English Version
This Site Is Available In English

باید از درون شاکر راهنما باشیم

باید از درون شاکر راهنما باشیم

جلسه دوازدهم از دور چهارم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی دماوندبااستادی‌ راهنمای تازه واردین ابراهیم و نگهبانی مسافر عباس و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه"هفته راهنما" در تاریخ27 بهمن ماه۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:

هفته راهنما را به همه راهنماهای کنگره چه قسمت مسافران و چه همسفران تبریک می گویم.بخواهم کامل در مورد راهنما صحبت کنم به خاطر جایگاه بالایی که راهنما ها دارند نمی توانم حق مطلب را ادا کنم.

وقتی وارد کنگره شدم به من گفتند که باید راهنمای خود را حسی انتخاب کنی وقتی راهنما انتخاب کردم و وارد لژیون شدم بخاطر مصرف قرص متادون خیلی پرش افکار داشتم و مانند انسانی که می خواهد تشنج کند پاهایم را به زمین میکوبیدم اما راهنمای من وقتی به من نگاه می کرد و دستانش را روی پای من می گذاشت خود به خود آرامش می گرفتم وقتی راهنما آن طور خالصانه به من کمک می کرد پیش خودم می گفتم چطور می توانم این لطف را جبران کنم دیدم بهترین کار برای راهنما این است که کاری را که می گوید را انجام دهم و سی دی بنویسم و فرمان بردار باشم تاریکی زمانی به سراغ انسان می آید که نور درونش وجود نداشته باشد من زمانی که وارد کنگره شدم تاریک بودم ولی راهنما تاریکی درون من را گرفت و نور خودش را به درون من تاباند استاد امین می گویند:شما چیزی را می توانی ببخشی که آن را داشته باشی راهنما سلامتی داشت و سلامتی به من بخشید و این را هیچ جوره نمی توان جبران کرد کودکی را می فرستند کلاس اول و آن کودک هنوز درگیر چیزی نشده و آن معلم کارش راحت تر است و می تواند از اول چیزهایی که می خواهد را به او آموزش دهد ولی من که با چند سال سابقه مصرف مواد آمدم و با تاریکی درونم و استرس و اضطراب و دنیایی از ترس پیرامون خود بوجود آوردم حال راهنما می خواهد این را درست کند شخصی فرزند خود را برد نزد استادی پرسید فرزند من چقدر زمان می برد که شبیه شما بشود؟استاد گفت ده سال آن شخص گفت من پنج سال را به او آموزش دادم حال چقدر؟استاد گفت پانزده سال برای اینکه پنج سال طول می کشد چیزهایی که به او آموزش دادی را از یاد او ببرم مانند ما که وارد کنگره شدیم با آن همه اطلاعات غلط و خمری که داشتیم راهنما چه کار سختی دارد بعضی می گویند راهنما برجک می زند که اینطور نیست راهنما دیدگاه من را بهم می ریزد و راهنما نمی خواهد برجک بزند که من را تخریب کند بلکه خیلی قاطع می گوید سی دی بنویس و اینطور می گوید که اثر داشته باشد منی که بیست سال مواد مصرف کردم نوشتن و خواندن برای من سخت است بهترین تشکر و سپاس گذاری از راهنما این است که رهجوی خوبی باشیم می گویند وای به حال شاگردی که از استادش بهتر نشود پس اگر مانند استاد خودمان نمی توانیم بشویم سعی کنیم در آن اندازه باشیم سپاس گذاری کردن فقط به زبان نباید باشد بلکه در عمل هم باید آن را نشان دهم در صورتی که راهنما هیچ توقعی از من ندارد و اگر می گوید سپاس گذاری کن برای این است که من یاد بگیرم که چگونه زندگی کنم جناب مهندس می فرمایند:انسان باید در پندارش شاکر باشد راهنما می گوید پارک بیا و ورزش کن تا سیستم ایکس راه بیفتد ولی جمعه وقتی می خواهم بیایم و هوا سرد است خوابیدن را ترجیح می دهم و یا بهانه ای می آورم انسان هایی که از درون شاکر هستند در خدمت کردن،بخشش و همه چیز فرق می کنند علم،معرفت و عمل سالم را خود جناب مهندس به ما می دهند و ما اجرا می کنیم حال ما در کنارش می آییم تجربیات خودمان را می گوییم و آن می شود علم ما عدالت هم که اجرا می شود برای ما در این مسیر حال ما باید عمل سالم را انجام بدهیم و عمل سالم هم همان سپاس گذاری می باشد حضرت داود به حضرت سلیمان می گوید برویم من همنشین خود را در بهشت به تو نشان دهم و قتی رفتند حضرت سلیمان دنبال شخص خاصی می گشت کمی بعد هیزم فروشی از دور آمد و گفت کسی هست هیزم های من را در ازای پول حلالی بخرد و تاجری آمد هیزم را خرید حضرت داود گفت این همنشین من در بهشت است وقتی رفتند خانه هیزم فروش دیدند پولی که گرفته بود را آرد خرید و خمیر کرد و در تنور خانه اش نان پخت و از همان اولی که در حال آماده سازی نان بود تا وقتی که بدهد اینها بخورند می گفت خدایا شکرت که هیزمی در بیابان به من دادی که بفروشم و پولی بگیرم و نانی بپزم و آن را به مهمان هایم بدهم و تا پایان در حال سپاس گذاری بود جناب مهندس می فرمایند:جایگاه یک انسان شاکر می تواند با یک پیامبر یکی باشد و کنار هم قرار بگیرد کنار انسان شاکر قرار گرفتن آرامش دارد و مانند بهشت است ما نیز باید در این هفته از راهنمای خود باید شاکر و سپاس گذار باشیم چون از بند مواد و سیگار رها شدن کار بسیار بزرگی است در نمایشگاه کنگره که رفته بودیم برای مراجعینی که آمده بودند علم کنگره و مسائل کنگره دور از ذهن بود و می گفتند مگر می شود سیگار هم درمان بشود که برای ما مشهود است که می شود از خدا می خواهم قدر دان باشم و از راهنمای خود آن طور که شایسته است قدر دانی کنم.

لژیون ویلیام وایت,

گرفتن نشان رهایی مسافر خسرو رهجوی راهنما محمد رضا از دستان پر مهر جناب مهندس دژاکام؛

تایپ و ویراستار‌:مسافر یاسر 

تنظیم و ارسال: مسافر مجتبی 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .