همسفر مریم
چه روزها و شبهایی که آرامش در من نبود، افسردگی تمام روح و جسمم را فراگرفته بود، دیگر از هیچ چیز لذت نمیبردم، نه از مهمانی، نه خرید و نه هیچ چیز دیگری! زندگی برایم معنایی نداشت و هر روز احساس پوچی و بیهودگی میکردم و از خداوند میخواستم که زودتر این روزها تمام شود. چرا دیگر خندههایم از ته دل نیست؟ چرا زندگی اینقدر پوچ و بیمعنا شده است؟ خلاصه یأس و ناامیدی تمام وجودم را در بر گرفته بود، تا اینکه خداوند راه کنگره را برایم باز کرد.
زمانی که مسافرم به من گفت که تو هم میتوانی به کنگره بیایی و آموزش بگیری، در ابتدا امیدی نداشتم و نوشتن سیدی برایم سخت بود؛ ولی وقتی که برای اولین بار به کنگره اومدم و عشق و محبت را در اینجا دیدم، امید در من زنده شد و کاری با من کرد که با عشق سیدیهایم را مینوشتم و نوشتن به من آرامش می داد، زمانی که راهنمای تازهواردین خانم شهناز مرا در آغوش کشید و به من عشق داد عاشق این فضا و مکان شدم و با عشق خانم فاطمه عزیزم را به عنوان راهنما انتخاب کردم و در اولین نگاه شیفته و عاشق کلامش شدم، وقتی با عشق و لبخند به من نگاه کرد و با محبت من را در لژیون پذیرفت انگار تمام دنیا مال من شد.
هر زمان که مشکلی دارم با جان و دل به حرفهایم گوش میکند و به درستی و زیبایی من را راهنمایی میکند از کلامش آرامش میگیرم و انرژی آن روزم کامل میشود و در آن لحظه خداوند را هزاران بار شکر میکنم که راه را به من نشان داد و مسیر را برایم باز نمود. خانم فاطمه عزیزم شما بهترین راهنما و آموزگاری هستید که تا به حال داشتهام، از آموزشهای نابتان لذت میبرم و امیدوارم بتوانم تکتک آنها را در زندگی خودم عملی کنم و بتوانم برای شما رهجویی فرمانبردار و خدمتگزار باشم.
بعد از چند ماه که در کنگره بودم، سفر ویلیامم را شروع کردم و خانم زهره عزیزم چنان عشقی نثار من کردند که من بیدغدغه در حال سفر کردن هستم و در ادامه خانم فاطمه عزیز راهنمای ویلیامم شدند، از این عزیزان هم بسیار آموزش گرفتم. هفته راهنما را اول به بزرگ راهنمای کنگره آقای مهندس دژاکام و بعد به راهنمای تازهواردینم خانم شهناز عزیز و سپس به راهنمای خوب و مهربانم خانم فاطمه عزیزم و همچنین راهنماهای ویلیامم خانم زهره عزیزم و خانم فاطمه عزیزم تبریک و شادباش میگویم و از همه شما عزیزان کمال تشکر و قدردانی را دارم، امیدوارم همیشه در تمام مراحل زندگی امضای خداوند پای تکتک خواستههاتون باشد.
همسفر تهمینه
همیشه به این باور داشتم که خداوند من را در هر شرایطی تنها نمیگذارد و راه خوب و درست را سر راه من و عزیزانم میگذارد و یکبار دیگر به این باورم رسیدم که راه کنگره را جلوی پای ما گذاشت و از بین این همه راه چرا کنگره؟ چون خداوند همیشه حامی ما بوده و بهترین راه را جلوی پای ما میگذاشت، این بار هم مثل دفعات قبل حمایتش را ما نشان داد، خداوند را شاکر هستم که سایهاش همیشه بر زندگی ما بوده و هست.
در راه کنگره با آدمهایی آشنا میشوی که منبع عشق و محبت هستند و هر چه از آنها آموزش بگیرید باز هم کم است و هنوز دوست داری بیایی و از آنها آموزش بگیری، از جمله راهنمای پر از عشق و محبتم خانم فاطمه که یکی از دلایل عشق من به محیط کنگره و علاقه به آموزشهای کنگره ایشان بودند.
تنها راه جبران ما برای راهنما این است که راهشان را ما ادامه دهیم که هم خداوند از ما رضایت داشته باشد و هم راهنما؛ مطمئناً افرادی که در راه گرهگشایی از انسانها قدم بر میدارند جایگاه خاصی پیش خداوند دارند، خانم فاطمه و همه راهنماهای عزیز هم در جایگاه خاصی پیش خداوند هستند که انشاالله نتیجه کارشان در زندگیشان بر میگردد و از خداوند برایشان عاقبت بخیری میخواهم. جشن راهنما را به همه راهنمایان عزیز تبریک و تهنیت عرض میکنم.
همسفر ریحانه
به نام خالق دوست که هرچه داریم از اوست؛ نمیدانم در وصف فرشتهی مهربانم چه بنویسم، ذهنم یاری نمیکند خدا را شکر میکنم و به خودم میبالم که در این مسیر با شما آشنا شدم، خانم فاطمه عزیزم از همان روز اول که نگاهم در نگاه شما افتاد، روح تازهای در بدنم جریان پیدا کرد و من شیفته شما شدم.
سپاسگزارم از شما که مرا از تاریکی به سمت نور، از غم به شادی، از نفرت به عشق و از ناامیدی به امیدواری هدایت کردید و مرا از آن جهنمی که سالها در آن غوطه ور شده بودم نجات دادید، کنگره هم مانند دری بود که بعد از چندین سال به روی من گشوده شد و شما مانند چراغ نوری هستی که نور امید را در دل من زنده کردید و با صحبتهای شما بود که آن آرامش به من و زندگیام باز گردانده شد و اگر امروز حال خوش و آرامش دارم همه اینها نتایج زحمات شما راهنمای بزرگوار است.
خانم فاطمه عزیزم، مادر مهربانم شما مانند معلمی هستید که الفبای درست زندگی کردن را به من آموختید، با تمام وجودم دوستت دارم و دستان پر مهرت را میبوسم و دعای خیری که با تمام وجودم بدرقه راه زندگیتان میکنم؛ این هفته با شکوه را در رأس به بنیان کنگره۶۰ به راهنمای عشق آقای مهندس و تمامی راهنمایان شعبه امامقلیخان به خصوص شما راهنمای مهربانم خانم فاطمه عزیز تبریک و شاد باش عرض میکنم.
نویسنده: همسفر مریم، همسفر تهمینه، همسفر ریحانه رهجویان راهنما همسفر فاطمه (لژیون پانزدهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر نفس رهجوی راهنما همسفر آرزو (لژیون یازدهم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی امام قلیخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
185