English Version
English

گزارش لژیون پزشکان پارک طالقانی جمعه 1398/1/23؛ «دانایی، دانایی مؤثر، سواد» و سی دی «ساختمان جسم 1 و 2»

گزارش  لژیون پزشکان پارک طالقانی جمعه 1398/1/23؛ «دانایی، دانایی مؤثر، سواد» و سی دی «ساختمان جسم 1 و 2»

جلسه سیزدهم از دور شانزدهم سری کارگاههای آموزشی کنگره 60 مخصوص لژیون پزشکان در پارک طالقانی با دستور جلسه «دانایی، دانایی مؤثر، سواد» و سی دی «ساختمان جسم 1 و 2» با استادی دکتر بهرام، نگهبانی جناب مهندس دژاکام و دبیری دکتر اعظم در روز جمعه مورخ 23/01/98 رأس ساعت 8 صبح آغاز بکار نمود.

سخنان استاد:
سلام دوستان بهرام هستم یک همسفر: خیلی ممنون از اینکه استادی جلسه را به من واگذار کردند. طبق روال خودم را معرفی می‌کنم؛ من بهرام سهند هستم، کارشناس ارشد روانشناسی. دستور جلسه امروز ما مبحث دانایی، دانایی مؤثر و سواد است و دو سی دی: ساختمان جسم یک و دو.

چیزی که به نظر من خیلی جالب است که برای خود من سؤال بوده همیشه که چه اتفاقی می‌افتد که چرا ما خیلی از چیزها را می‌دانیم اما انجام نمی‌توانیم بدهیم. مثل ورزش کردن، مسواک زدن، سروقت خوابیدن و مسائل دیگر و چه می‌شود که بعد از مدتی رهایش می‌کنیم و ادامه نمی‌دهیم؛ برای من از دوره کارشناسی از سال 83 که شروع به کار در بحث اعتیاد کردم این سؤال مطرح بود که چرا افراد مصرف‌کننده می‌آیند بعد از مدتی درمان می‌شوند و بعد از دو ماه، سه ماه، مجدداً لغزش می‌کنند و برمی‌گردند و برای من عجیب بود و این‌ها شرایط خیلی بدی را تجربه کرده بودند ولی با علم به این، دوباره به مصرف مواد برمی‌گشتند؛ به همین خاطر من پایان‌نامه فوق‌لیسانس خودم را در ارتباط با همین موضوع گرفتم که عوامل مؤثر در لغزش چه می‌تواند باشد و تمرکز من بیشتر روی بحث‌های روانی بود تا مسئله جسمی؛ در حقیقت آن طرح‌واره‌های ناسازگارانه‌ای که به‌صورت ناخودآگاه و ضمنی دارد؛ رفتارهای ما را هدایت می‌کند و تصور من این بود که آن‌ها باعث می‌شود که فرد دوباره برود سمت لغزش و مصرف دوباره؛ وقتی با کنگره آشنا شدم دیدم تمرکز کنگره روی جسم است، آقای مهندس مسئله جسم را خیلی مهم می‌دانند؛ که اگر جسم ازنظر ترشح مواد شبه مرفینی درست‌کار نکند، فرد به درمان نمی‌رسد. شاید بحث جسم و ترشح مواد شبه مرفینی در شروع بسیار مهم باشد که شخص به یک وضعیت متعادل ازنظر جسمی برسد مثلاً کسی که ازنظر جسمی در یک وضعیت نامتعادلی است و درد دارد، نمی‌تواند آموزش بگیرد، معادل این را ما داریم که فرد باید ازنظر بهداشتی در یک سطحی باشد که بقایش حفظ شود و بعد مسائل انگیزشی مطرح می‌شود که رشد و گسترش آن فرد است.

 اما راجع به بحث دانایی و دانایی مؤثر، آقای امین سه فاکتور را مطرح می‌کنند که اولین آن بحث تفکر است، موضوع بعدی بحث آموزش است که ما می‌بینیم در کنگره 60 افراد سه روز در هفته را به گرفتن آموزش جهان‌بینی وهم روش D.S.T و نحوه خوردن دارویO.T و سوم موضوع تجربه است. چیزی که برای من جالب است روند رشد کنگره است که به‌صورت آزمون‌وخطا و تجربه این وضعیت اصلاح‌شده است و بر اساس تجربه دیدند که پله بیست‌ویک روزه بهتر است. از یکسال گذشته تأکید شده که سفر نباید از 10 ماه کمتر و از یازده ماه بیشتر طول بکشد. در حقیقت یکی از عوامل پویایی سیستم این است که به موضوع تفکر، تجربه و آموزش به‌خوبی توجه می‌شود؛ و در حقیقت از تجربه خودشان آموزش می‌گیرند، راجع به تجربه خودشان فکر می‌کنند و اگر لازم شد، اصلاح می‌شود.

اما چه اتفاقی می‌افتد که ما می‌دانیم اما نمی‌توانیم؛ استاد امین یک مثلث دانایی را مطرح می‌کنند و می‌گویند میزان اثرگذاری و تبدیل دانستن شما به عمل به‌اندازه مثلث متساوی‌الاضلاعی است که در آن مثلث بزرگ دانایی تشکیل می‌شود؛ یعنی اینکه ما به‌اندازه‌ای می‌توانیم اثر بگذاریم که سه ضلع تجربه، تفکر و آموزش ما به یک اندازه باشد؛ بزرگ‌ترین میزان تعادل تعیین می‌کند که شما به چه میزان می‌توانید اثرگذار باشید. ممنون

جناب مهندس

سلام دوستان حسین هستم مسافر:

من مثلث جسم، روان و جهان‌بینی را که در درمان اعتیاد مطرح کردم، هرچقدر که می‌گذرد می‌توانم بگویم که 95 درصد جسم است، نودوپنج درصد فیزیولوژی است، یعنی این‌قدر فیزیولوژی و جسم برای ما مهم و مؤثر است. چون اگر سیستم‌های شبه افیونی، ناقل‌های عصبی، نورو ترانسمیترها، هورمون‌ها کار نکنند، اصلاً مصرف‌کننده را هیچ کاری نمی‌شود کرد، مواد مخدری که درون ما وجود دارد خیلی قوی‌تر از مواد مخدر بیرون هست. الآن بعد از مدت‌ها که این‌همه گذشته است و به کنگره می‌آیید در جلسات، باید متوجه شده باشید که این‌ها در شخص معتاد از کار افتاده؛ وقتی مصرف‌کننده تریاک که تریاک خود را قطع می‌کند، سریع به مرحله ارگاسم می‌رسد، خوب این به خاطر فیزیولوژی است، خواب نمی‌رود به خاطر فیزیولوژی است، یعنی همه این‌ها مربوط به فیزیولوژی است، فیزیولوژی تعیین‌کننده است، هم اول کار، هم آخر کار؛ حتی روان، گفتیم روان منتج جسم، تفکر و اندیشه است، باید فیزیولوژی کاملاً مرتب و منظم کار بکند، روی افکار هم کار شود و آن‌وقت روان خودش را نشان می‌دهد، این‌همه برای ما بسیار مؤثر است. یک توضیح بدهم در مورد ادبیات کتاب 60 درجه که این کتاب سبک خاص خودش را دارد که نتیجه آن مهم است.

سلام دوستان دکتر ندا هستم یک همسفر:

 در مورد درمان جسم که اهمیت زیادی دارد، روش درمان جسم هم اهمیت بسیاری دارد، من می‌خواهم بگویم روش‌های سم‌زدایی سریع و فوق‌سریعی که انجام می‌شد و من به خیال خودم فکر می‌کردم که تقریباً منسوخ شده و کنار گذاشته شده، متأسفانه یک مریضی آمده بود از یک درمانگاه ترک اعتیاد به روش‌های قدیمی؛ که چهار عدد سرم یک لیتری به دست داشت و چهار عدد متوکاربامول من دیدم، یک نسخه است متعلق به پزشکی که دارد ترک اعتیاد کار می‌کند، خوب روش‌های درمان جسم هم مهم است، ما همه می‌دانیم این سرم و آمپول‌های متوکاربامول هیچ تأثیری ندارد ولی خوب، آن امید که آن مریض داشت، برای من عجیب بود که داشت هزینه می‌کرد که درمان شود ولی خوب ما می‌دانیم که نتیجه‌ای ندارد، آنچه در کنگره به آن توجه شده؛ درمان صحیح جسم هست که در کنار آموزش و تغییر جهان‌بینی و خلق‌وخوی ایشان به ورزش آن‌ها نیز توجه شده، همین روش D.S.T که به‌مرور سیستم جسم احیاء می‌شود و شخص به‌سلامت جسم صد در صد می‌رسد. ممنون از توجه شما.

 

سلام دوستان دکتر محمد هستم یک همسفر:

