English Version
This Site Is Available In English

گروه‌خانواده_کنگره برایم فانوسی در عمق ظلمت شد

گروه‌خانواده_کنگره برایم فانوسی در عمق ظلمت شد

"کمک کنگره به من و کمک من به کنگره"
در سکوت سنگین شب‌هایی که از تنهایی و تاریکی لبریز بود، در تپش قلب‌هایی که با اضطراب و رنج گره خورده بودند، کنگره ۶۰ همان فانوسی شد که در عمق ظلمت به درخشش درآمد. گویی دستی از جنس عشق از میان سایه‌ها بیرون آمد و مارا رهسپار جاده ای کرد که پایان گرچه دور ولی سراسر نوربود. باهر قدم ،وزنی از شانه‌ها برداشته شد و جرعه‌ای از آرامش به جان ریخت.
کنگره کارگاهی ست که می آموزد زندگی، نه زندان ، که سفری است از جهل به آگاهی، از قهر به مهر، از فراموشی به بازشناسی خویش.
مسیری برای شفای روح است و پلی برای گذر به سوی دنیایی زیباتر. کنگره یاد می دهد که در میان تمام شکست‌ها، دانه‌ای از پیروزی کاشته شده است، دانه‌ای که تنها نیاز به زمان وتجربه دارد تا به ثمر بنشیند.


و حالا من، با تمام وجود، خود را بدهکار می‌دانم. چگونه می‌توانم این لطف بزرگ را جبران کنم؟ اگر کنگره راهی به سوی نجات بود، من باید چراغی باشم که این مسیر را برای دیگران روشن‌تر کند. کمک من به کنگره، در اصل کمکی به خودم است، به بازتاب نوری که از درون این جمع مقدس به زندگی‌ام تابید.
چه با قلمم که آموزه‌های زندگی را بنویسد، چه با دستانم که برای خدمت برخیزد، چه با دلم که با شوق هر قدم در مسیر عشق و دانایی برمی‌دارد، باید سهم خود را ادا کنم. این ادای دین، شبیه کاشت درختی است که میوه‌اش تا ابد روی درخت زندگی به بار می نشیند وسایه‌اش پناهگاهی برای نسل‌ها خواهد شد..
کنگره به من آموخت که انسان بودن، به معنای بخشیدن است؛ بخشی از خود را، از وقت، عشق، و حتی امکانات مادی‌ات به کسانی که هنوز در تاریکی‌اند. این بخشش، همان چرخه‌ای است که در آن نه دهنده می‌بازد و نه گیرنده تنها بهره می‌برد؛ هر دو غرق در نور و آرامش می‌شوند. من حالا عضوی از این اقیانوس بی‌کران هستم، قطره‌ای کوچک، حضور من، تلاش من، تعهدم و شکرگزاری‌ام، همه در رقصی خاموش و پرشور در این چرخه نور و زندگی جاودانه می‌شود.


زندگی قصه‌ای‌ست میان آمدن و رفتن، اما در این میان، گاه مسیری تیره و پیچ‌درپیچ، انسان را از جاده‌ی روشن آرامش جدا می‌کند. چه بسیار دل‌هایی که در قفس تکرارِ درد و رنج به اسارت می‌روند، و چه نگاه‌هایی که در مه سیاهِ ناامیدی گم می‌شوند. در چنین لحظاتی است که جرقه‌ای کوچک می‌تواند چراغ راهی بزرگ باشد؛ نوری که راهنمای انسان به سوی آزادی و رهایی است. کنگره ۶۰ برای بسیاری همان نور بود، همان دست یاری که از دل تاریکی برآمد تا پنجره‌ای تازه به جهان بگشاید. چه کسی باور می‌کرد سی‌دی‌هایی که به ظاهر تنها واژه‌ها را به دوش می‌کشند، بتوانند روح‌ها را متحول کنند..


آری، کنگره تنها یک مکان نیست، یک مسیر است. مسیری به سوی خویشتن. مسیری به سوی حقیقت. حال "من برای جهان چه کرده‌ام؟" و "جهان برای من چه کرده است؟"
اگر امروز در جاده‌ای روشن ایستاده‌ایم، اگر می‌توانیم نفس بکشیم و به فردایی بهتر امید داشته باشیم، بیایید نگاهی به گذشته کنیم. چه کسانی به ما کمک کردند؟ چه درس‌هایی به ما آموختند؟ چه عشق‌هایی نثار ما شد تا به اینجا برسیم؟
به‌راستی، سپاسگزاری از کنگره، نه با واژه‌ها، بلکه با عمل معنا می‌شود. اگر کنگره ما را از تاریکی به نور آورد، آیا رواست که شعله‌های کوچک امید را در دل دیگران روشن نکنیم؟ آیا سزاوار است که در برابر کوه‌های خدمت، خاموش باشیم؟
بیایید به یاد آوریم که رهایی، تنها آزادی از اعتیاد نیست. رهایی یعنی کشف دوباره‌ی خود. یعنی یافتن انسانیتی که در پسِ گردوغبار زندگی گم شده بود.

نویسنده: همسفر هدی رهجوی راهنما همسفر مهدیه لژیون(دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر معصومه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سنایی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .