غم داشتم، بودی
درد داشتم، بودی
کم آوردم، بودی
آموزش کم داشتم، بودی
صبر و طاقت نداشتم، بودی
آن اوایل، در جلسات بهزور بودم؛ اما تو با عشق بودی
پس من هم یاد گرفتم که باشم!
تو تنها رفیقی بودی بعد از پدر و مادر که از داشتنش هیچ موقع پشیمان نشدم
وجود تو سرشار از عشق است ای راهنمای صبورم
به داشتنت بر خود میبالم و بابت تمامی زحماتی که برایم تاکنون کشیدی تا آخر عمر مدیون و ممنونم
در طول سفر اولم بارها میخواستم از خودم و همه چیز بگذرم؛ زیرا طاقتم طاق شده بود؛ اما محبت و زحمات تو آنقدر بزرگ بود که نتوانستم. به قول جناب مهندس دژاکام، کسرِ لاتی بود! پس ادامه دادم تا هنگامی که سفرم به پایان رسید.
هفتهی راهنما را به تو تبریک میگویم. فقط خداوند میتواند زحمات تو را جبران کند و در توان من، جز فرمانبرداری مطلق چیزی نیست.
نویسنده: مسافر مجتبی از لژیون دوم
ویرایش: مسافر حسن از لژیون سوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
50