جلسه گذشته، یازدهم از دور شانزدهم سری کارگاههای آموزشی کنگره 60 مخصوص لژیون پزشکان در پارک طالقانی با دستور جلسه «هفته راهنما» و سی دی «فیزیولوژی» با استادی دکتر مسعود و نگهبانی جناب مهندس دژاکام و دبیری دکتر اعظم در روز جمعه مورخ 97/12/17 رأس ساعت 8 صبح آغاز بکار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان دکتر مسعود هستم یک مسافر:
خیلی متشکرم که آقای مهندس به من این فرصت را دادند. من حاج رسولی، دکترای فیزیولوژی ورزش هستم و الان حدود پانزده سال است که در کنگره در خدمت آقای مهندس حضور دارم.
خیلی خوشحالم که در هفته راهنما و تجلیل از راهنما، استاد جلسه انتخاب شدم. واقعاً و از صمیم قلب عرض میکنم که من خیلی تغییر کردم ازنظر رفتاری قبل از زمانی که به کنگره نمیآمدم؛ و من این را مدیون راهنماییهای آقای مهندس هستم و هفته راهنما و امروز را به ایشان و همه راهنماهای کنگره تبریک عرض میکنم. این رسم پاکت دادن و تشکر و قدردانی کردن؛ جزء فرهنگ ماست که آقای مهندس این فرهنگ را احیاء کردند. من به یاد دارم که در گذشته وقتی کسی بیمار میشد، در بیمارستانها کسی گل نمیبرد، شیرینی نمیبرد، در مراسم، عزا و عروسیها این کادوهای عجیب را نمیدادند. آقای مهندس گفتند که ما باید تشکر و سپاسگزاری کنیم از کسانی که به ما کمک کردند و راهنمایی کردند و راه زندگی را به ما یاد دادند. آقای مهندس این رسم قشنگ پاکت دادن را احیاء کردند در جامعه و اگر ما این را در طول جامعه گسترش بدهیم، بهجای گل و کادو یک مبلغی پول بدهیم که آن شخص هر طور که خواست مصرف کند. گفتهاند که: وقتی مغل ها میخواستند عطار را بکشند، رسم آنها این بود که وقتی میخواستند کسی را بکشند، یکی میآمد میگفت نکش، من اینقدر پول به شما میدهم. عطار هم یک پیرمرد 87 سالهای بود که میخواستند او را بکشند، یک عده آمدند گفتند، آقا نکش من هزار سکه میدهم، آنیکی گفت من دو هزار سکه میدهم، عطار به مغل گفت، مرا نفروش قیمت من بیش از اینها است. یک نفر آمد، گفت ترا به خدا عطار را نکش، من، دو من کاه و جو دارم، این را به من به تو میدهم، عطار به مغل گفت زود بفروش، قیمت من اینقدر نیست. چون او با همه وجودش آمد و دو من کاه و جو را داشت، آنهای دیگر بخشی از ثروتشان بود اما این مرد، همه ثروتش بود. آقای مهندس به زیبایی میگویند: آنکسی که یک نوشته میگذارد در پاکت، بیشتر احترام قائل هستم، چون او اینقدر توان داشته و هیچ اشکالی هم ندارد. بههرحال این رسم بسیار قشنگی است که من ضمن تبریک به راهنمای خودم و تبریک به همه راهنماها، همهکسانی که در شعبهها و کلینیکها زحمت میکشند و بچههای ما را به درمان میرسانند.
در سی دی دوم: « فیزیولوژی» آقای مهندس یک دیدگاه جدیدی را مطرح میکنند که نروترانسمیترها چه هستند، در متون دینی ما خواندهایم که در بهشت نهرهایی هست، یکی از آنها شیر، عسل، آب، خمر و ایشان میآیند اینها را با علم امروز تطابق میدهند که خمر همان سیستم شبه افیونی بدن ماست؛ ما در بدن خود اندورفین داریم، متا اندورفین داریم، دینورفین داریم، حداقل سه نوع شناختهشده انکفالین داریم، سروتونین داریم و ... که زندگی ما را به تعادل میرساند. حتی این اثر را میگذارد که ما غمها، دردها، اضطرابهایمان را برطرف کنیم. میدانیم که مشکلات و دردها به خاطر ترشح مداوم و منظم اندورفینها و اثر آن بر ناحیهای از مغز میتواند باعث کاهش اضطراب و افسردگی شود. ایشان مطرح میکنند که این سیستم شبه افیونی که در موجودات زنده هست، در مورد جانوران خیلی اثرگذار است، در طبیعت میبینیم که حیوانات که آسیب میبینند، مثلاً گربه که پایش میشکند، این حیوانات درد را با کمک سیستم شبه افیونی خود تحمل میکنند. سیستم شبه افیونی در بدن حیوانات خیلی قویتر و کاراتر است. سیستم شبه افیونی در مورد انسانها یک دستهبندی زیبایی شده است. مکانیسم و کارایی سیستم شبه افیونی در خانمها خیلی فرق میکند، به دلیل دورههای ماهیانه، بارداری، زایمان و دردهایی که میکشند، در بارداری شوخی نیست و مادر بهتدریج تا دوازده کیلو میتواند اضافهبار را تحمل کند و بعد خیلی زیباتر، افسردگی پس از زایمان را اینطور توضیح میدهند که یک خانم در دوران بارداری خود به علت حمل این بار و دردها و خواب راحت، سیستم شبه افیونی بدن او برای تحمل این درد و مشکلات مقدار این مواد ضد درد را بیشتر ترشح میکنند؛ بعد از زایمان ترشح مواد ضد درد کاهش پیدا میکند، درنتیجه این خانم، فاز خماری اولیه میگیرد که بهتدریج تمام میشود، خماری که ما اسم آن را گذاشتیم افسردگی پس از زایمان، احتمالاً شروع میکنند به مصرف دارو درحالیکه این یک پروسه طبیعی است و بهتدریج سیستم بدن خود با ترشح نرمال سازگار میشود و این حالت برطرف میشود.
یادمان باشد که آقای مهندس میفرمایند که ما باید انتقادگر و انتقادپذیر باشیم، ما نباید فکر کنیم چون یک فرد بزرگ مثلاً فروید این حرف را زده نمیتوان از او انتقاد کرد، حرف آخر را بشر آخر میزند و اینها هیچکدام بشر آخر، نبوده و نیستند و نخواهند بود. همیشه بشر در حال تکامل است، همیشه میشود فکر کرد، شاید مولانا اینجا را درست نگفته، شاید حافظ این ایده و افکارش درست نبوده، دلیل نمیشود چون آدمبزرگی است نشود به او انتقاد کرد؛ بزرگی و احترام افراد بهجای خود، اما میشود انتقاد کرد. این دو سی دی خیلی مطلب دارد و خیلی جالب است. عزیزان بحث را کامل کنید. ممنون.
سلام دوستان دکتر مهدیه هستم یک همسفر:
من این روز را به آقای مهندس تبریک میگویم، انشاءالله همیشه این خدمترسانی به مردم ادامه داشته باشد. در مورد هفته راهنما، در کنگره 60 هرکسی بهراحتی به این جایگاه نمیرسد، معمولاً کسی میتواند راهنما باشد که قبلاً خودش اعتیاد داشته و سفر را طی کرده و به درمان رسیده، ازلحاظ جسم، روان و جهانبینی یک تعادل کافی پیدا کرده و بعد از اتمام دوره درمان باید در امتحان فنی و جهانبینی شرکت کرده و نمره قبولی را کسب کند و در رشته ورزشی نیز فعالیت داشته باشد تا بتواند راهنما شود. ممنون.
سلام دوستان دکتر جلیل هستم یک همسفر:
این روز را بهخصوص به استاد بزرگ، جناب آقای مهندس تبریک میگویم. در کنگره 60 راهنما مراحل زیادی را پشت سر گذاشته است. باید تقدیر و تشکر از راهنماها حتماً انجام شود؛ که ایده آقای مهندس در موردتقدیر با پاکت پول خیلی جالب و درست است؛ باشد که در جامعه نیز رواج پیدا کند.
سلام دوستان زهرا هستم یک همسفر:
میخواستم تبریک بگویم و تشکر کنم به خاطر شیوه انتخاب راهنماها، به خاطر اینکه این عزیزان در مهمترین مراحل زندگی مصرفکنندگان در کنار ایشان هستند و صرف اینکه خودشان نیز این تجربه مشابه را داشتند کافی نیست و باید این را به روش کاملاً علمی آموزشدیده باشند، این خیلی مهم است که از همه جهات این دوستان آموزشدیده باشند، جهانبینی آنها کاملاً درست شده باشد که بتوانند این دوستان را همراهی کنند. ممنون.
سلام دوستان دکتر مهران هستم یک همسفر:
من هفته راهنما را به کلیه راهنمایان کنگره 60 تبریک میگویم. راهنما باید سه رتبه داشته باشد، اولین نکته این است که باید به رهایی رسیده باشد، دوم اینکه باید به دانش و آگاهی لازم رسیده باشد و مواد و تمام ابعاد اعتیاد را شناخته باشد، چون اگر این آگاهی نباشد و شخص متخصص در این داستان نباشد نمیتواند کمکی به شخص مصرف کند و مسئله دیگر عشق است، با عشق است که میتواند بهطور رایگان وقت بگذارد. ممنون.
سلام دوستان بهاره هستم یک مسافر:
من بهنوبه خودم این هفته راهنما را بهخصوص به بنیانگذار کنگره 60 تبریک عرض میکنم، امروزه همه ما میدانیم که از شبکه ifilmسریال مسافر پخش میشود، من تابهحال ندیده بودم، مسافران در این فیلم تعریف میکردند که چگونه اعتیاد پیدا کردند، من سیدیهای آقای مهندس را ربط میدهم به بیماری خودم، خدا را شکر میکنم. من قبلاً در جایگاهی بودم که همه را میدیدم که میآمدند و دارو میگرفتند، خودم را هیچوقت تصور نمیکردم یک روز در این جایگاه قرار بگیرم و الان در این جایگاه قرار گرفتم، چون واقعاً کسانی بودند که بیماریهای مختلف لاعلاج داشتند، من خودم قضاوتهای بیمورد در مورد آنها میکردند، میگفتم آخی فلانی سرطان گرفته، یا اگر دلسوزی میخواستم انجام دهم، بهدلخواه خودم نبود و حالا خداوند این بیماری را گذاشت جلوی راه خودم و خیلی خوشحال هستم که با کنگره آشنا شدم، من سیدیها را مینویسم و یاد گرفتم که مسیر زندگیام را تغییر بدهم. ممنون.
سلام دوستان دکتر محسن هستم یک مسافر:
اولازهمه هفته راهنما را به همه راهنمایان کنگره بخصوص به آقای مهندس تبریک عرض میکنم، من ابتدا فکر میکردم این هفته دیدهبان، مرزبان یا راهنما برای این است که کمک به این عزیزان شود؛ الآن دیدگاه من تغییر کرده که این تقدیر که من دارم انجام میدهم برای خودم انجام میدهم. اگر من بتوانم یاد بگیرم، هرروز صبح یکی از نعمتهایی را که میتوانستم نداشته باشم را بنویسم بعد از یک ماه، دو ماه میبینم که من یک لیست دارم که من هزار مورد دارم در زندگیام که اگر اینها را نداشتم حالم بد بود و نداشته هایم خیلی کم است؛ بحث سپاسگزاری نیز همینطور است، اگر من یاد بگیرم که هرکس کوچکترین خدمتی به من میکند، من تشکر میکنم و حال خودم خوش میشود. ممنون که به من وقت مشارکت دادید.
سلام دوستان پری هستم یک همسفر:
آقای مهندس در یکی از سیدیهایشان گفتند که راهنما کسی است که دارد اشاره به ماه میکند و تا آن اشاره نباشد ما ماه را نمیبینیم؛ و نکته مهم این است که هدف آن ماه است، نه آن اشاره و ما باید هدف را دریابیم. ممنون.
سلام دوستان دکتر بهرام هستم یک همسفر:
هفته راهنما را به آقای مهندس و همه راهنمایان محترم کنگره 60 تبریک عرض میکنم. میخواهم اثر راهنماییهایی که من از کنگره و یا از جناب مهندس، دیدهبانان و راهنمایان گرفتم عرض کنم. آشنایی من با کنگره 60 چراغ امیدی در دل من روشن کرد که مصمم هستم این راه را ادامه بدهم امیدوارم که بتوانیم خدمتگزار باشیم.
جناب مهندس
سلام دوستان حسین هستم یک مسافر:
از مسعود عزیز استاد جلسه تشکر میکنم، مطالب خوبی را در بدو جلسه گفتند. این آخرین جلسه ما در سال 97 میباشد. هفته دیگر درختکاری است و جلسه تشکیل نمیشود؛ و جلسه بعد در سال جدید تشکیل خواهد شد.
چند نکته در مورد راهنما در کنگره 60 صحبت کنم: اینطور نیست که در کنگره 60 فقط کسی که مصرفکننده باشد راهنما شود، همسفران هم راهنما هستند یعنی سابقه مصرف هیچگونه موادی را نداشتند. الآن در این جلسه خانم اعظم راهنما هستند، پزشک نیز هستند و مصرفکننده نبودند. خانم شیوا راهنما و پزشک هستند و مصرفکننده نبودند. خانم الهام راهنما هستند، روانشناسی خواندهاند و مصرفکننده نبودند. پس در کنگره 60 همه میتوانند راهنما بشوند؛ حتماً که نباید ارتوپد پایش شکسته باشد تا پزشک ارتوپد شود؛ مهم این است که آن اطلاعات لازم را داشته باشد. حالا اطلاعات لازم را در اختیار ما بگذارد یا تجربه کرده باشد. اینطور نیست که بگوییم همه باید اعتیاد را تجربه کنند تا بتوانند درمانگر بشوند؛ نه اینطور نیست، خود من این مسئله را نمیپذیرم. علت شکست در درمان این نبوده که فرد درمانگر مصرفکننده نبوده، نه ربطی به این مسئله ندارد؛ علت عدم درمان فرد مصرفکننده، دریافت اطلاعات غلط بوده؛ یعنی مسئله شکافته نشده. من هم که در این سی دی صحبت کردم، مقدمهای شده است بر ساختار جسم، سی دی سوم را همصحبت کردم. من آرامش کافی دارم، فرصت هم دارم، نمونههای آزمایشی هرروز در کنگره هزاران نفر را مشاهده میکنم، ازنظر پزشکی نگاه میکنم و آنالیز میکنم. من هم لازم نیست که حتماً پزشک باشم که آن را آنالیز کنم؛ من آمدم اعتیاد را آنالیز کردم، درست هم هست. آمدم گفتم، افسردگی پس از زایمان، اینها که شما میگویید نیست؛ افسردگی پس از زایمان در اثر یکسری مسائل و مشکلات دیگر است؛ به خاطر مخدرهای طبیعی بدن است. بعد میگویم که بیش فعالی در بچهها یک علت دیگر دارد؛ عوامل بسیار بسیار مختلفی دارد. آنها را ما داریم در سیدیها مطرح میکنیم، خوب است حتماً سیدیها را گوش دهید و توجه کنید. حتماً لازم نیست پزشک باشم؛ بارها گفتهام گیوتین را یک پزشک اختراع کرد، مسلسل را یک پزشک اختراع کرد. چگوارا سیاسی بود، یک پزشک بود؛ بنابراین این مسئله را دقت کنید اینها دارد شکافته میشود؛ و میگوید اینها غلط است، اینها که الآن تصور کردید که افسردگی پس از زایمان دلیلش چیست، یا اعتیاد یک مسمومیت مزمن است، اینها نادرست است، غلط است؛ اصلاً داستان فرق میکند، اعتیاد در خانمها با آقایان کاملاً متفاوت است، ساختار آن فرق میکند، خانمها در مقابل اعتیاد، آسیبپذیرتر هستند. در مقابل اعتیاد، حیوانات خیلی آسیبپذیرتر از انسانها هستند.
پس راهنما این نیست که حتماً مصرفکننده مواد مخدر باشد تا خوب تجربه کرده باشد؛ نه هرکه سر بتراشد، قلندری داند. هزاران نفر هستند که سی سال است مواد مصرف کردند و مصرف نمیکنند، هیچچیز هم از اعتیاد نمیدانند، اصلاً هم نمیتوانند راهنمای خوبی باشند. حالا اگر تجربه کرده باشند زهی سعادت، اما نه اینکه بگوییم حتماً باید تجربه کرده باشند. کما اینکه خیلی چیزها هست که انسان تجربه نکرده است؛ فیزیکدانها راجع به کهکشانها صحبت میکنند، هیچکدام هم ندیدهاند؛ دلیل نمیشود؛ بنابراین این فکر را که حتماً باید راهنما مصرفکننده باشد تا بتواند درمان کند؛ کاملاً فکر غلط و نادرستی است. چون الآن داریم هزاران نفر داریم که سالها مصرفکننده بودند و الآن مصرف نمیکنند، در گروههای دیگری هستند و راهنما شدند و شصت نفر هم شاگرد دارند، یکمرتبه میبینید رفت و مصرف کرد با شاگردهایش و حال همه شاگردهایش هم خراب است. این دلیل اصلاً نیست؛ پس هرکس میتواند راهنما شود، درمانگر شود بهشرط اینکه اطلاعات درست را بداند، دیگر نیاید بگوید اعتیاد مسمومیت مزمن است، میخواهم سمزدایی کنم، اینها را بگذارد کنار، میتواند قشنگ به درمان اعتیاد برساند.
مسئله بعد هفته راهنما بود؛ برای تقدیر از راهنما گفتم اگر کسی ندارد، ولی یک هزارتومانی در پاکت گذاشته است، مرا خوشحال میکند. نه اینکه هرچه کمتر باشد بیشتر خوشحال میشوم. چون ما باید اجازه بدهیم که افراد هم تشکر کنند. یک داستانی بود: فردی بود که به همه اعضای فامیل کمک میکرد، بعد میگفت: من به همه کمک میکنم، ولی نمیدانم اعضای فامیل، دوستان، چرا مرا دوست ندارند؛ گفت، آیا به آنهایی که کمک کردی، اجازه میدهی آنها نیز از شما تشکر کنند، جواب داد: من نیازی ندارم، من همهچیز دارم، گفت همین است؛ تو اجازه نمیدهی دیگران هم از تو تشکر و قدردانی کنند؛ وقتی انسان یک خدمتی به کسی میکند، باید یک راهی را هم بگذارد که دیگرام هم بتوانند از او تشکر کند.
دیروز یک نفر برای من یک گل خیلی قشنگ آورده بود و بعد هم رفت، به بچهها گفتم کی این را میخرد، گفتم قیمت پایه پنجاههزار تومان، شاید سیصد تومان میارزید، صد و چهل هزار تومان آن را فروختم. چون گفتم بدرد من نمیخورد؛ چون گل یکچیز بسیار زیبایی است باید در گلستان باشد، نه اینکه روی میز من، دو روز دیگر خشک میشود، باید بیندازید بیرون، مثل همان گلهایی که برای مجلس ختم میبرند، خوب زیبایی با چه قیمتی، میگوییم، آقا گل نیاورید کنگره، کادو نیاورید، پیراهن نیاورید، میبینید در این کادوها یک پیراهن زرشکی سایز کوچک، برای یک آدم دو ایکس لارج کادو میبرند و بعد او نمیپوشد، باز شش ماه دیگر میخواهند بروند مهمانی میگوید: خانم کادو آن پیراهن زرشکی را ببریم و اندازه فرد میزبان هم نمیشود و میبینید یک پیراهن را که هیچکس نمیپوشد، سی دست چرخیده. یا پتو میآورند برای عروسی، سی تا پتو میآورند، سی دست فنجان میآورند، اینها بدرد نمیخورد که ما گفتیم رهجو میخواهد تشکر کند، نرود دنبال خودنویس بگردد، اینقدر من خودنویس دارم که میتوان یک نمایشگاه بزرگ خودنویس راه انداخت. این هست که گفتیم افراد راحت باشند، نمیخواهد برود اینطرف و آنطرف، فکر کند، اما رهجو راحت، بسته به نوع خودش، مبلغی را در پاکت میگذارد و تقدیم میکند. رهجو به راهنما حق پرداخت پول را ندارد و تمام خدماتش رایگان است؛ اما در این هفته راهنما، میتواند از راهنمایش تجلیل کند و پول بدهد، حالا اگر در هفته راهنما پنجاه میلیون تومان هم بدهد، ایرادی ندارد. یک ماشین هم بخرد به راهنمایش کادو بدهد اصلاً در این هفته منعی ندارد. فرصتی هست که از راهنما تجلیل کنند، خدمات راهنما رایگان است، باید یک فرصتی گذاشت که از او تجلیل کرد. مثلاً در هفته معلم، بیرون از کنگره، خیلی محبت بکنند، بگویند آقای معلم به شما تبریک میگوییم؛ یا یک شاخه گل بدهند بگویند، آقا این خدمت شما، این قدردانیها درست نیست. ما این فرصت تشکر و قدردانی را گذاشتهایم که بچهها یاد بگیرند چطور تشکر و قدردانی کنند. در هفته همسفر برای همسفر هدیه میگیرند و تشکر میکنند؛ این را ما باید یاد بگیریم. علی ابن ابیطالب فرمودند: هرکس به من چیزی بیاموزد، من بنده او هستم. امروز هم هفته راهنما است، هر راهنما یک لژیون دارد، رئیس لژیون میشود راهنما آن لژیون و امروز من راهنمای لژیون پزشکان هستم، حالا شما بلند میشوید اول خانمها پاکتهایشان را میدهند و بعد هم آقایان به افتخار ایشان دست بزنید.
باید شما از دو، سه روز قبل یک پاکت قشنگ و زیبا را آماده کنید، در آن هر چه میخواهید بگذارید، یک جمله قشنگ بنویسید. نه اینکه لحظه آخر به دنبال پاکت بگردید. خوب رهایی داریم از کلینیکها، رهاییهای آنها دارد بیشتر میشود. هفته آینده، جمعه درختکاری است که آدرسهایش هست، عزیزان خواستند شرکت کنند. دو رهایی داریم از کلینیک انصار از رباطکریم؛ نام پزشک: خانم اعظم، روانشناس: خانم الهام، راهنما: آقای شهرام، مسافران: آقای داوود، همسفر: خانم افسانه و مسافر دوم: آقای حسن، همسفر خانم مائده.
سلام دوستان اعظم هستم یک همسفر، کمک راهنما:
رهایی آقا داوود و آقا حسن را خدمت آقای مهندس، خانواده محترم ایشان و شما عزیزان تبریک عرض میکنم.
سلام دوستان الهام هستم کمک راهنمای یک همسفر:
این روز را خدمت آقای مهندس تبریک عرض میکنم و رهایی آقای داوود و حسن را تبریک عرض میکنم.
سلام دوستان شهرام هستم کمک راهنمای یک مسافر: ورود آقایان داوود و حسن را به سفر دوم تبریک عرض میکنم و آرزوی موفقیت برای ایشان دارم. امیدوارم در سفر دوم خدمت گذاران خوبی برای کنگره 60 باشند.
سلام دوستان داوود هستم یک مسافر:
آخرین آنتی ایکس قرص، اوپیوم روش درمان: D.S.T داروی درمان: شربت O.T مدت 24 ماه سفر کردم. تشکر میکنم از شما و روز راهنما را به شما تبریک عرض میکنم.
سلام دوستان افسانه هستم یک همسفر: ممنون از کمکهایی که در حق من و مسافرم انجام دادید.
سلام دوستان حسن هستم یک مسافر از کلینیک انصار:
آخرین آنتی ایکس مصرفی: شیره و تریاک روش درمان: D.S.T داروی درمان: شربت O.T مدت 11 ماه و نوزده روز است که سفر کردم کمک راهنمای خوبم: آقا شهرام رشته ورزشی: فوتسال این روز را به شما، بنیانگذار کنگره 60 و کمک راهنمای خوبم و خانم دکتر بیات و خانم انصاری تبریک عرض میکنم. شما برای من مثل موسی هستید که قوم بنیاسرائیل را به سرزمین موعود رساند.
سلام دوستان مائده هستم یک همسفر:
از آقای مهندس، خانم دکتر بیات، خانم انصاری، آقای صمدی تشکر میکنم و یک تبریک ویژه به همسرم که سفر اول خود را با موفقیت به پایان رساند. ممنون.
کلینیک دانشگاه آزاد اسلامشهر: پزشک: آقای دکتر مسعود، راهنما: آقای مسعود، روانپزشک: خانم فرمهر، مسافر: آقای میثم، نام همسفر: خانم نسیم
سلام دوستان مسعود هستم یک مسافر:
خدا را شکر میکنم، فکر میکنم برای هجدهمین بار است که در این جایگاه ایستادهام. روز دوشنبه ما یک جشن تولد رهایی داریم در دانشگاه اسلامشهر و هدف من از برگزاری این جشن پیام امید برای خانوادهها است. پیام امید به رهایی گرفتاران در بند اعتیاد بدهیم. امروز خدا را شکر آرامش واقعی در خانوادهها با درمان اعتیاد به دست آقای مهندس ایجادشده است. خدا را شکر میکنم و از آقای مهندس بینهایت سپاس گذارم. ممنون.
سلام دوستان مسعود هستم کمک راهنمای یک مسافر از کلینیک دانشگاه آزاد اسلامشهر:
تبریک میگویم هفته راهنما را به اولین راهنمای کنگره 60 جناب مهندس دژاکام و کلیه راهنمایان کنگره 60. تقدیر اینچنین بود که رهایی میثم در این روز باشد و این شاید پیامی باشد برای خودش که برای کمک راهنما شدن اقدام کند. میثم برادرخانم بنده هست، من نه سال است که از رهاییام میگذرد. میثم چندین بار برای درمان آمد، اما هر دفعه نیمهکاره رها میکرد تا اینکه این بار واقعاً آمد. میتوانم بگویم میثم یکی از معجزات کنگره است. میثم هم زیادهروی میکرد در مصرف هم چند مصرفه بود، آمد در کنگره و سفر کرد و سفر سیگارش را هم شروع کرد و خیلی موفق است. به او تبریک میگویم. به همسر خودم تبریک میگویم. خیلی ممنون.
سلام دوستان میثم هستم یک مسافر از کلینیک دانشگاه:
آخرین آنتی ایکس مصرفی: شیشه، هروئین، تریاک تخریب: هجده سال مدت 12 ماه سفر کردم روش درمان: D.S.T داروی درمان: شربت O.T راهنمای بسیار خوبم آقای مسعود هستند. من مصرف بالای شیشه و کراک و قرص را داشتم و در یک دنیای دیگر بودم، اختیار دیگر در دست من نبود و من در زندانها بسر میبردم. سفرم سختیهای خودش را داشت از همه تشکر میکنم از راهنمای خوبم.
سلام دوستان فرمهر هستم یک همسفر از کلینیک دانشگاه:
حتی در خواب و رؤیا هم رهایی میثم را نمیدیدم، خیلی خوشحال هستم. اولازهمه برای همسر ایشان خوشحال هستم که اسطوره صبر هستند. به پدر و مادرم تبریک میگویم، خوشحال هستم که این روز را میبینند، از آقای دکتر تشکر میکنم و از همه شما ممنون هستم.
سلام دوستان نسیم هستم یک همسفر از کلینیک دانشگاه:
من هم بهنوبه خودم، خدا را شکر میکنم که توانستم این روز را ببینم. برای مادر شوهرم خیلی خوشحال هستم. این خوشحالی را ما مدیون شما هستیم. ممنون.
سلام دوستان اشکان هستم یک همسفر از کلینیک دانشگاه: من خیلی خوشحال هستم که پدرم رها شده است.
کلینیک: یزدان پاک پونک، نام پزشک: خانم شیوا، نام راهنما: حامد، نام مسافر: علی
سلام دوستان شیوا هستم یک همسفر از کلینیک یزدان پاک:
این روز بزرگ را خدمت آقای مهندس و کلیه راهنمایان کنگره 60 تبریک عرض میکنم. خدا را شاکر هستم که یکبار دیگر این جایگاه را تجربه میکنم. به علی آقا تبریک عرض میکنم. ممنون.
سلام دوستان حامد هستم یک مسافر از یزدان پاک:
خداوند را شکر میکنم. از آقای مهندس سپاسگزارم که اجازه خدمت در این جایگاه را به من دادند. به علی آقا تبریک میگویم.
سلام دوستان حامد هستم یک مسافر از یزدان پاک:
آنتی ایکس مصرفی تریاک خوراکی مدت سیزده ماه سفر کردم، روش درمان: D.S.T داروی درمان: شربت O.T من تخریب زیاد داشتم، من همهجا را امتحان کردم ولی نتیجه نمیگرفتم. وقتی آمدم به کنگره 60 فهمیدم که چقدر این روش D.S.T مهم است و کم کردن پلهها واقعاً مؤثر است. از آقای مهندس خیلی ممنون هستم همینطور از راهنمای خوبم.
تهیه: مسافر علی شاملو
وبلاگ نویس: مسافر سعید عاشوری
- تعداد بازدید از این مطلب :
2877