English Version
This Site Is Available In English

من فکر می‌کنم کنگره60 خانه پدری ما است

من فکر می‌کنم کنگره60 خانه پدری ما است

جلسه سوم از دوره دهم سری کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، ویژه مسافران نمایندگی یوسف، با استادی مسافر کامران، نگهبانی مسافر مجتبی و دبیری مسافر ایمان با دستور جلسه "کمک من به کنگره و کمک کنگره به من"  روز چهارشنبه  26 دی‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

اولین مطلبی که می‌خواهم بحث را از آنجا آغاز کنم را خانه پدری نام‌گذاری کرده‌ام، هر کدام از ما در خانه‌ای بدنیا آمده‌ایم، رشد و نمو کرده‌ایم و به ثمر رسیده‌ایم، آن خانه، خانه پدری نام دارد؛ جایی که پدر ما برای ما هزینه کرده ، مادر زحمت ما را کشیده است تا تبدیل به چیزی که الان هستیم شویم و ما در قبال خانه پدری وظایفی داریم.

من فکر می‌کنم کنگره60 خانه پدری ما است. کنگره60 جایی است که از کامرانی که درگیر موادمخدر بود، کامرانی ساخت که سال‌هاست حتی قرص مسکن هم مصرف نکرده است، سال‌هاست به سبب تغییر جهانبینی خود در جمع مصرف‌کننده‌های موادمخدر حتی به مصرف کردن فکر نمی‌کند. وقتی من کنگره را خانه پدری دانستم وظیفه خود می‌دانم به خانه پدری خود خدمت کنم.

من وقتی سال 98 رها شدم و یک دوره خدمت مرزبانی  انجام دادم، بعد از خدمت با اینکه خدمتی نداشتم، باز به شعبه سر می‌زدم. یک روز فردی به من گفت تو که خدمتی نداری، چرا به کنگره می‌آیی؟ سوال او مرا به فکر برد که واقعا چرا هنوز به کنگره می‌آیم؟ خیلی به این موضوع فکر کردم تا به نتیجهای رسیدم که اول عنوان کردم و آن علت همان خانه پدری است، شاید شال خدمتی ندارم ولی می‌توانم با حضور خود باعث دلگرمی یک سفر اولی باشم.

وقتی سفر اولی نگاه می‌کند و افرادی که سفر خود را تمام کرده است را می‌بیند، راه پیش روی خود را می‌بیند و امیدوار می‌شود که آخر این راه به درمان ختم خواهد شد، حضور افرادی که درمان شده‌اند، حتی اگر در حال حاضر قادر به خدمت کردن نیستند، این حداقل کاری است که من وظیفه دارم انجام بدهم، حتی اگر ماهی یک‌بار بتوانم این کار را انجام دهم، حضور سفر دومی‌ها باعث دلگرمی سفر اولی‌ها می‌شود.

کنگره برای من چه کار کرده است؟ کنگره من را احیا نموده است، مرا تبدیل به یک آدم دیگری کرده است، من آدمی بودم که قبلا به دلیل اعتیاد قادر به دفاع از خود در جامعه نبودم، مبادا که کارم به کلانتری بکشد و خمار شوم؛ در نتیجه همیشه از حقم کوتاه می‌آمدم ولی امروز ترسی از احقاق حق خود ندارم و کسی امروز قادر نیست به من زور بگوید و حق مرا ناحق کند چون نقطه ضعفی به نام اعتیاد ندارم.

اگر امروز من سبد را حمایت می‌کنم، در لژیون سردار خدمت مالی انجام می‌دهم و یا خدمت دیگری در کنگره انجام می‌دهم کار زیادی نکرده‌ام، باید تمام تلاش خود را انجام دهم که من هم یک خدمتی به این سیستم انجام دهم. حتی اگر هیچ کاری نمی‌توانم انجام دهم می‌توانم یک سفر اولی که تازه وارد کنگره و لژیون شده را حمایت کنم و در آغوش بگیرم تا حس آرامش پیدا کند این نیز به نوعی کمک من به کنگره می‌باشد.

خدمت کردن در کنگره سخت نیست، اگر توان پهلوان شدن نداشته باشم می‌توانم عضو لژیون سردار شوم، زمانی من محاسبه کردم که زمان مصرف من هفته‌ای حدود پانصد هزار تومان منهای سیگار پول مواد می‌دادم، که در سال حدود 6 میلیون تومان می‌شود. امروز این میزان حق عضویت لژیون سردار است و می‌توانم هزینه مصرف موادم را به لژیون سردار بدهم اما فرق آن پول با این پول چیست؟ فرقش این است که با این مبلغ امروز می‌توانم چراغ اینجا را روشن نگه دارم، یک محیط امن ایجاد می‌کنم تا کسی مثل خودم به درمان برسد.  در آن زمان آن مبلغ ذره‌ذره وجودم را از بین می‌برد ولی امروز این پول باعث احیای افراد دیگر در کنگره خواهد شد. دیگران کاشتند و ما خوردیم ما بکاریم تا دیگران بهره ببرند.

عکاس: مسافر امیر عکاس سایت

تهیه گزارش، ویراستاری و ارسال: مسافر محمد خدمتگزار سایت

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .