نظم و قانون در سرتاسر هستی در جریان است و همهچیز سر جای خودش قرار دارد تا تعادل حفظشده و همه موجودات ازجمله انسانها بتوانند، در بهترین شرایط زندگی کنند. نظم، به معنای محدود کردن آزادی فرد نیست؛ بلکه بهمنظور آن است که رفتار و فعالیت فرد را معقولانه بر طبق ضابطهها و معیارهای منطقی و مشخصی درآورد. ضابطه و معیارهایی که هم به سود فرد و هم به سود جامعه است و باید این نکته را در نظر داشته باشیم که نظم و مقررات، آزادی بیقیدوشرط افراد را مشروط میکند تا حدی که این آزادی به حقوق دیگران ضرری وارد نکند و مانع رشد و هدایت خود فرد هم نشود؛ باید توجه کرد که این مشروط کردن، نباید به آزادی، اندیشه و عمل فرد آسیبی برساند. نظم را نمیتوان بهصورت مقطعی و یا در یکزمان مشخص ایجاد کرد؛ بلکه در طول زمان باید در فرد شکل گیرد. چنانچه نظم در اثر تمرین و تکرار در افراد بهصورت یک عادت آگاهانه درآید، از ثبات و دوام بیشتری برخوردار خواهد بود. ایجاد هر عادت و رفتار صحیح، نیازمند تمرین است و نمیتوان انتظار داشت با وضع مقررات، فوراً آن را به وجود آورد؛ پس اگر منظم بودن بهصورت یک ویژگی درونی درآمد، برای استمرار آن تمرین و تکرار و تقویت لازم است. کسی که نظم و انضباط را سرلوحه کار خود قرار دهد و منضبط باشد، آن موقع احترام را هم به دیگران میگذارد.
در کنگره نظم، رابطه مستقیم با درمان دارد؛ اگر نظم نباشد، درمانی وجود ندارد. آن رهجویی که بهانههای مختلف میآورد، دیر سر لژیون حاضر میشود، غیبتهای غیرمجاز و زیاد دارد یا برای سیدی نوشتن بهانه میآورد؛ حتماً یک بینظمی و بیتعادلی در درونش وجود دارد، چنین رهجویی درمان نمیشود و ما میبینیم، افرادی که درگذشته بودند و امروز نیستند، فقط بهخاطر بینظمی و بیتعادلی و بهانههایی که برای سیدی نوشتن میآوردند. امروز اگر یک راهنما و یا یک ایجنت و حتی دیدهبان، وقتی وارد خیابانی که کنگره ۶۰ در آن قرار دارد، میشود، اگر نگهبان نظم بگوید؛ اتومبیل را در این مکان پارک نکنید، آن راهنما و ایجنت و دیدهبان به گفته آن نگهبان نظم، احترام میگذارند و عمل میکنند.
احترام، بهمعنای اینکه اجازه دهیم، هر فردی همانطور که دوست دارد، زندگی کند؛ نه اینکه بخواهیم، عقاید و رفتارهای او را به خواست خودمان، تغییر دهیم. درواقع با احترام میتوانیم، به دیگران نشان دهیم که آنها را همانگونه که هستند، میپذیریم. وقتی به یک نفر احترام میگذاریم؛ یعنی او را ارزشمند میدانیم و اهمیت میدهیم که چطور با این شخص رفتار کنیم. احترام گذاشتن به معنای نشان دادن مهربانی، همدلی و دلسوزی و رحم در مقابل اشتباهات اوست. شاید جالب باشد، بدانید که اصلاً چرا باید به دیگران احترام بگذاریم؟ مسلماً برای اینکه به شما احترام بگذارند، بایستی به دیگران احترام بگذارید. احترام باعث ایجاد احساس اعتماد میگردد. افراد متمدن همیشه به دیگران احترام میگذارند. با احترام گذاشتن احساس خوبی در ما ایجاد میشود. با احترام، رفتارهای خوب ترویج میشود. با احترام، حقوق دیگران را میپذیریم و کاری میکنیم که آنها خود واقعیشان باشند.
طبق سیدی «طلب» هرچه به کائنات بدهیم، همان را طلب میکنیم و برای ما میآید؛ پس اگر احترام میخواهیم؛ باید احترام بگذاریم و اینکه ما انسانها تشکیلشده و مرکب از نار و نور هستیم که نار وجودی ما همان بینظمیها، بیتعادلیها و آشفتگیهایی بود که ما قبلاً داشتیم، چگونه این نار به نور تبدیل شد؟ چطور میشود، مرزبان، دیدهبان، ایجنت، اینها همان همسفرانی بودند که قبلاً در دادگاهها یا در فکر خودکشی یا ورطه نابودی زندگیهایشان بودند. مسافران چه کسانی بودند؟ مسافران، کارتنخوابها بودند، افرادی که آخر خطی بودند یا تزریقیها و کسانی که هیچچیز برای از دست دادن نداشتند؛ اما الآن همان افراد دیدهبان و ایجنت و راهنما هستند و هزاران نمایندگی را اداره میکنند. یک راهنما، همان همسفری است که یک روز میخواست، طلاق بگیرد. یک روز میخواست، خودکشی کند و الآن هزاران رهجو پرورش میدهد. چه کسی این احترام را به وجود آورد؟ خودش. چه طور به این جایگاه رسید؟ با رعایت قوانین و حرمتها.
رابط خبری: همسفر زهرا لژیون راهنما همسفر زهرا (لژیون دوم)
عکس: همسفر بهار لژیون راهنما همسفر فاطمه (لژیون چهارم)
نویسنده و ارسال: همسفر مهتاج نگهبان سایت
همسفران نمایندگی اردستان
- تعداد بازدید از این مطلب :
167