سال ها پیش وقتی جناب مهندس را در یک برنامه تلویزیونی که دعوت شده بودند، دیدم و به صحبت هایشان گوش دادم (۱۸ سال پیش) از ته دلم برای موفقیتشان تحسینشان کردم. سال ها گذشت و من متوجه شدم جگر گوشهام درگیر اعتیاد شده، دنیا روی سرم خراب شد اما خودم را نباختم.
وقتی میدیدم عزیزدلم جلوی چشمم پرپر میشود، میلیون ها هزینه کردیم، از روانپزشک و مشاور تا کمپ اجباری که بر خلاف میل انجام دادیم. چون میدانستم کمپ اجباری مشکل را بدتر و بزرگتر میکند. همینطور هم شد. چون مسافرم حاضر نمیشد که به کنگره بیاید. سال ها به همین منوال گذشت، ولی چه گذشتنی.
تا اینکه به طور اتفاقی یکی از عزیزانی که قبلا در کنگره۶۰ به رهایی رسیده بود، گفت که شعبه ابهر تاسیس شده از مسافرم خواستیم به کنگره بیاید و از سر ناچاری که مبادا دوباره به کمپ بفرستیم، قبول کرد. پدرش همسفرش بود حالش خیلی تغییر نکرده بود. با زحمات راهنمایی مسافر محمود کمکم رو به بهبودی میرفت و از من خواست که همسفرش باشم و به کنگره بیایم.
باورم نمیشد، کنگره نبود، بهشت بود. وقتی حال خوب مسافران و همسفران را میدیدم، انگار خداوند دو بال پرواز به من داد تا از خوشحالی پرواز کنم. خداراشاکرم که مسیر نور را به خانواده ما نشان داد. از ته قلبم برای همه مصرف کننده ها آرزو میکنم که راهشان را پیدا کنند.
نویسنده: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر رقیه(لژیون سوم)
تایپ و ارسال: همسفر یلدا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ابهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
105