English Version
This Site Is Available In English

کنگره از من انسانی جدید ساخت

کنگره از من انسانی جدید ساخت

وقتی به خود و زندگی‌ام نگاه می‌کنم؛ درمی‌یابم هر چه دارم از خدمات کنگره به من است. همیشه در زندگی مانند دختربچه‌ای راه‌گم‌کرده با لباس‌های گل‌آلود و خیس باران؛ در سیاهی شب در جستجوی خانه بودم اما آن روزها به هر سو می‌رفتم فقط بن‌بست و تاریکی مطلق بود.

اولین روز که قدم در کنگره گذاشتم به یاد می‌آورم؛ افرادی با لباس‌های سفید اتوکشیده و لبخندهای مهربان که زینت‌بخش صورتشان بود مشاهده کردم و با اعماق وجودشان من را در آغوش فشردند و خوش‌آمد گفتند. از خود پرسیدم: اینجا کجاست؟ این‌ها چه کسانی هستند؟ چرا من اینجا هستم؟ همیشه خدا شاکی بودم که چرا باید راه من به اینجا ختم شود؟ آن‌قدر تخریب داشتم که مطمئن بودم پا که بیرون بگذارم دیگر برنمی‌گردم. جلسه شروع شد و نگهبان شروع به خواندن نوشتار کرد؛ اتفاق عجیبی درون من افتاد گویی در آن مکان زیبا آرامشی بی‌انتها به اعماق وجودم تزریق شد؛ اما دقایقی نگذشت که ناامیدی در گوشم زمزمه کرد بی‌فایده است. آن روزها زندگی به‌قدری آشفته بود که هیچ‌چیز زیبا نبود، رنگ و بو نداشت و فقط سیاهی و ظلمت بود، پدرم را مقصر می‌دانستم که به جای زندگی آرام، فقط استرس داشتم؛ شاد نبودم و تبدیل به دختری عصبی، پرخاشگر و ترسو شده بودم و از زمین و زمان طلبکار بودم.

دوست داشتم رها باشم و دردها تمام شود. روزها و ماه‌ها گذشت و کم‌کم دل‌بسته کنگره شدم و بالأخره محبت کار خودش را کرد و قلب زخمی‌ام با مرهم عشق‌ترمیم شد. کنگره مکان مقدس و ارزشمندی است که من را در آغوش گرفت و احساسم را متحول کرد، به من شجاعت آموخت و توانستم دیگران را دوست داشته باشم و به آن‌ها کمک کنم تا حس خوبی تجربه کنند و بدانند در سخت‌ترین لحظه‌ها تنها نیستند.

بزرگ‌ترین خدمت کنگره این بود که از من انسانی جدید ساخت. در اینجا بزرگ شدم و پله‌پله عشق ورزیدن، خوب زندگی کردن، دوست داشتن و انسانیت را آموختم و در آخر کنگره نسخه‌ای از راحله قوی به جامعه تحویل داد؛ چون دیگر ترس ندارم، غمگین و افسرده نیستم، هیچ‌چیز سیاه نیست و همه‌چیز رنگی شد و با عشق به هستی می‌نگرم و از اینکه وجود دارم، زندگی می‌کنم و برای آزمایش به زمین خاکی آمده‌ام از خداوند سپاسگزارم.

از روزی که تصمیم گرفتم در کنگره بمانم تا الآن خدماتی همچون سایت، دبیری، نگهبانی، مرزبانی، سرداری انجام داده‌ام؛ اما همیشه کنگره هزاران قدم از من جلوتر است حتی هر خدمتی که انجام می‌دهم درنهایت برکت آن به خود و زندگی‌ام برگشته است. از خداوند به خاطر تمام نعمت‌هایی که در زندگی‌ام قرار داد ممنون و سپاسگزارم.

نویسنده: همسفر راحله مرزبان خبری
ویرایش و ارسال: همسفر رها رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی خلیج‌فارس بوشهر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .