دم است و مشفق
ولیک، چو درد در تو نبیند، که را دوا بکند؟
عتاب یار پریچهره، عاشقانه بکش
که یک کرشمه، تلافی صد جفا بکند
ز ملک تا ملکوتش، حجاب بردارند
هرآنکه خدمت، جام جهاننما بکند
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی، خدا بکند
...
دست حق پشت و پناهتان، ممنون که به صحبتهایم گوش کردین.
تایپ و عکس: مسافر مسلم(لژیون یازدهم)
ویرایش و بارگزاری: مسافر حسام(لژیون شانزدهم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
179