هفتمین جلسه از دور دهم سری کارگاههای آموزشی عمومی مسافران و همسفران نمایندگی گوجان به استادی راهنما مسافر پیام، نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه "کمک من به کنگره و کمک کنگره به من" پنجشنبه 27 دی ماه 1403 ساعت ۱۶ آغاز بکار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که به من لیاقت داد تا در این جایگاه قرار بگیرم خدمت کنم و آموزش بگیرم. تشکر میکنم از نگهبان جلسه و مرزبانان و ایجنتهای محترم هم در بخش مسافران و هم در بخش همسفران، دستور جلسه: کمک من به کنگره و کمک کنگره به من، اگر خوب به دستور جلسه دقت بفرمایید در قسمت اول میگوید کمک من به کنگره و در این قسمت به من گوشزد میکند که چه کمکی من به کنگره کردم و اگر فکر میکنید به کنگره کمک کردید بریز وسط یا بریز روی دایره ببین که چه کمکی به کنگره کردید.
بعضی مواقع فکر میکنم، فرقی نمیکند چه در سفر اول و چه در سفر دوم، ولی بیشتر در سفر اول فکر میکنم در جایگاه خدمتی قرار میگیرم فرقی نمیکند چه نگهبان نظم باشد، چه قبل از جلسه صندلیها را بچینم و چه یک نوشتاری را بخوانم و یا در سرما و گرما بیرون نگهبان نظم و اینکه کنگره مسیر خودش را میرود، خیلیها آمدند به کنگره و درمان شدند و من هم یکی از این افراد هستم و فکر میکنم که دین خودم را به کنگره ادا کردم و یا عضو لژیون سردار بشوم یا دنور بشوم یا پهلوان و فکر کنم که دینم را نسبت به کنگره ادا کردم و از کنگره طلبکار هم هستم، البته کسانی چنین فکری میکنند که از آموزشهای کنگره فاصله گرفتهاند و یا از مرکز دایره دور شدهاند.
وقتیکه وارد سفر دوم میشوند، چه مرزبانان چه راهنمایان هم در بخش مسافران و هم بخش همسفران و چه کسانی که یک جایگاه خدمتی در کنگره دارند، اگر سؤال بکنیم روز به روز خودشان را بیشتر مدیون کنگره میدانند و همینطور که جایگاههای خدمتی را در کنگره تجربه میکنند خیر و برکت این خدمت کردنها چندین برابر به زندگی آنها بر میگردد و هر قدمی که در کنگره برمیدارند دهها برابر آن در زندگیشان نمایان میشود.
من بارها در لژیون به رهجو ها میگویم که هر وقت فکر میکنید که کنگره چه کمکی به من کرده کافی است یک چند روزی را به عقب برگردید تا متوجه بشویم که کنگره چه کمکی به ما کرده است، من خودم یکی از افرادی بودم که در مدت یک سال، دوازده ماه در حال ترک کردن مواد بودم، چه در خانه، چه سقوط آزاد، چه کمپ، اما ترک که نمیکردم هیچ، بلکه حال و روزم بدتر از سری قبل بود و همیشه آرزویم این بود که من مواد مصرف نکنم و بقول معروف کاسه چه کنم چه کنم دستم نباشد که خدایا امروز مصرف بکنم يا مصرف نکنم، دائماً در حال وسوسه بودم که خدایا مصرف بکنم مصرف نکنم دائماً در حال وسوسه، دائماً در حال خود کم بینی، دائماً در حال افسردگی، عدم میل به زندگی و تمام آن عوارضی که در صور پنهان هر شخص مصرف کنندهای هست.
روزی که به من گفتند که در کنگره ۶۰ میتوانی درمان بشوی، گفتم من که در زندگی چیزی ندارم عین همین جمله اما اگر شده فرش زیر پایم را میدهم اما اعتیاد از زندگی من کَنده بشود، اما امروز خدا را شکر در کنگره فرش زیر پایم که نرفت هیچ بلکه کنگره خیلی چیزها هم به من داد، اعتیاد هم از زندگیام کَنده شده، پس باید الآن بنشینم و مقایسه کنم کمکی که کنگره به من کرد را در یک کفه ترازو بگذارم و کمکی که من به کنگره کردم را در کفه دیگر بگذارم پس کفه کنگره سنگینتر هست در نتیجه من هیچ کاری برای کنگره نکردم، وقتی که آقای مهندس بعد از ۲۸ سال میفرمایند که من هنوز به کنگره بدهکارم پس حجت را بر ما تمام میکند، پس من اگر کاری هم در کنگره انجام دادهام به خاطر حال خودم بوده من اگر شال راهنمایی روی دوشم هست به خاطر حال خودم هست، اگر در مرزبانی خدمت کردم، اگر نگهبان بودم، اگر در بخش او تی بودم، به خاطر حال خودم بوده و منت بر روی سر کسی ندارم.
من به خاطر اعتیاد یک جان، به خاطر کرونا یک جان، به خاطر سیگار یک جان، من سه تا جان به کنگره بدهکارم، پس چطور میتوانم دین خودم را به کنگره ادا بکنم. همانطور که آقای مهندس فرمودند هر کس یک نَفس را احیا کند مانند این است که تمام نفوس انسانها را احیا کرده است پس من میمانم در کنگره همانطور که دست من را گرفتند و از قعر تاریکیها نجات دادند، خدمت میکنم حتی اگر بتوانم یک نفر را از قعر تاریکیها نجات بدهم و به زندگی برگردانم. از خداوند میخواهم که این لیاقت را به من بدهد تا در کنگره خدمت کنم حتی در حد یک صندلی چیدن. ممنون که به صحبتهای من گوش دادید خودتان و آقای مهندس را تشویق بفرمایید.
نگارش سخنان استاد: مسافر سیف الله
عکاس و ویراستار: مرزبان خبری مسافر ابوالقاسم
تنظیم و ارسال: رابط خبری مسافر امین
- تعداد بازدید از این مطلب :
87