خداوند را شاکر و سپاسگزار هستم که با مکانی مقدس و امنی به نام کنگره۶۰، آشنا شدم تا دنیای تاریک و ذهن آشفته خود را روشن و شفاف سازم. وقتی به گذشته خود فکر میکنم، یاد زمانی میافتم که متوجه اعتیاد مسافرم شده و لحظاتی پر از تنشهای عصبی و عذاب آور را تجربه کردم. فرزندم را با هزاران امید و آرزو سر و سامان داده بودیم و زندگی مشترکش را تازه شروع کرده بود.
بعد از مدتی رفتهرفته متوجه مشاجراتی در زندگی مسافرم شدم، احساس میکردم آرامش از زندگیشان رخت بر بسته است و دائم در حال نزاع هستند، وقتی علت را جویا شدم با حقیقت تلخی مواجه شدم که دنیایم را ویران کرد، زمانیکه خبر اعتیاد فرزندم به مواد مخدر را فهمیدم، گویی جلوی چشمهایم به سیاهی رفت و دنیا در نظرم تیره و تار شد.
اوایل اصلاً دوست نداشتم باور کنم که فرزندم گرفتار مصرف مواد مخدر شده است ولی حقیقت داشت و من چارهای جز پذیرش نداشتم، در نهایت تسلیم شدم و با خود گفتم باید حرکت کنم و راهحلی برای درمان مسافرم پیدا کرده و برای نجات زندگیاش تمام تلاش خود را به کار ببندم. با تمام توان اقدام به ترک و درمان مواد مسافرم کردیم، از روانشناسان و روانپزشکان خبره و کار بلد کمک گرفتیم حتی به کلینیکهای ترک اعتیاد و کمپهای متعدد نیز مراجعه کردیم، ولی هر دفعه با شکست مواجه میشدیم و بعد از هر ترک کوتاه، دوباره به مصرف مواد روی میآورد و ما ناامیدتر از گذشته بی نتیجه سر خانه اول بودیم و با درد اعتیاد مسافرم میسوختیم و میساختیم.
دیگر رمقی برایمان باقی نمانده بود و زندگی فرزندم در حال فروپاشی بود و دیگر کاری از دستم بر نمیآمد، همه راهها را امتحان کرده بودیم ولی هیچکدام از راههای ترک اعتیاد در مکانهای مختلف نتیجه رضایتبخشی در پی نداشتند تا اینکه در اوج ناامیدی و عجز لطف خداوند شامل حال ما و مسافرم شد، به اذن پروردگار پیام کنگره۶۰، توسط یکی از دوستان مسافرم به او داده شد و همراه همسرش وارد کنگره شدند و سفر اول را با تمام فراز و نشیبهایش آغاز کردند.
بعد از مدتی شاهد تغییرات و تحولات مثبتی در اخلاق، رفتار و کردار مسافرم بودیم، سوألات زیادی ذهنم را مشغول کرده و خیلی کنجکاو بودم که که این مکان را از نزدیک ببینم که این چنین تأثیرات مثبت و سازندهای بر روی مسافرم گذاشته بود تا اینکه یک روز مسافرم پیشنهاد داد من هم در این سفر همراه و همسفرش باشم، با کمال میل و رغبت قبول کرده و با شور و اشتیاق مضاعف راهی کنگره شدیم. روزی که برای اولین بار وارد کنگره شدم هیچ وقت از یادم نمیرود، چنان مورد استقبال گرم و محبت اعضاء قرار گرفتم که در یک لحظه تمام غم و غصههای خود را فراموش کردم، زمانیکه مسافران در جلسه اعلام سفر میکردند، نور امیدی در دلم شروع به تابیدن کرد و من عاشق کنگره، این مکان مقدس و مملو از حس و حال زیبا و اعضاء با محبتش شدم.
تا اینکه رفتهرفته موعد رهایی فرا رسید و مسافرم در سایه روش ابداعی آقای مهندس یعنی روش DST و آموزشهای کنگره و فرمانبرداری از قوانین کنگره درمان شد و برای گرفتن گل رهایی خدمت آقای مهندس رسید. اکنون حال دل ما و مسافرم خیلی خوب است و وارد سفر دوم شدهایم، خداوند را هزاران بار شاکر و سپاسگزارم که راه ما را با مسیر کنگره گره زد تا از بلای خانمانسوز اعتیاد بیرون بیاییم.
ما آرامش و آسایش امروزمان را مدیون کنگره و آقای مهندس و خانواده محترمشان هستیم که عاشقانه برای بشریت تلاش میکنند و به انسانهایی که در گرداب اعتیاد گرفتار شدهاند حیات دوباره میبخشند، آرامش و حیات دوبارهای که قابل تصور نیست، چرا که ما با طوفان سهمگین اعتیاد سالها در جدال بودیم و قدردان این لحظات ناب هستیم.شکرگزار خداوند هستم که مسافرم سفر اول را با سرافرازی به اتمام رساند. امیدوارم تمام مسافران سفر اول و خانوادههایشان نیز به رهایی و آزادی از بند مواد مخدر برسند.
انشاءالله بتوانیم در ادامه راه و سفر دوم، خدمتگزار لایقی برای کنگره باشیم تا شاید بتوانیم ذرهای از دین خود را به کنگره ادا کنیم و باید قدر این مکان مقدس و آموزشهای ناب کنگره را بدانیم و در پیشبرد اهداف کنگره از هیچ تلاشی فروگذاری نکنیم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان کمال تشکر و قدردانی را دارم چرا که این حال خوش و حیات دوباره مسافرم را مدیون ایشان و سیستم کنگره هستم.
نویسنده: همسفر لیلی هجوی راهنما همسفر مینو (لژیون دوم)
رابط خبری لژیون: همسفر حکیمه رهجوی راهنما همسفر مینو (لژیون دوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی صائب تبریزی
- تعداد بازدید از این مطلب :
42