English Version
This Site Is Available In English

رشد در سایه محبت یادداشت‌های یک همسفر

رشد در سایه محبت یادداشت‌های یک همسفر

درود و صد درود خدمت بهترین و عزیزترین استاد و راهنمای خوبم، که با استفاده از علم جناب مهندس باعث رشد من شد و زمینه شکوفایی و پیشرفت مرا فراهم کرد. درست یادم می‌آید روزی که به کنگره آمده بودم، چه حال و روز عجیبی داشتم. حالی توصیف‌ناپذیر را تجربه می‌کردم، زمانی‌که سه جلسه‌ مشاوره من به اتمام رسید، کنجکاو بودم چگونه کسانی که مانند من هستند، می‌توانند حال مرا خوب کنند؟ تمام فکر و اندیشه‌ام نزد کسانی بود، که روی صندلی‌های دایره‌وار نشسته‌اند، چه می‌گویند؟ چرا بعضی‌ها با بغض و برخی می‌خندند؟ برخی اشک‌های خود را مخفی می‌کردند و با نیم‌نگاهی به صورت استاد، با گوشه‌ی روسری‌ اشک‌هایشان را پاک می‌کردند و باز می‌خندیدند. چه‌قدر حال دلشان خوب بود! نمی‌دانستم آن‌جا کجاست و وقتی وارد لژیون شدم، حرف‌هایی که استاد می‌زد گاه برایم خنده‌دار و گاهی مرا غصه‌دار می‌کرد. با حرف‌های او هم خندیدم و هم گریه کردم. چقدر منتظر چنین جای امنی بودم، که بتوانم گوش کنم و حرف بزنم، از غصه‌هایم بگویم، از روزهای سخت و روزگاری که بر من گذشت.

نوبت من نیز رسید و با آغوشی باز روی صندلی نشستم و گوش می‌کردم. حرف‌هایی که می‌شنیدم را با تمام وجودم درک می‌کردم و به جانم می‌نشست. چند وقتی که به کنگره آمدم، متوجه راه درست زندگی کردن شدم. دریافتم ببخشم، محبت کنم و امیدوار به لطف خدای مهربانم باشم. به‌نظر من کنگره راه رسیدن به بهشت را به من آموخت؛ رسیدن به حال خوب و خوشبختی. دیگر سختی‌ها آزارم نمی‌دهند. قدم‌هایم استوارتر و دست‌هایم قوی‌تر شده‌اند. چشم‌هایم جز خوبی و زیبایی چیزی را نمی‌بینند. این‌گونه زندگی کردن زیباست! این را مدیون تو هستم. آری، درست دریافتید، راهنمای خود را می‌گویم. او راهنمای راه‌های سخت من بود؛ مانند چراغی در مسیر پرتلاطم و پیچ و خم روزهای سخت من، راه را نشانم داد. در مسیری که راه را گم کرده بودم؛ حتی در روزهای سختی که مراقبم بود، من نیز سعی کردم فرمانبردار باشم. شاید فرمانبرداری من با سی‌دی نوشتن یا خدمت کردن باشد. هر زمان می‌نوشتم پایان این وادی، لبخند زیبای او در ذهنم متصور می‌شد و هر وقت خدمتی را قبول می‌کردم، لبخند رضایت او برای من سرشار از حس و حال خوب بود. فقط می‌توانم بگویم خدایا شکر. خدا را شکر بابت این همه حال خوب.

راهنمای عزیزم، امیدوارم آن‌قدر حالت خوب باشد و آن‌قدر آزمایش‌های الهی برایت آسان باشد که به چشم‌های زیبای تو نیاید و مانند همیشه سربلند شوی. ای راهنمای عزیز، در این چند وقت، سوختن و آب شدنت را برای نجاتم از قعر تاریکی‌ها دیدم و تا ابد مدیونت هستم.

نویسنده: همسفر کوثر رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون‌اول)
ارسال و ویراستاری: همسفر مریم نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بیرجند

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .