English Version
This Site Is Available In English

راهنما یعنی عشق

راهنما یعنی عشق

جلسه یازدهم از دوره نوزدهم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی ویژه مسافران نمایندگی یحیی زارع میبد با استادی راهنما مسافر حجت، نگهبانی مسافر جواد و دبیری مسافر مسلم با دستور جلسه «هفته‌ راهنما» روز سه‌شنبه ۳۰ بهمن‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:

بسم الله الرحمن الرحیم 

(رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِي صَدۡرِي  وَيَسِّرۡ لِيٓ أَمۡرِي  وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةࣰ مِّن لِّسَانِي يَفۡقَهُواْ قَوۡلِي) سپاسگزار خداوند هستم که در این جلسه حضور دارم و از نگهبان و دبیر عزیز، ایجنت محترم و تمامی مرزبانان و راهنمایان قدردانی می‌کنم که من را شایسته استادی این جلسه دانستند. در کنگره ۶۰ آموخته‌ام که هنگامی که وارد می‌شویم، همه به یک شکل ما را دوست دارند و هم‌درد هستند. راهنمای تازه‌واردین از همان ابتدا کاری می‌کند که ما روی صندلی بنشینیم و بفهمیم که به کجا آمده‌ایم. سپس، مرزبانان و خدمتگزاران در قسمت OT تلاش می‌کنند که در طول ۱۰ تا ۱۱ ماه به راهنمایی یک نفر که خودش نیز از جنس ماست، کمک کنند. فردی که می‌گوید خوابش نمی‌برد، پا درد دارد، مشکلات خانوادگی دارد یا با فرزند و همسرش درگیر است، همه را درک می‌کند. این فهمیدگی از آنجا ناشی می‌شود که راهنما همگی این مشکلات را تجربه کرده است. اما پزشک کلینیک، چون درد را نکشیده است و تنها کتاب را خوانده، درکی از این مشکلات ندارد.

برای گرفتن گواهینامه، تنها مطالعه کتاب کافی نیست. باید کلاس‌های آموزشی را بگذرانیم، در جاده باشیم و از پیچ و خم‌ها درس بگیریم تا در نهایت به جاده برویم و هم خود و هم دیگران را ایمن نگه داریم. بچه‌هایی که به کنگره ۶۰ می‌آیند و راهنما می‌شوند، سدهای بزرگی را پشت سر می‌گذارند و دردها و مشکلات ما را در سفر اول تجربه کرده‌اند. آن‌ها امتحان داده، مصاحبه کرده‌اند و نزد آقای مهندس پیمان بسته‌اند که آقا و سرور دیگران نیستند، بلکه همدردان خود را کمک می‌کنند. از بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر تنها ۲ تا ۳ نفر می‌مانند که معنی عشق و خدمت واقعی را درک کنند و بدانند که برای چه آمده‌اند و کجا نشسته‌اند.

یکی از اضلاع عشق، جاذبه است. من عاشق راهنما می‌شوم؛ چون یکی از اضلاعش جاذبه است و من را جذب می‌کند. وقتی حس خوبی داشته باشم، عقل فرمان می‌دهد و می‌توانم عمل کنم. راهنما از من هیچ چیز نمی‌خواهد، فقط می‌خواهد که به لژیون سیگار و تغذیه بروم، دارویم را به موقع بخورم، سی‌دی‌ها را به موقع بنویسم، غیبت نکنم و به موقع در جلسات شرکت کنم. این بهترین هدیه برای راهنما است و وقتی مشارکت می‌کنیم و حالمان خوب است، او خوشحال می‌شود.

کنگره ۶۰ یک مسیر چهار بانده و روشن دارد که بسیار زیبا است و همه چیز در آن فراهم است. در کنگره ۶۰ ما را بغل می‌کنند و احترام می‌گذارند و راهنما همین را می‌خواهد.هفته راهنما را به اولین راهنمای کنگره ۶۰ آقای دژاکام و به ۴ هزار راهنمای کنگره تبریک می‌گویم. این ۴ هزار نفر زیر یک پرچم ایستاده‌اند و پشت یک تابلو ایستاده‌اند که نوشته است: جمعیت احیای انسانی کنگره ۶۰.

اگر کارخانه‌دار یا سرمایه‌دار بودم، نمی‌توانستم ۱۰ نفر را ۶ ماه با خودم همراه کنم. چون مسیر؛ مسیر درست است. حرف‌ها، حرف‌های الهی است که از قرآن برداشت می‌شود و به دل و قلب من می‌نشیند. به راهنمایان شعبه خودمان آقا کاظم، حسن آقا، آقا مرتضی، آقا ولی، آقا بهزاد، آقامحسن، آقا محمد و آقا سجاد عزیز تبریک می‌گویم.

غلامِ همّتِ آن رندِ عافیت سوزم
که در گداصفتی کیمیاگری داند 
هزار نکتهٔ باریک‌تر ز مو این‌جاست 
نه هر که سر بتراشد قلندری داند

زمانی که وارد سازمانی مانند کنگره ۶۰ می‌شویم، ممکن است با دو دیدگاه متفاوت به آن نگاه کنیم: حسابگرانه یا عاقلانه. در ابتدا ممکن است افرادی از بیرون فکر کنند که این افراد دیوانه‌اند و تصمیم ما به نظر حسابگرانه نرسد. اما وقتی به مدت طولانی‌تری در این مسیر قرار می‌گیریم و از تجربیات و آموزش‌ها بهره‌مند می‌شویم، متوجه می‌شویم که این تصمیم کاملاً عاقلانه بوده است. من پس از ۷ سال مادرم را به کنگره آوردم و پس از مشاهده تغییراتم،اوبه من گفت آفرین پسرم، این بزرگترین هدیه‌ای است که کنگره ۶۰، به من داده است که مادرم به من افتخار کند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مرزبان کشیک: مسافر رضا
عکس: مسافر رضا لژیون چهارم
ویراستاری، تایپ و ارسال: مسافر سعید لژیون دوم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .