قلم، به دست گرفتم تا بر روی صفحه سفیدی آنچه از دل بر آید را بنویسم. در وصف راهنما این فرشتگان الهی، دستانم قدرت حرکت برای نوشتن ندارند و ذهنم مرا یاری نمیکند که چه بنویسم، چه بگویم در وصف راهنما این فرشته دلسوز و مهربان جملهای پیدا نمیکنم؛ اما زمانی که با کوله باری از ناامیدی و سختی قدم در مسیری گذاشتم، مسیری برایم باز شد که همه آن را بهشت مینامیدند.
بهشتی که آدرس خودمان را به خودمان نشان میداد، به واسطه فرشتگان الهی که نام راهنما را داشتند. من نمیدانستم که در کجای مسیر زندگیام امر خیری انجام دادهام که خداوند مهربان مرا با این فرشته آشنا کرد که بالهایش را گشوده بود تا بال پرواز ناامیدیهای من شود تا با آن قلب پر از مهر، لبخندهای زیبایش، چشمهای پر از امیدش یاریگر غصههای دل من باشد. من به خودم میبالم که در این مسیر قرار گرفتم و با انتخاب حس زیبایی که نسبت به راهنمایم داشتم به انتخاب او، قدم در راه آموزشهای نابش گذاشتم با کلمات امیدبخش، امید را در دل من زنده کرد و جانی دوباره به من بخشید.
صبر و تحمل را به شکل زیبایی به من آموزش داد. از خداوند متعال سپاسگزارم بابت قرار دادن چنین راهنمایی بر سر راهم انشاالله بتوانم در ادامه قطرهای از زحمات راهنما عزیزم را جبران کنم.
راهنماهایی که از خود و زندگی شخصی خود از همه چیز میگذرند و با عصاره جانشان وقت خودشان را در اختیار رهجو میگذارند که آنها را از ظلمت و تاریکی که خودشان هم آن راه، را گذراندهاند، به طرف نور و روشنایی سوق دهند و به آن آرامش و آسایش برسانند. راهنما در کنگره نشاندهنده راه است و فرمانبرداری رهجو که راه و روشهای آموزش دیده را به عمل درمیآورد. اين عمل عظیم منظور همان احیاء یک انسان، کار بسیار سختی که توسط آقای مهندس شروع و در ادامه توسط راهنماهای کنگره صورت گرفته است.
من خدا را شکر میکنم که مسافرم مصرفکننده شد و به واسطه ایشان راه برایم باز شد تا بتوانم از آموزشهای ناب راهنما خوبم استفاده کنم و راه و رسم درست زندگی کردن را بیاموزم. راهنما و استادی که بدون چشمداشت و هیچ گونه توقعی با عشق تمام دانایی، دانش و آگاهی خود را در اختیار من قرار میدهد تا بتوانم به آرامش و آسایش برسم. این لطف خداوند بود که من و مسافرم طعم خوشبختی را به واسطه این فرشتههای دوستداشتنی بچشیم.
انتخاب راهنما در این مکان مقدس بر اساس حس بود، من بدون هیچ تردیدی با یک حس بسیار زیبایی ایشان را بهعنوان راهنما انتخاب کردم. مثل اینکه روح تازهای در بدنم جریان پیدا کرده بود و از همان نگاه اول شیفته سخنان و بیان ایشان شدم. از صمیم قلب ایشان را دوست دارم. من هیچ وقت محبتهای بی پایان شما را فراموش نمیکنم و در پایان هفته راهنما را به تمامی راهنمایان کنگره60 به خصوص راهنما عزیزم خانم هاجر تبریک عرض میکنم.
نویسنده و تایپ: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر هاجر (لژیون هفتم)
ویرایش: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر هاجر (لژیون هفتم)
عکاس: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون هشتم)
ویراستاری و ارسال: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر هاجر (لژیون هفتم) نگهبان سایت
نمایندگی همسفران میرداماد اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
322