English Version
This Site Is Available In English

باید به ترس‌هایتان غلبه کنید

باید به ترس‌هایتان غلبه کنید

جلسه دوازدهم از دوره هشتم کارگاه‌های آموزش خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی باغستان کرج به استادی همسفر زهرا، نگهبانی همسفر زهرا و دبیری همسفر سارا با دستور جلسه «وادی دوازدهم (در آخر امر؛ امر اول، اجرا می‌شود) و تاثیر آن روی من» روز دوشنبه ۱ بهمن‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۳۰ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:

از نگهبان و دبیر‌شان تشکر می‌کنم از این‌که اجازه دادند تا من خدمت کنم و از راهنما همسفر نیره هم تشکر می‌کنم و سپاسگزارم. دستور جلسه امروز وادی دوازدهم است « در آخر امر، امر اول اجرا می‌شود». من این تیتر را بارها خواندم و واقعا برای من خیلی سخت بود و متوجه نمی‌شدم چه معنی می‌دهد و هر چقدر به مشارکت‌ها گوش می‌دادم متوجه نمی‌شدم که چه چیزی می‌گویند و هیچ وقت هم پیش نمی‌آمد که من بخواهم در این سال‌ها که این دستور جلسه تکرار می‌شود مشارکت کنم، تا این‌که در کنگره۶۰ همیشه می‌گویند: «باید به ترس‌هایتان غلبه کنید» نمی‌دانم چه اتفاقی برای من افتاد که بخواهم برای این دستور جلسه توضیح دهم، خدا را شکر که برای من صددرصد آموزشی داشته است. چند نکته در مورد این وادی است که آماده کرده و برای‌تان توضیح می‌دهم امیدوارم بتوانم خوب صحبت کنم و بقیه نکاتی که آقای مهندس گفتند را در مشارکت‌های شما گوش دهم و از شما آموزش‌ها بگیرم.

تیتر این وادی می‌گوید: «آخر امر، امر اول اجرا می‌شود»، امر به نظر من به معنی هدف است، اگر کسی هدف انجام کاری را داشته‌ باشد، اول آن هدف را باید در نظر بگیرد و قطعا در آخر امر به آن هدف می‌رسد. پس اول یک موضوعی را در نظر می‌گیریم، در واقع این وادی راجع‌به ارزش زمان می‌خواهد به ما بگوید، وقتی ما هدف، خواسته و نیازی داریم یا همان امری که می‌خواهیم انجام دهیم، قطعا چه ما بخواهیم و چه نخواهیم نیاز به یک زمانی داریم که آن زمان باید برای ما در نظر گرفته شود؛ اگر بخواهم مثال بزنم، مادری که اول امر تصمیم می‌گیرد که مادر شود؛ یعنی جنینی را در رحم خود تشکیل دهد قطعا نیاز به زمان دارد، هر چند بی‌طاقت باشد و بخواهد فرزند را به دنیا بیاورد نمی‌شود و این امکان پذیر نیست، پس ما به یک زمان نه ماه نیاز داریم که بخواهیم به آخر امر‌ که همان مادر شدن بوده‌ است برسیم و باید این بازه زمانی حتما بگذرد تا به آن خواسته برسیم که نوزاد تشکیل شود و فرزند ما به دنیا بیاید.

در اینجا برای رسیدن به هر هدف و خواسته‌ای که داریم،باید قبل از هر کاری زمان را در نظر بگیریم و برای انجامش در طول کار‌ها چه بخواهیم و چه نخواهیم ما نیاز به آن زمان داریم. مثلاً برای فردی که اعتیاد دارد و به اینجا می‌آید قطعا به این زمان نیاز دارد. شاید در بعد‌های دیگر اصلا زمان معنی نداشته باشد ولی در این جهان خاکی که هستیم قطعا زمان برای ما خیلی مهم است.

موضوع دیگری که آقای مهندس درباره آن صحبت کردند جهان ذهنی است، مثال خیلی ساده‌ای بود که اگر ما بخواهیم در جهان ذهنی یک ساندویچ بخوریم، شایستگی جهان‌ذهنی‌مان یک لحظه چشم‌مان را ببندیم و ساندویچ را تصور کنیم و مراحل آماده کردن و پختن‌اش در عرض یک زمان خیلی کوتاهی انجام شود که ما بخواهیم ساندویچ را بخوریم و تمام شود. حالا اگر از جهان بیرون ما یعنی جهان فیزیکی‌مان بیرون بیاید و بخواهد در جهان فیزیکی ما باشد قطعا بر می‌گردد به آن  زمانی که بخواهیم این ساندویچ را درست بکنیم، باید بلند بشویم برویم و وسایل را بگیریم آماده کنیم و درست کنیم و به آن خوردن ساندویچ، ما دست پیدا کنیم. پس در این‌جا در مورد حرکت هم صحبت شده‌ است. حرکت همین جوری انجام نمی‌شود و فقط زمان خالی برای ما جواب‌گو نیست و باید ما حرکتی انجام دهیم و بلند شویم و برویم مسئله را حل کنیم و بیایم آن ساندویچ را درست کنیم و به آن چیزی که می‌خواهیم برسیم.

نکته‌ای دیگر که در این وادی آقای مهندس به آن اشاره کرده است مثلث تغییر، تبدیل و ترخیص است. حالا من زهرا ببینم که این تغییر، تبدیل و ترخیص چی هست، و بخواهم برای خودم بازش کنم، اصلا ببینم جریان چی هست، منم که در دنیای تاریکی‌ها قرار گرفتم حالا به واسطه تخریب‌هایی که به من وارد شده‌ است و می‌خواهم از این مقوله بیرون بیایم به مثلث آقای مهندس توجه می‌کنم چطوری می‌توانم تغییر را روی خودم انجام بدهم؟ چطوری می‌توانم از این تاریکی و ناراحتی بیرون بیایم؟ اول تغییراتی روی خودم انجام می‌دهم، سعی می‌کنم در راه و مسیر ارزش‌ها قرار بگیرم، وقتی در راه و مسیر ارزش‌ها قرار گرفتم می‌گویم شروع‌اش باید از کجا باشد؟ چطوری باید انجامش بدهم؟ با اطلاعات و آگاهی میرم دنبال علم، میرم دنبال آرامش، ببینم کجا هست؟ کجا اطلاعات هست؟ کجا آگاهی هست؟ خدا را شکر مسیر برای ما باز شد تا به کنگره بیاییم، راه کنگره برای ما باز شد تا ما به آن تبدیل برسیم. پس من زهرا شروع کردم که بیایم و این تغییرات در خودم ایجاد شود. قطعا من آدم دروغگویی بودم، آدمی در تاریکی غیبت بودم، در دنیای تاریک همه چیز بودم، تغییرات را از درون خودم شروع کردم تا به آن اطلاعات و آگاهی برسم، بعد از آن‌ها دوری کردم کم‌کم به یک‌باره و یک شبه برای من انجام نگرفت و برای هر کدام از ما که در این مسیر قرار گرفتیم. پس یک شب، یک ماه، یک ساله درست نمی‌شود کم‌کم به آن کلمه‌ای که آقای مهندس به آن اشاره کردند که حرکت برای ما صورت گرفته‌ است تا توانستیم خیلی آرام دروغ گفتن، معرکه‌گیری، غیبت کردن که خیلی شیرین بود و برای ما لذت داشت و ما این‌ها را انجام دادیم و کم‌کم از این‌ها فاصله گرفتیم که آن تغییر کم‌کم درون‌مان ایجاد شد و حس کردیم که دیگر ما الان باید تبدیل بشویم.

تبدیل اصلا یعنی چی؟ تبدیل به انسان بودن این‌که اصلا من چی هستم، کی هستم، انسان بودن با انسانی بودن خیلی فرق می‌کند. ما باید انسان بودن را چه جوری حس کنیم؟ تغییراتی که در درون‌مان ایجاد شد تغییراتی که من از ضد‌ارزش‌ها سعی کردم فاصله بگیرم و تغییرات دورنم ایجاد شده و با انجام این مراحل به آن ترخیص برسیم.

مرزبانان کشیک: همسفر لیلا و مسافر محمد
تایپ و ویراستاری: همسفر پرنیان رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون چهارم)
عکاس: همسفر فرشته رهجوی راهنما همسفر فریبا (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی باغستان کرج

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .