چهارمین جلسه از دوره سی و نهم کارگاههای آموزشی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی شهرری با استادی راهنمای ویلیام وایت همسفر نسرین، نگهبانی همسفر پروین و دبیری همسفر زهرا با دستور جلسه «هفته راهنما» روز سهشنبه ۳۰ بهمنماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز بهکار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خیلی خوشحال هستم؛ چون یکی از آرزوهایم بود که در هفته راهنما بتوانم در جایگاه استاد بنشینم. خدا را شکر میکنم این جایگاه نصیب من شد؛ زیرا واقعاً چیزی بود که بارهاوبارها تصویرسازی آنرا کرده بودم. ابتدا هفته راهنما را به اولین راهنمای کنگره۶۰ آقای مهندس، خانواده محترم ایشان و تمام راهنمایان کنگره۶۰ علیالخصوص شعبه خودمان و قسمت همسفران تبریک میگویم.
اگر میگویم علیالخصوص قسمت همسفران، چون من از کارکرد این عزیزان دل که راهنما هستند، چه شال سبز و چه شال نارنجی باخبر هستم و میدانم که چهقدر جانی و قلبی مایه میگذارند؛ ممکن است هزاران مانع سر راه آنها باشد؛ ولی همه آنها را کنار میگذارند، به شعبه میآیند و وقت و انرژی خود را صرف رهجو میکنند. خیلیخیلی از همه آنها سپاسگزارم و به همه آنها تبریک میگویم. امیدوارم که بهترینها برای آنها اتفاق بیفتد.
با یک شعر از منطق الطیر عطار صحبتهایم را شروع میکنم که میگوید: کس نمیداند در این بحر عمیق، سنگریزه، قرب دارد یا عقیق. بروید و راجع به آن فکر کنید خیلی مطلب مهمی است. شاید یک روزی که من وارد کنگره۶۰ شدم، همان سنگریزه بودم که هیچکس برای من آن جایگاه یا آن ارزش را که باید، در خارج از کنگره۶۰ قائل نمیشد. با ورود به کنگره۶۰ و در کنار یک راهنما قرار گرفتن، تبدیل به یک همسفر و یک راهنما شدم.
اگر من الآن اینجا با شال خوشرنگ سرمهای نشستهام، زحمتهای زیادی پشت آن بوده که در رأس همه آنها، زحمتهای همه جانبه یک راهنما بوده است. اگر بخواهم بگویم نه اینکه خودم راهنما شدم و این دوره را گذراندهام، به هیچ عنوان اینطوری فکر نمیکنم؛ چون تا آخر عمرم من یک رهجو باقی خواهم ماند؛ ولی میخواهم بگویم که درس عشق را در این مکتب یاد گرفتم. جاییکه بهشتِ روی زمین من بود.
بهشتی که فکر میکردم؛ باید نماز بخوانم، روزه بگیرم و خیلی کارها کنم تا به آن آرامش و صلح درونی برسم؛ ولی در کنگره۶۰ کنار فرشتههای سفید جامهای قرار گرفتم که نشانه آنها یک شال نارنجی بود و آنها را از بقیه متمایز میکرد. افرادی بودند که سالها در کنگره۶۰ زحمت کشیده، آزمونهای مختلف را داده و از فیلترهای مختلفی عبور کرده بودند.
ما میبینیم وقتی آزمون راهنمایی داده میشود، افراد زیادی شرکت میکنند ۱۰۰ تا، ۲۰۰ تا، ۳۰۰ تا و در جمع چند هزار تا شرکت میکنند. بین این همه آدم چند نفر قبولمیشوند، چند نفر اذن خدمت کردن به آنها داده میشود و چند نفر اجازه دارند که بتوانند بهترین خود را برای یاری رساندن به همراه خود که پر از درد، غم و اندوه بودند به اجرا بگذارند. خیلی برای من مهم بود این را بگویم؛ چون دنیا پر از مشکلات و ناامیدیها است. تنها جاییکه من توانستم از ناامیدیها امید بسازم، کنار راهنمایم بود. تنها جاییکه توانستم تمام ضد ارزشهای دنیا را درون خودم ببینم؛ ولی بگویم نسرین، تو توانایی این را داری که از آن عبور کنی، کنار راهنمایم بود.
این را هم بگویم که راهنما آنقدر قوی و قدرتمند است و اگر هم قدرتمند نباشد، هر ثانیه تلاش میکند که به قدرت خود اضافه کند، برای اینکه بتواند رهجوهای خود را حمایت کند. تمام تلاش راهنما در کنگره۶۰ برای این است که حال خوش را به رهجو هدیه دهد. حال خوش میتواند یک در آغوش گرفتن، لبخند یا سلام ساده باشد. این را هم بگویم رهجوها به هیچ عنوان فکر نکنید که رهجو برای یک راهنما است. در لژیون اول همیشه میگفتم، خیلی برای من عزیز بودند و هستند و خواهند بود؛ ولی همیشه میگفتم: شماها رهجوی کنگره۶۰ هستید که از همه راهنماها آموزش بگیرند و آموزشپذیر باشند.
ما باید بدانیم که این هفته برای قدردانی ما از راهنما است. من میگویم خیلی راهنمایم را دوست دارم؛ ولی در عمل چه کاری برای راهنمای خود انجام میدهم. با آن آموزشهایی که به من داده شده است برای از قوه به فعل درآوردن آن چه کاری انجام میدهم. از راهنماهایمان به بهترین شکل ممکن قدردانی کنیم. این قدردانی کردن هم باید مالی، هم عملی و بهوسیله پاکت باشد. همانطور که آقای مهندس گفتند: این یک قانون است. در کنگره۶۰ ما بهوسیله پاکت قدردانی میکنیم.
مرحله بعد این است که رهجوی خوبی برای کنگره۶۰ باشم. رهجویی باشم که منضبط باشد و طبق قوانین و حرمت حضور داشته باشد. یک راهنما به صدا گوش میدهد و صداها را میشنود. به آن چیزی که پشت آن صدا است، فکر میکند و در مورد آن تفکر میکند، شاید در لحظه یک چیزی را بگوید؛ ولی تا انتهای صحبت یک رهجو صبر میکند تا بتواند یک راه درست را نشان دهد؛ چرا؟ چون این راهنما، مثل یک پروژکتور میماند، مثل آن پروژکتوری که وقتی در تاریکی مطلق باشیم روشن میشود، هرچه از آن دور شویم، نور آن کم میشود و هرچه به آن نزدیک شویم، نور آن بیشتر میشود و ما در آن روشنایی بهتر خودمان را میشناسیم و آن راهنما با شنیدن و گوش دادن به صدای ما آدرس خودمان را به خودمان میدهد.
منِ نسرین که در تاریکیها، سیاهیها و ضد ارزشها غرق شده بودم، من را به خود اولیهام برگرداند. به من نشان داد، چه کسی هستم و برای چه به این جهان آمدهام و کجا قرار است قدم بزنم. یک مسئله دیگر که خیلی مهم است و من خودم این را در لژیون از راهنمای خود یاد گرفتهام این است که راهنماها به ما میگفتند: همیشه در اولویت، خود را قرار بدهید؛ ولی در لژیون اولویت از بین رفت. اولویت برای یک راهنما رهجو است. این به چه معنا است؟ آن عشق بدون منت، یعنی آن محبتی که در وادی چهاردهم به ما یاد داده میشود. یک راهنما همان ابتدای کار به وادی ۱۴ میرسد، همان ابتدای کار، آن جام شیرین که در آن پر از عشق، محبت، صداقت، معرفت، عمل سالم و همه اینها است را مینوشد. یک زمانی راهنما میشود که در وجود خود یک رهجوی کوچک ببیند که کنار یکسری از افراد نیاز به رشد دارد؛ باید قدردان باشیم و بتوانیم انشاءالله به بهترین شکل ممکن از راهنما قدردانی کنیم.
تصاویر برگزاری جشن هفته راهنما
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
رهایی ۴۰ سیدی همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زینب

رهایی ۴۰ سیدی همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر فوزیه
.jpg)
رهایی ۴۰ سیدی همسفر نرگس رهجوی راهنما همسفر آزاده



مرزبانان کشیک: همسفر لیلا و مسافر غلامرضا
عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون پانزدهم)
تایپ و ویرایش: همسفر نسیم رهجوی راهنما همسفر الناز (لژیون پنجم) و همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون دوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شهرری
- تعداد بازدید از این مطلب :
932