در موردبحث جسم و روان همان‌طور که استاد جلسه فرمودند و آقای مهندس هم تصحیح کردند، بحث تصحیح جسم مهم‌ترین قسمت کار است و اگر روان را هم ما اصلاح می‌کنیم، این منجر به تصحیح جسم می‌شود و جسم بهتر هم منتج به تصحیح روان می‌شود؛ یعنی درواقع هر دو منتج هم هستند. در درمان اعتیاد دوستان بهتر از من می‌دانند که بحث نوروترانسمیترها بسیار بسیار مهم است و ما در درمان‌ها ابتدا جسم را اصلاح می‌کنیم و بعد در مشاوره‌های روانشناسی بحث روان را اصلاح می‌کنیم که کنگره 60 به‌درستی در سه قسم آمده این را مطرح کرده که نه‌تنها جسم و روان مهم است بلکه آن جهان‌بینی که یک دیدگاه کلی است باید اصلاح شود، هر سه قسمت هم‌زمان باهم به سمت پیشرفت بروند. من یک نکته‌ای را از طب چینی می‌خواهم نقل کنم که اعتقاد طب سنتی ایرانی هم همین است؛ اعتقاد این است که ما سه لایه در درمان بیماری‌ها داریم؛ لایه اول بدن است، لایه دوم لایه انرژی‌ها هست، لایه سوم همان جهان‌بینی است، همان روح است. خیلی جالب است که ما در طب سنتی چینی خیلی از زمان‌ها ما به بحث جهان‌بینی می‌پردازیم، یا به روح می‌پردازیم و بعد می‌گوییم روح با یک واسط انرژی به جسم مرتبط می‌شود که آن واسط انرژی شاید مدارهای مدیتین و شاید دوستان شنیده باشند در طب سوزنی می‌آیند مدارهای مدیتین را که همان انرژی هست، همان روان هست را می‌آیند تحریک می‌کنند و بعد به جسم می‌رسند؛ یعنی این سه درمان در کنار هم مهم است که من اولین بار این را در کنگره 60 دیدم تحت عنوان یک مثلث، بعد که داشتم مبانی طب‌های مکمل را مقایسه می‌کردم، دیدم چقدر مشابه هست و چقدر قشنگ هست طبی که حدود هفت هزار سال قدمت دارد با این مبانی دارد جلو می‌رود و کنگره 60 هم یک چنین حالتی پیش رفته است. خیلی متشکرم.

سلام دوستان دکتر فرشته هستم یک همسفر:

خیلی خوشحال هستم از اینکه دوستان را می‌بینم و سال جدید را به همه دوستان تبریک می‌گویم. در مورد مثلث دانایی باید بدانیم که تفکر و آموزش و تجربه همه باهم مثلث دانایی را تشکیل می‌دهند، اصلاً مشکل ما از زمانی شروع شد که فکر کردیم خیلی دانا هستیم، خوب هرکسی در هر رشته‌ای تبحری پیدا کرد فکر می‌کرد که آن دانایی؛ دانایی کل است و می‌آمد و آن را روی چیزهای دیگر تقسیم می‌کرد و اجازه نمی‌داد که دیگران هم دخالتی کنند درروند کاری او، ما همه دانایی را کسب کردیم اما این دانایی، دانایی مؤثری نبود، آیا ما درزمینهٔ تربیت فرزند هم آموزش دیده‌ایم در پزشکی، آیا درزمینهٔ همسرداری، زندگی اجتماعی، آیا ما در این‌ها توانستیم آموزش ببینیم، نه ما از وقتی‌که رفتیم سر یک‌رشته، آموزشمان تک‌بعدی شد، حالا دانایی داریم؛ بیاییم به دانایی مؤثر تبدیلش کنیم، هم‌زمان با آموزش‌های دیگری که هست، روی جسم، روان و جهان‌بینی خودمان و یکی هم اینکه تجربه پیدا کنیم که بتوانیم شرایط بهتری برای خودمان ایجاد کنیم و همه این‌ها در کنگره به قشنگی اتفاق می‌افتد، افرادی که می‌آیند تحت درمان قرار می‌گیرند، به آن‌ها گفته می‌شود، هرچه تابه‌حال آموزش گرفتی را کنار بگذار؛ بیا ندانی را بدان، اصلاً بیا بدان که هیچی نمی‌دانی، قطعاً ما هم همین کار را کردیم که این‌قدر وابسته شده‌ایم به کنگره، من خودم الآن باید خیلی چیزها را بدانم و خوشحال هستم که اینجا هستم. ممنون از وقت مشارکت.

سلام دوستان دکتر امین هستم یک همسفر:

سال نو را به همگی تبریک عرض می‌کنم. در مورد دانایی و دانایی مؤثر، تعریف اعتیاد می‌گوید که: تکرار یک عادت، تکرار اجبارگونه یک عادت، علی‌رغم آگاهی و عوارض منفی آن‌که پیرامون بحث امروز است که فقط دانستن یک قضیه کمک نمی‌کند، دانایی باید به عمل تبدیل شود و من در مراجعه‌کنندگان می‌بینیم که می‌گویند، آقای دکتر به این عزیز ما بگویید که اعتیاد بد است و چه عواقبی دارد؛ و جواب من این است که این شخص می‌داند شاید بهتر از من و شما بداند و منتهی باید کمکش کنیم به عمل دربیاورد. یک صحبتی کنم راجع به درصد بندی، جسم و روان خدمتتان عرض کنم ما برای فهم بهتر یک پدیده یک تقسیم‌بندی‌هایی انجام می‌دهیم، وقتی صحبت از روان می‌کنیم، نمی‌توانیم روان را جدای از فیزیولوژی در نظر بگیریم و فیزیولوژی هم مؤثر هست بر روان. این‌ها همه یک پدیده هستند ما باید ببینیم که از کجا و با چه نگرشی به این پدیده نگاه می‌کنیم و از کدام در ورودی می‌خواهیم به این پدیده وارد شویم و تأثیر بگذاریم. ممنون.

سلام دوستان پروانه هستم یک همسفر:

علامت دانایی، متمدن بودن، لباس‌های شیک پوشیدن و سواد نیست. برای کسب دانایی باید روی سه ضلع آموزش، تجربه و تفکر کار بشود. ما خیلی از چیزها را می‌دانیم ولی متأسفانه به آن عمل نمی‌کنیم، برای مثال می‌دانیم تهمت، دروغ، غیبت و... بد است ولی باز آن‌ها را انجام می‌دهیم، چون کاربردی کردن دانایی سخت است و دوری از ضد ارزش‌ها زمان می‌خواهد و این تغییر باید به‌تدریج انجام شود، دانایی به‌صورت خاص و عام است، دانایی خاص کسب تحصیل در یک‌رشته است و دانایی عام روابط عمومی است. ما برای اینکه به دانایی برسیم باید دانش و آگاهی خودمان را در هر زمینه‌ای بالا ببریم و به آن عمل بکنیم و دانایی خود را کاربردی کنیم تا به مثلث دانایی مؤثر برسیم. ممنون.

سلام دوستان دکتر فریدون هستم یک همسفر:

دانایی وقتی مؤثر هست که منتج به یک عمل خوب شود. البته این هم بر اساس ارزش‌گذاری که در جوامع مختلف هست می‌باشد. مثل راستی، درستی، کمک به دیگران و... اول ما باید دانش را به دست بیاوریم، ابتدا باید وارد شود، بعد باور و یقین و ایمان شکل بگیرد و عامل دیگر تجربه است، باید دانش عملکرد را شکل بدهد و ایمان تجربه‌ای است که ما از دانش خودمان به دست می‌آوریم، بنابراین دانش باید به دست بیاید تا به عملکرد خوب که نتیجه دانایی مؤثر هست منتج بشود. ممنون.

  

سلام دوستان زهره هستم یک همسفر:

مسیر کنگره 60 و آموزش‌ها چیزی نیست جز رسیدن به دانایی و این را ما در افکار، رفتار و عملکرد مسافران و همسفران که در کنگره 60 سفر می‌کنند نمایان است و ما آن را می‌بینیم. در آخر نتیجه دانایی می‌شود تعادل؛ کسی که دانایی نداشته باشد به تعادل هم نمی‌رسد، مسافری که به تعادل نرسد به درمان هم نمی‌رسد؛ و این دانایی چیزی نیست جز دوراهی‌هایی که پیش روی ما قرار می‌گیرد که کدام کار درست و کدام نادرست است. دانایی مؤثر به‌راحتی به دست نمی‌آید درگذر زمان، تجربه و تفکر و آموزش‌هایی که ما می‌گیریم، به دانایی مؤثر تبدیل می‌شود. یک فرد دانا هیچ‌وقت نمی‌گوید که من دانا هستم، دانایی خودش منیت را از بین می‌برد. ممنون که به صحبت‌های من گوش دادید.

 

سلام دوستان دکتر صمد هستم یک همسفر:

تمام تلاش کنگره 60 این است که با دادن آموزش‌ها دانایی به دانایی مؤثر تبدیل شود و به مرحله عمل برسد تا از ضد ارزش‌ها دوری شود و به تعادل رسیده تا بتواند در زندگی به‌طرف مسیر الهی حرکت کند. منیت در بشر هست، ادعا هست و ضد ارزش‌های دیگر این‌ها جزئی از ضد ارزش‌ها هستند که تا پالایش نشود شخص به رهایی نمی‌رسد، تمام این‌ها رسیدن به دانایی مؤثر است که هدف کنگره 60 می‌باشد.

سلام دوستان آمنه هستم یک همسفر:

سال نو را به همه دوستان تبریک عرض می‌کنم. به فرموده آقای مهندس در سی دی؛ به‌سلامت جسم خیلی اهمیت می‌دهند، بر اساس تنظیمات نوروترانسمیترها سلامت جسم به دست می‌آید و تا جسم سالم نباشد، سلامت روان هم به دست نمی‌آید. از قدیم هم گفته‌اند عقل سالم در بدن سالم است و اگر هردوی این‌ها باهم به تعادل برسند فرد به‌سلامتی می‌رسد و می‌توانیم این‌طور بگوییم که سلامتی یعنی تعادل در جسم و روان این‌ها مباحثی هست که در کنگره 60 تدریس می‌شود. یکی از سی‌دی‌های آقای مهندس خیلی به من کمک کرده در زندگی سی دی «دیپلماسی» بود. ای‌کاش جایی بود که این مطالب آقای مهندس به ما هم تدریس می‌شد به‌عنوان افرادی که درمانگر هستیم، ای‌کاش می‌توانستیم روی خودمان کارکنیم. چون ما اگر دانایی نداشته باشیم توانایی درمان افراد در جسم و روان را نداریم. متشکرم.

سلام دوستان دکتر بهنام هستم یک همسفر:

مبحث امروز انگشت می‌گذارد روی گپی که در کلیت آموزشی مدارس ما وجود دارد تا سطح آموزش عالی، چیزی که ما در آموزش می‌گیریم به عبارتی بچه‌هایی که آموزش می‌گیرند، صرفاً فقط دانش را می‌گیرند و فاصله این دانش تا دانایی مؤثر در جامعه ما خیلی زیاد است. ای‌کاش دانشگاه‌های ما به‌گونه‌ای بود که انسان‌هایی که بیرون می‌آمدند یک دانایی مؤثری برای ارتقاء سطح جامعه داشته باشند. یک‌زمانی باور بر این بود که اعتیاد منتج از جهل است، یعنی صرفاً ما می‌گفتیم که آدم‌ها چون دانش ندارند معتاد می‌شوند؛ و بعد به‌صورت تئوری اطلاع‌رسانی کردیم که اعتیاد چیز بدی است و ... و تأثیری هم نداشت و از آن‌طرف هم می‌دیدم آدم‌هایی که دانش بالایی دارند، دانش آکادمیک اعتیاد دارند، اصلاً پزشک درمانگر اعتیاد هستند و خودشان دچار اعتیاد شده‌اند، پس حتماً یک‌چیزی فراتر از آن دانش صرف است که شخص به اعتیاد روی می‌آورد، فهمیدیم که پشت قضیه اعتیاد یک نیاز سنگین داخلی برای فرد وجود دارد که به اعتیاد روی می‌آورد. در جسم فرد اختلالاتی به وجود می‌آید که باعث می‌شود نیازهایی برای او به وجود می‌آمده که این‌قدر سنگین است که علی‌رغم اینکه می‌داند اعتیاد چیز بدی است و عوارض سنگینی دارد ولی برای رفع آن نیازها مجبور است دست به دامن این ماده بشود؛ بنابراین صرف آن دانش، کمک نمی‌کند، مهم این است که یک دانش مؤثر داشته باشد که بتواند مسائل و مشکلات درونی خود را به شیوه‌های درست اصلاح کند که برای حل آن مشکلات دست به دامن مخدر نشود. ممنون.

سلام دوستان حسین هستم مسافر:

دستور جلسه دانایی و دانایی مؤثر بود و هم ساختمان جسم 1 و 2 بود که بچه‌ها در مشارکت در مورد آن صحبت نکردند. دانایی برای ما یک کلید است؛ برای ما این سؤال مطرح بود، چرا این پزشک که می‌داند سیگار بد است خودش سیگار می‌کشد. یا این استاد دانشگاه است، چرا با همسایگانش نمی‌سازد، چرا فلانی دکترای فیزیک اتمی دارد ولی با سوپرمارکت همیشه دعوا دارد... آنجا رسیدیم که دانایی به مرحله دانستن است، دانستن به‌صورت کلی که فقط یک شاخه نیست، فقط دانستن یک موضوع نیست، شامل سه قسمت می‌شود، دانش می‌شود یک قسمت که با آموزش آن ‌را به دست می‌آوریم، دوم تجربه است و سوم تفکر؛ برای شناخت هر موضوعی این سه پارامتر باید وجود داشته باشد؛ برای شناخت اعتیاد، ببینم چه خبر است؟ دانش ما در مورد اعتیاد چیست؟ می‌بینیم ما در مورد اعتیاد هیچ دانشی نداریم؛ یک‌وقت می‌گوییم مسمومیت مزمن است که برای ما مشخص است که مسمومیت مزمن نیست، مسمومیت برای کسی است که سیانور یا دوایی بخورد، عادت به آن سم ندارد می‌برید بیمارستان تزریق می‌کنند، معده را شستشو می‌دهند، یک سری عملیاتی انجام می‌دهند، سم را از بدن او خارج می‌کنند. ولی برای یک معتاد این‌طور نیست؛ معتاد اگر یک راننده تریلی اگر می‌گویید سم، اگر این سم را نخورد اصلاً نمی‌تواند از جایش حرکت کند، اگر نخورد اسهال می‌گیرد نمی‌تواند حرکت کند، پس این چه سمی است، این باعث حیات او است و آن باعث ممات او است. پس این سم نیست. 

وابستگی دارویی را هم نفهمیدیم، می‌گوییم تکرار مکرر یک عادت؛ اعتیاد عادت نیست، مگر نهار خوردن ما عادت است، مگر خوابیدن ما عادت است، عادت که وقتی‌ فرد تریاکی مصرف نکند بیرون‌روی می‌گیرد، یا هروئینی عرق می‌کند این فیزیولوژی است. اصلاً کلمه اعتیاد ریشه‌اش عادت است، برگشتن به یک کاری است، اما مفهوم اعتیاد آن عادت نیست و همان ما را گمراه کرده است که ما خیال می‌کنیم یک عادت است، نیروی انتظامی می‌گوید اصلاً دکتر نمی‌خواهد، آقای خلخالی گفت، یعنی چه اصلاً اعتیاد دکتر نمی‌خواهد، ببرید اگر هم حرفی زد کتک بزنیدش، ببریدش جزیره و ... علم و دانش وقتی است که ما خروجی داشته باشیم، می‌آییم تجربه اعتیاد را نگاه می‌کنیم در مقابل جهان علمی اعتیاد، تجربه‌اش چیست، تکرار یک حرکت اشتباه و غلط، دقیقاً مثل یک سدی است که می‌سازیم و باز خراب می‌شود و به‌طور مداوم می‌سازیم و دومرتبه خراب می‌شود، معتاد را ترک می‌دهیم و مداوم برمی‌گردد، دوباره ترک می‌دهیم و باز دوباره برمی‌گردد؛ یکی ماه اول برمی‌گردد، یکی دو ماه دیگر، یکی یک سال دیگر، سر یک سال می‌بینیم همه برمی‌گردند، خوب این تکرار غلط است، تجربه وقتی بدرد می‌خورد که ما یک نتیجه از آن بگیریم. بعد می‌آییم روی تفکر؛ حالا علم و دانش را داشتیم و تجربه را داشتیم، حالا باید تفکر کنیم آیا این علم ما با این تجربه ما به نتیجه رسید؟ آیا این کشتی به ساحل می‌رسد، این دانش ما و این تجربه‌ای که سال‌ها داشتیم، آیا به نتیجه رسیدیم، اگر دانش، دانش بود هرگز نمی‌آمد، U.R.D را به‌عنوان یک روش درمان ارائه بدهد، یک روش بسیار خطرناک و بسیار کشنده... «قربان بروم خدا را، یک بام و دوهوا را، این‌ور بام سرما بود، آن ور بام گرما بود» اگر می‌گفتی، یک نفر دو سال است که دارد مورفین تزریق می‌کند، می‌تواند آن را قطع کند، می‌گفتند نه نمی‌تواند قطع کند چون دو سال است که دارد مورفین مصرف می‌کند، باید حتماً این تیپر شود و بعد ما این کار را بکنیم، ما چنین اجازه‌ای نداریم، اگر دیازپام بخورد، نمی‌توانیم این کار را بکنیم، اگر فلوکسیتین بخورد، نمی‌توانیم قطع کنیم، ناگهانی، باید حتماً تیپر شود.

شخص هروئین تزریق می‌کند، می‌گوید آن را قطع کن و بعد ببندیدش به نالکسون و نالترکسون هرچه مورفین در بدنش هست، خارج کنند اگر هم به‌اصطلاح در بیداری نمی‌تواند تحمل کند، بی‌هوشش کنید، خوب فرق مورفین با هروئین چیست؟ هروئین، دی استیل مورفین است، ولی زودتر از هروئین هم جذب می‌شود، پس علمی که این را توصیه می‌کند، اصلاً علم نیست، کدام علم، کدام به نتیجه رسید؟ می‌گوییم، نه یک چندتایی به نتیجه رسید، خیلی‌ها هم سقوط آزاد ترک کرده‌اند، به نتیجه هم رسیده‌اند، الآن بیست سال هم هست ترک کردند، خوب باید ببینیم این دانش‌ها درست است؟ اگر این دانش درست بود، نمی‌آمد به عقیده من ماتریکس را ارائه بدهد، درمان اعتیاد، درمان شیشه، درمان فیزیولوژی، فیزیولوژی به‌هم‌ریخته است، سیستم دوپامین به‌هم‌ریخته، ناقل‌های عصبی به‌هم‌ریخته است، تو می‌خواهی با حرف آن را درست کنی؟ آن دانش چه دانشی است، آیا به نتیجه رسید؟ هر وقت من صحبت از درمان می‌کنم، اینکه یک هروئینی را ما ترکش بدهیم، شب بگوییم در انبار هروئین بخواب و او تا صبح بخوابد، نه بیرون‌روی، نه وسوسه، نه ... هیچی نداشته باشد؛ ما خوب درمان داریم این را می‌گوییم، وگرنه ترک، همه‌چیز می‌تواند باشد، پس علم ما علم نیست، تفکر راجع به آن نمی‌کنیم، ممکن است، تعصب هم به خرج بدهیم که این تجربه، این علم و دانش و این تجربه چندساله، بیاییم آن را آنالیز کنیم، ببینیم به نتیجه رسید؟ آیا به خروجی می‌رسد، پانزده نفر ما ملی‌پوش داریم در مسابقات راگبی، پانزده نفر مصرف‌کننده هروئین، شیشه، شیره، تریاک داشتیم که پیراهن ملی به تن آن‌ها است؛ این‌ها می‌شود درمان، وسوسه ندارند، هیچی ندارند.

هر چیزی را می‌توانیم با مثلث دانایی به‌عنوان یک ترازو، به‌عنوان یک معیار بررسی کنیم. آیا این پدر خانواده پدر خوبی بوده؟ بگذاریمش در مثلث دانایی، دانایی او چقدر است، تجربه‌اش چقدر است، روی آن فکر کنیم. در ورزش خوب بوده، رویش فکر کنیم. هر موضوعی را ما می‌توانیم از مثلث دانایی به‌عنوان یک ترازو رویش عمل و اقدام کنیم تا به نتیجه برسیم. من راجع به ساختمان جسم، 1 و 2 تا 6 صحبت کرده‌ام، برای بچه‌های کنگره با یک دیدگاه و دید دیگری که چطوری این قضیه را راهبری کنیم؛ بنابراین مثلث دانایی به ما این را می‌دهد که؛ ما بتوانیم با این مثلث هر چیزی را مورد ارزیابی قرار بدهیم؛ حتی با مثلث دانایی می‌توانیم زندگی خصوصی خودمان را مورد ارزیابی قرار بدهیم. در مورد اتومبیل خود، در هر چیزی؛ در هر دانشی تنها اطلاعات کافی بدرد نمی‌خورد، تجربه هم تنها بدرد نمی‌خورد؛ خیلی‌ها هم داریم که تجربه غلط است، سال‌هاست دارد تجربه غلط را تکرار می‌کند، گروه‌هایی است مثل کنگره 60، گفته اعتیاد بیماری مرموز، لاعلاج و پیش‌رونده است؛ وقتی می‌گوید لاعلاج است، یعنی هیچ حرفی ما نداریم که باهم بزنیم؛ علاجی ندارد؛ به‌اصطلاح پیشرفت هم می‌کند، مرموز هم هست که پرچم آن‌ها در امریکا است، ازآنجا به همه دنیا سرایت کرده است. به ما هم سرایت کرده است، اعتیاد یک بیماری مرموزی است، چندین سال دارد آن تجربه غلط را تکرار می‌کند، الآن می‌آیند در کنگره بعد از سیزده سال، پانزده سال پاکی و خیلی هم به آن‌ها سخت می‌گذرد، این‌ها درمان نشده‌اند، باید فیزیولوژی را ما درست کنیم.

اینجا لژیون پزشکان است و پزشکان حضور دارند، باید به این بخش فیزیولوژی حتماً دقت و توجه بکنند. روان هم همین‌طور، روان را هم باید به آن دقت کنیم؛ اگر فیزیولوژی کار نکند، فکر هم کار نکند، روان، چکار می‌خواهد بکند؟ من روان را این‌طور تشبیه کردم: گفتم، فیزیولوژی؛ یک گیتار را در نظر بگیرید، گیتار می‌شود جسم، فیزیک که این گیتار خوب باشد، سیم‌هایش کوک باشد، مرتب باشد، منظم باشد، می‌شود فیزیولوژی؛ نوازنده گیتار می‌شود جهان‌بینی، تفکر، اندیشه، دیدگاه، نگرش می‌شود، نوازنده‌اش، باید نوازنده خوب باشد که دیدگاه و تفکرش خوب باشد، ساز گیتار هم خوب باشد، وقتی‌که می‌زند، آن آهنگی که از آن بلند می‌شود، می‌شود روان. روان ساخت تفکر و فیزیولوژی است. اگر گیتار یک سیمش پاره باشد، شما چکار می‌توانید بکنید، وقتی کسی ازنظر فیزیولوژی دوپامینش اصلاً کار نمی‌کند، چطوری شما می‌خواهید او را درمان کنید؟ وقتی ازنظر فیزیولوژی اصلاً سیستم ضد درد، انکفالین کار نمی‌کند، دینورفین او کار نمی‌کند، شما چطور می‌خواهید درمانش کنید. این‌ها مسائلی است که ما باید ازنظر علمی رویش متمرکز بشویم. و از شما خواهش می‌کنم که سی‌دی‌ها را گوش بدهید که بحث جدی‌تر بشود، بحث را جدی بگیرید. این حرف‌ها را جان نمی‌زند، جک نمی‌زند، جانسون هم نمی‌زند، کابوک هم نمی‌زند و امثال این‌ها نمی‌زند، کسی این حرف را می‌زند که پانزده نفر از مصرف‌کنندگان شیشه بودند و حالا در کنگره 60 درمان شدند و ملی‌پوش تیم راگبی کشور هستند، همان‌هایی که می‌گویید شیشه مصرف می‌کنند که اصلاً درمان ندارد! می‌خواهید با ماتریکس درستش کنید، از این نتیجه بیرون آمده است، این را یک مقدار جدی‌تر بگیرید. متشکرم.

 

خوب امروز ما هشت نفر رهایی داریم، خیلی خوشحال هستم که رهایی‌ها دارد زیاد می‌شود.

 

رهایی از کلینیک مهرنام خانی‌آباد، نام پزشک، آقای دکتر بهنام، مسافر احمد، راهنما مهدی

سلام دوستان بهنام هستم یک همسفر از کلینیک مهرنام، این لحظه را به آقای احمد تبریک می‌گویم.

سلام دوستان احمد هستم یک مسافر:

استاد دژاکام لازم نیست ابرها را از پیش چشمانت کنار بزنند تا از بلندای آسمان صلابت و شهامت ره‌جویان خود را ببینید، هرکس ازآنچه چشم‌هایش می‌بیند باوری برای خود می‌سازد، چه خوب ساختی آنچه در باورت بود، تو عارفانه‌ترین عشق و سلوکانه ترین عرفان را در هستی‌ات به نمایش گذاشتی، می‌دانی چرا با خنده تو می‌خندیم و با گریه تو به گریه می‌نشینیم، چون تو فاتح این قلب‌های یخی شدی، سرت سلامت باد که سر سلامتی تمامی هست های خداوند بر دامان پرمحبت تو باد.

با بیش از سه سال تخریب وارد کنگره شدم، آخرین آنتی ایکس مصرفی، تریاک کشیدنی، به روش D.S.T با داروی شفابخش O.T با راهنمایی دکتر شاه‌محمدی و آقا مهدی.

دو رهایی از کلینیک رهپویان رباط‌کریم، مسئول کلینیک خانم نازی، روانشناس خانم افسانه، مسافر آقای علی، همسفر آقای ابوالفضل. دومین رهایی مسافر آقای مرتضی و همسفر: خانم زهرا

سلام دوستان افسانه هستم روانشناس: من این روز را به آقا علی و آقا مرتضی تبریک می‌گویم.

سلام دوستان جمشید هستم کمک راهنمای یک مسافر از کلینیک رهپویان: ورود دو عزیز را به سفر دوم تبریک می‌گویم. علی آقا وقتی وارد کلینیک شدند بیماری پوستی داشتند که طی سفر توانستند این بیماری را از خودشان دور کنند و آقای مرتضی نیز بیماری تشنج مغز و اعصاب داشتند و همین‌طور عفونت تمام بدنشان را گرفته بود به روش D.S.T توانستند به سلامتی به درمان برسند.

سلام دوستان علی هستم یک مسافر:

با دوازده سال تخریب وارد کنگره شدم، آخرین آنتی ایکس: تریاک و متادون مدت ده ماه و بیست روز سفر کردم با شربت O.T من در سال 88 یک بیماری پوستی گرفتم که هیچ‌گونه درمانی نداشت و همه دکترها را هم امتحان کردم فایده‌ای نداشت، من تمام سروصورت و بدنم کلاً قارچ می‌زد و کهیر می‌زد و خدا را شکر دو، سه ماهی است که از آن اثری نمانده است و درمان شدم. ممنون

 سلام دوستان مرتضی هستم یک مسافر از کلینیک رهپویان:

من تشنج داشتم و بدنم عفونت داشت و الآن خدا را شکر خیلی بهتر شدم. قبلاً سه ساعت بیشتر نمی‌توانستم کار کنم، الآن 8 ساعت کار می‌کنم و توانم خیلی خوب شده است و این را مدیون راهنما و کنگره 60 هستم.

سلام دوستان زهرا هستم همسفر از کلینیک رهپویان: من تشکر می‌کنم، از همه و تبریک می‌گویم به هر دو عزیز، همسفر من خیلی مریض بود و خدا را شکر خیلی خوب شده است. ممنون

رهایی از کلینیک مهر آوین هفده شهریور، آقای دکتر شهبازی، نام راهنما: محمد، نام راهنمای همسفر: خانم لیلا، مسافران: آقای حمید و اسدالله و همسفر مهناز

 

رهایی از کلینیک دانشگاه آزاد اسلامشهر: دکتر مسعود، راهنما مسعود، مسافر اصغر

سلام دوستان مسعود هستم یک مسافر: من در خدمت یک مهمان خارجی بودم. خدا را شاکر هستم که با کنگره و آقای مهندس آشنا شدم. این مهمان خارجی باور نمی‌کرد و حیرت کرده بود از دیدن این بچه‌ها و می‌گفت واقعاً این‌ها معتاد بوده‌اند و چند بار از من پرسید و حیرت کرده بود و با حیرت هم اینجا را ترک کرد؛ و چند قهرمان تیم ملی خودمان بودند و گفتم این قهرمانی که آمدی و تمرینش بدهی قبلاً شیشه‌ای بوده و گفتم برای ایشان تعریف کن و ایشان حیرت‌زده از ایشان رفت. از مسعود عزیز و همسفرشان تشکر می‌کنم که کلینیک ما را خوب پیش می‌برند.

 سلام دوستان مسعود هستم از کلینیک دانشگاه: تشکر می‌کنم از همگی. ورود اصغر را به سفر دوم تبریک عرض می‌کنم.

دو رهایی از کلینیک فرشته، مدیر و پرستار کلینیک: خانم نازنین، نام پزشک خانم دکتر فرشته، راهنما: حسن، مسافران ارشاد و رحیم

مسافر ارشاد و مسافر رحیم

تهیه: مسافر علی شاملو
تنظیم: مسافر سعید عاشوری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .