هفتمین جلسه از دوره هشتاد و یکم از کارگاههای آموزش خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران آقا نمایندگی شادآباد به استادی مسافر عباس و نگهبانی مسافر مسلم و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه « کمک من به کنگره و کمک کنگره به من » در روز چهارشنبه 26 دی ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ شروع به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان عباس هستم یک مسافر، منت خدای را عزوجل که اطاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرومیرود ممد حیات است و چون برمیآید مفرح ذات. پس در هر نفس دو نعمت است که نعمتش باید واجب باشد. من خیلی عامیانه میخواهم برای دوستان عرض کنم که همینالان من تصمیم گرفتم برای همین نفسی که کشیدم از خدای خودم یک تشکر خشکوخالی کنم، خدایا شکرت. تازگی یک مقداری حسابگر شدهام، من در طول همین تشکر خشکوخالی برای نفسی که کشیدم، چهار نفس دیگر هم کشیدم. یعنی ما نمیتوانیم از شکر نعمتهایی که خداوند به ما داده است بر بیاییم. چه خوب است انسان بدهکار خدایی باشد که فقط از ما صراط مستقیم را میخواهد. روز اولی که من وارد کنگره شدم آقا رضا اولین کسی بود که من در آغوش گرفتمش. من با گذشته بدی آمدم و گذشته را سوزانده بودم و امیدی به آینده نداشتم. من الان چهره سیاهی دارم تصور کنید روزی که آمدم با لبهای کبود چه چهره سیاهی داشتم. روزی که به کنگره و به این شعبه آمدم برایم مکانی ناشناخته بود و نمیدانستم باید چه کاری انجام دهم. فقط این را میدانستم که باید بیسروصدا بیایم و بنشینم روی صندلی و مبادا کاری کنم که کسی از من ناراحت شود. چند جلسه اول گذشت و نشستم داخل لژیون و راهنمای عزیزم آقای محسن سادات به من یاد داد که باید صبح زود بیدار شوم و دارو را سر ساعت و بهاندازه مصرف کنم و بهموقع در شعبه حضور داشته باشم و زمانی که حرمت خوانده میشود نباید راه بروم و باید بنشینم و آموزش بگیریم و ذرهذره این قوانین را یاد گرفتم. تا اینکه بامحبت کنگره و زحمات راهنمای عزیزم رسیدم تقریباً به آخرهای سفرم، آنجا فهمیدم که اعتیاد را کنار گذاشتم و یک مقدار هم درمان شدهام. آقا محسن به من یک پیشنهاد خیلی خوبی دادند گفت خدمتگزار شوم و من هم کارکردن در نمایندگی را دوست داشتم. پیش خودم فکر کردم، من که وارد کنگره شدهام و این آموزشها را دیدهام و به درمان رسیدم باید دینم را ادا کنم و حداقل پیش وجدان خودم شرمنده نباشم و شکرگزار خداوند باشم. در همان اوایل جشن گلریزان بود که با خودم گفتم خدمت مالی را انجام دهم و زمانی که خدمت مالی را انجام دادم، با خودم گفتم که خوب شد مقداری از خدمتم در کنگره را انجام دادم. ولی همان جا فهمیدم این خدمت مالی که انجام میدهم برای خودم است و باعث میشود خودم به تعادل برسم تا درمانم تکمیل شود. خدمت مالی به من بخشش را یاد داد و به من گذشتکردن را یاد داد، من متوجه شدم که من خدمتی به کنگره انجام ندادهام، بلکه به کنگره مدیون تر شدهام، چون با این کار تحت آموزشهای کنگره قرار گرفتهام. خدمتهای دیگری انجام دادم، باز هم به امید اینکه محبتهای کنگره را جبران کنم و باز بیشتر در محبتهای کنگره فرورفتم؛ چون آموزشهای کنگره باعث شد من درمانپذیرتر شوم و باعث شد حس کنم که در حال به تعادل رسیدن هستم. میخواستم شکری را انجام دهم؛ ولی چند شکر دیگر بدهکار شدم. دبیر آقای مهندس روز چهارشنبه فرمود دههزار و بیست و چهار نفر رهایی داده ایم. فکر میکنم از پشتگوشی میشد ذوق آقای مهندس را دید. این مرد بزرگ از رهاشدن من و شما خوشحال بود و انرژی دیگری به ما با خواندن این آمارها میداد. به همسفرم که دخترم است گفتم که اگر من امسال رهایی نمیگرفتم یک نفر از این آمار رهایی کم میشد، پس من هم در این آمار تأثیرگذار هستم. من دو ماه اولی که وارد کنگره شدم، فکر میکردم که توسط اعضا تحتنظرم و مرا نگاه میکنند که این رهجو چقدر رنگ چهرهاش تغییر کرده و ظاهرش تغییر کرده این را احساس میکردم. حتی همسرم میگفت دیگران میگویند چقدر شوهر فلانی بهتر شده، آیا ترک کرده؟ آنجا متوجه شدم که در بین خانواده حتی صحبتکردنم تحتنظر است و اما نتیجهگیری، من به کنگره آمدم و از نعمتهای کنگره استفاده کردم قرار است چه کمکی برای کنگره انجام دهم؟ یکی از بهترین راههایش این است که من یک الگوی خوبی باشم با صحبتکردنم و با رفتارم برای معرفیکردن کنگره ۶۰ و این باید صادقانه باشد و ماسک نزنیم و نمایش بازی نکنیم. چون این دروغ گفتن به خودمان است و برای اینکه کنگره ۶۰ را بهدرستی به دیگران معرفی کنیم باید رفتار و گفتارمان در صراط مستقیم باشد. از اینکه به صحبتهای من گوش کردید از همه شما ممنونم.
تایپ و ارسال: واحد سایت نمایندگی شادآباد
لژیون خدمتگزار: لژیون بیست و هشتم
مرزبان کشیک: مسافر مجید
- تعداد بازدید از این مطلب :
785