English Version
This Site Is Available In English

گروه خانواده_ ای که مرا خوانده‌ای راه نشانم بده

گروه خانواده_ ای که مرا خوانده‌ای راه نشانم بده

به نام سرآغاز نور و امید.

ای که مرا خواندی، راه نشانم بده  

در شب ظلمانی‌ام، ماه نشانم بده.  

یوسف مصری ز چاه، گشت چنان پادشاه  

گرکه طریق این بود، چاه نشانم بده.

 به امید اینکه خواندن این متن نور امیدی باشد برای ورود انسان‌هایی که دنبال راهی برای درمان و آرامش خود و خانواده‌شان هستند.

وقتی متوجه شدم که همسرم مصرف‌کننده مواد است، دچار شوک و بیمار شدم. تمام وجودم را ترس فرا گرفته بود. میدانستم که خودش هم نمیخواهد مصرف کننده باشد ولی آن زمان نمیدانستم چرا نمیتواند آن را کنار بگذارد، به همین خاطر از متخصصین و روانشناسان زیادی در این حوزه کمک گرفتم. هر بار برای مدتی مصرف نمی‌کرد، ولی دوباره برمی‌گشت به مصرف. من و خجالت و ناامیدی را در او می‌دیدم و با تمام وجود متوجه می‌شدم که چقدر درمانده و خسته شده است، اما راهی برای درمانش پیدا نمی‌کرد و این باعث تخریب بیشتر و مصرف بیشترش می‌شد. من هم انگیزه‌ام برای زندگی را از دست داده بودم ولی نمی‌توانستم ذره ذره آب شدنش را ببینم؛ به همین دلیل به جستجوی بیشتر می‌پرداختم تا او را نجات بدهم. شب‌های زیادی بود که تا صبح اشک می‌ریختم وبه دلیل نا‌آگاهی می‌گفتم؛ خداوندا چرا من؟! و راز و نیاز با خداوند، که خداوندا تو خدای بزرگ و قادری، تو خالق بزرگی و از مادر به ما مهربانتری، راه درمان همسرم را به من نشان بده؛ منتظر معجزه‌اش بودم تا اینکه در فضای مجازی کنگره‌۶۰ و درمان اعتیاد به چشمم خورد. وهمان شد نقطه امیدی در وجودم.

با توکل به خدا و هزاران امید به سمت کنگره حرکت کردیم با ورود به کنگره معجزه اتفاق افتاد. من با بغض‌های فروخورده و بار سنگینی از مشکلات و ذهن و روح و روان به هم ریخته، خانم فرزانه راهنمای مهربانم را در آغوش گرفتم؛ چون فرزندی که سالیان زیاد گمگشته‌ای بود که به دنبال مادر و طبیب خودش می‌گشت و اکنون او را پیدا کرده بود. با شنیدن سخنان گرانبهایش تسلیم شدم و به او گفتم من بسیار درمانده‌ام و به درمان نیاز دارم. من با عشق و امید و با ایمان و اعتقاد به آموزش‌های کنگره و راهنمای خوبم اولین قدم را به سمت نور و روشنایی برداشتم. پذیرفتم شاگرد باشم وآموزش بگیرم تا بتوانم به مسافرم کمک کنم. در کنگره به من لقب همسفر و به همسرم لقب مسافر داده شد. با آموزش های کنگره متوجه شدم که باید مسافرم را اول به خدا، دوم به راهنمای خودش بسپارم و من هم به خاطر خودم به کنگره بیایم.

 ما انسان‌ها باید صبر داشته باشیم .درهای بسته روزی باز خواهد شد و آنچه کاشته‌ایم، رشد خواهد کرد و تمام دشت‌ها را سبز پوش خواهد کرد. با ایمان به قدرت مطلق، نقش خودم را جدی می‌گیرم و تمام مسئولیت‌های خودم را انجام می‌دهم. پس از آن به خداوند بزرگ هم توکل می‌کنم، چون می‌دانم هرگاه تکیه به خداوند متعال داشته باشم از میان تاریکی نور را می‌یابم. اینجا همان مکان مقدسی بود که خداوند در جواب دعایم به من داده بود که تنها نیستی، من تو را اجابت می‌کنم. اکنون ابتدای این مسیر سبز هستیم، گاهی سخت و گاهی آسان است. ولی با آموزش های کنگره و عملی کردن آنها، نیروهای مثبت به کمکمان می‌آیند ومشکل را پشت سر می‌گذاریم. اکنون با امید و تلاش بیشتر در مسیر رسیدن به هدفم، گام‌کوچک اما مستمر برمی‌دارم و تا رسیدن به مقصد که همان حرکت در صراط مستقیم، تعادل، آرامش و خوشبختی است، به حرکت کردن با ایمان ادامه خواهم داد.

نویسنده و تایپ: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر فرزانه (لژیون اول)

ویراستاری وارسال: همسفر لیلا نگهبان سایت

همسفران نمایندگی دزفول

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .