English Version
This Site Is Available In English

در جهت کنگره بودن؛ حفظ جایگاه انسانیت

در جهت کنگره بودن؛ حفظ جایگاه انسانیت

دهمین جلسه از دورِ چهارم لژیون سردار نمایندگی آکادمی با استادی راهنمای محترم مسافر بهزاد، نگهبانی مسافر داود، دبیری مسافر غلام‌رضا و خزانه‌داری مسافر مهدی با دستور جلسه " کمک من به کنگره و کمک کنگره به من " دوشنبه ۲۴ دی ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۳۰ کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان بهزاد هستم یک مسافر، خداوند را شاکرم که در کنگره هستم و از آموزش‌های کنگره استفاده می‌کنم، همچنین خداوند را شاکرم که اجازه داد امسال هم عضو لژیون سردار باشم تا بتوانم خدمت مالی انجام بدهم. دستور جلسه این هفته کمک من به کنگره و کمک کنگره به من است.

باید بگویم آیا من به کنگره خدمت کردم یا کنگره به من خدمت کرد؟ آیا من برای کنگره کاری انجام دادم؟ و این‌که آیا کاری توانسته‌ام بکنم یا نه؟ من با حالِ خرابی به کنگره آمدم با مصرف شیشه‌ای که داشتم وارد کنگره شدم، نمی‌گویم موقعیت اجتماعی نداشتم، داشتم، نمی‌گویم که درس نمی‌دادم، درس می‌دادم، نمی‌گویم پول و کار نداشتم، داشتم و همه این‌ها برایم مهیّا بود. ولی کیفیت؟!!

زندگی داشتم، خانه داشتم، ماشین داشتم ولی کیفیت زندگی‌ام چگونه بود؟ یک آدمِ زندگی بهم ریخته، هر لحظه تمام افکار و اندیشه‌اش خراب و به دنبال مواد بودم و با حال بد با کنگره آشنا شدم. من تا سه سال بعد از درمانم، قسطِ بدهی موادی که خریده بودم را پرداخت می‌کردم.

تا این‌که روزی به یکی از بچه‌ها گفتم که این قسط آخرِ موادی بود که سه چهار ساله پیش خریداری کرده بودم و تمام شد. در ادامه گفتم می‌آیم در کنگره و خدمتی می‌گیرم، دبیر بشوم تا ببینم دبیری چطوری می‌باشد، دیدم که جایگاهم تغییر کرد و احساس کردم حالم بهتر شده است.

نگهبانی را گذراندم و دیدم حالم بهتر شد. بعد از آن گفتم خدمت راهنمایی هم باید بگیرم و باید امتحان بدهم و راهنمای تازه واردین قبول شدم، گفتم الان دیگر می‌خواهم بروم و به کنگره خدمت کنم و سوال این بود، چرا حالِ من مدام بهتر و بهتر می‌شود؟ هر کار و حرکتی در کنگره انجام می‌دهم حالِ من بهتر می‌شود‌.

اجازه گرفتم در قسمت مالی کنگره خدمت بکنم و به این واسطه داناییِ من بالا رفت، آموزش گرفتم و حسابداری‌ام از قبل بهتر شد. با خود گفتم حالا از سرداری به دنوری بیایم و امسال دنور بشوم، دیدم بدون این‌که بخوام آن‌چنان حرکتی انجام بدهم پول دنوری هم جورشد و چیزهای دیگر از لحاظ مادی به زندگی‌ام اضافه شد.

مسئله‌ای که همیشه آویزه گوشم می‌کنم و از آن استفاده می‌کنم این است روزی که رهجو بودم، راهنمای تازه‌واردین بودم و چه امروزی که لژیون دارم، این می‌باشد که اگر از این در نیایم داخل و آموزش نگیرم کلاهم پسِ‌معرکه می‌باشد.

هر زمانی که به کنگره می‌آیم حالم بهتر می‌شود و لحظه‌ای که از در خانه به سمت کنگره حرکت می‌کنم حالا در هر جایگاه خدمتی، گویی یک چتر حمایتی بزرگ از سمت خداوند بر روی خانواده‌ام قرار می‌گیرد و با آرامش و امنیت کامل به سمت کنگره می‌آیم و این بزرگترین نعمتی است که خداوند در کنگره به من داده که با آرامش‌خاطر در این جهت حرکت کنم.

در کنگره سقف آسمان کنار رفته و گویی دارد نعمات الهی سرازیر می‌شود پس باید بلد باشی جمعش کنی. وقتی من در جهت کنگره باشم قاعدتاً به کنگره هم کمک کردم. به عنوان یک بچه کنگره‌ای و یک سرباز کنگره وقتی به کنگره خدمت می‌کنم که در واقع، به عنوان یک انسان به خودم خدمت کرده باشم و جایگاه انسانیت خودم حفظ بکنم. از این‌که به صحبت‌های من توجه کردید ازهمه شما متشکرم.

تایپ: مسافر حمید لژیون دوم، مسافر جلال لژیون هجدهم
عکس و تنظیم خبر: مسافر محمدحسین لژیون ششم 

ویژه ها

دیدگاه شما





۰ دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .