روز اول که وارد کنگره شدم، به همراه خواهرم و مسافرم آن روز را هیچ وقت فراموش نمیکنم آن روز مسافرم خودش به ما اصرار کرد و ما را وادار به آمدن به این مکان امن کرد. برای من واقعا مبهم بود گفتم: اینجا کجاست که من آمدهام و از اینکه مسافرم درگیر بیماری اعتیاد بود و راههای زیادی رفته بود ولی نتوانسته بود از تاریکی اعتیاد نجات پیدا کند. من ناامید بودم؛ زیرا راههای زیادی را امتحان کرده بود تا بتواند از این بلای خانمانسوز رها شود. آن روز به اصرار خواهرم وارد کنگره شدم و در جلسه شرکت کردیم اصلا از صحبتهایی که دیگران انجام می دادند چیزی متوجه نمیشدم و برای من جذاب نبود. تا اینکه چند مرتبه دیگر به کنگره آمدم و کمکم یک انرژی مثبت به من منتقل شد. آموزشهایی که میگرفتم خیلی برای من تازگی داشت. هر سخنی که آقای مهندس در سیدیها میگفتند برای من نوشتن آن سخت بود ایشان چند کلمه را بارها تکرار میکردند ولی باز هم برایم سخت بود. من که چندین سال خودکار و قلم به دست نگرفته بودم خیلی برایم مشکل بود به هر حال تلاش کردم و سیدی ها را با هر سختی نوشتم، ولی از خواهرم خواستم که در جلسهها شرکت نداشته باشم و حضور در جلسه را به عهده خواهرم انداختم. حتی خودم را هم معرفی نمیکردم، درست است که صحبت کردن و مشارکت حال من را خوب میکند ولی باز هم نتوانستم مشارکت کنم. در صورتی که آموزشهای کنگره ۶۰ واقعاً میتواند انسان را از تاریکیها نجات بدهد، به شرطی که خود انسان تلاش کند تا به رهایی برسد از خداوند میخواهم من را یاری کند تا در ادامه راه بتوانم آموزش بگیرم و خدمت کنم. از راهنمای خوب خود که به من در این راه با آموزشها کمک میکند کمال تشکر را دارم.
نویسنده: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون اول)
ویرایش: همسفر صدیقه رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر پریسا رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون اول)
ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی دلیجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
54