اکنون که در حال نوشتن هستم سرشار از حس خوب اما سردرگم و نگران از آینده هستم و در عین حال امیدوار به آنچه پیش رو دارم. من و مسافرم تقریباً دو ماه است که وارد کنگره شدهایم و این اتفاق مانند نوری در قلب من هنگام سختی و ناراحتی میدرخشد. که میگوید، امید داشته باش، مسیر اگرچه سخت ولی انتهای مسیر پر از روشنایی و عشق است.
خوشحال هستم و خداوند را سپاسگزارم برای حضورم در کنگره، برای یادگیری و برای خودشناسی، تک تک لحظات کنگره پر از آموزش است و با علم و معرفت طراحی شده است؛ مثلاً هنگام دعا به صورت گروهی هرچه غم و استرس و ناامیدی در قلبم هست همه محو میشود و امید رنگ میگیرد. روزهایی که رهایی و تولد مسافران است از اعماق قلب برای هم بهترینها را آرزو میکنیم و همراه با کوله باری از انرژی که مسافران و همسفران از حضور یکدیگر میگیرند به ادامه مسیر پر از روشنایی خود ادامه میدهند.
همه آنها پر از امید هستند، برای تازه واردینی مثل من که روی خوش زندگی، پاکی و درمان را ببینند و امیدوارتر به مسیر ادامه بدهند.
من در زندگی هیچ وقت فکر نمیکردم با یک مصرف کننده ازدواج و زندگی کنم. قبل از ازدواج همیشه در ذهن خود افراد مصرف کننده را سرزنش میکردم و ناخودآگاه به آنها حس خوبی نداشتم، حتی کسانی که فقط سیگار میکشیدند. ولی گاهی روزگار میخواهد با همه ترس ها و ناخوشیهایمان روبرو شویم و به ما درسهای بزرگی بدهد. من باید بزرگ میشدم، باید از حاشیه امن اما تاریک و دست نیافتنی که برای خودم ساخته بودم بیرون میآمدم حتی اگر به زور باشد، حتی اگر به قیمت ریختن این اشکها و تحمل این سختیها باشد.
ما هر کدام رسالتی در این دنیا داریم پروردگار ما را بیهوده نیافریده است؛ شاید رسالت من کمک برای نجات یک انسان بوده است. خدا آنقدر زیبا برای ما اتفاقات را رقمزده تا بزرگ شویم، من دیگر زهرا با آن خصوصیات و دیدگاههای قدیم نیستم و این زهرا زندگی جدید را با اینکه پر از چالش است و هنوز راه زیادی دارد دوست دارد، از خودم سپاسگزارم و راضی هستم برای اینکه تا الان ایستادم و ثابت کردم یک عاشق هستم.
از همه عوامل کنگره 60، از آقای مهندس، از همسفران ایشان، از همه دیدهبانها ، مرزبانهای محترم و از راهنمای تازهواردین خود خانم کوثر که خیلی زیبا و پر از محبت در بدو ورود من را با عشقی بی مثال در آغوش گرفت و راهنمایی کردند سپاسگزارم. از راهنمای خوبم خانم پریسا عزیز که فقط دیدن ایشان باعث آرامش من میشود، بدون حرف زدن فقط با چشمهای خود به من اطمینان و امید میدهند سپاسگزارم .امیدوارم روز به روز به جمعیت این خانواده بزرگ اضافه شود و خانوادههای بیشتری نجات پیدا کنند.
نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون اول)
ویرایش: همسفر صدیقه رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم)
رابط خبری: همسفر پریسا رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون اول)
همسفران نمایندگی دلیجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
91