جلسه چهارم از دوره چهل و ششم از سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره 60 در نمایندگی شهرری، به استادی راهنما مسافر محمد، نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر بهروز با دستور جلسه: «کمک من به کنگره و کمک کنگره به من» چهارشنبه 1403/10/26 ساعت 17 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان محمد هستم مسافر، خدا را شکر میکنم که من به عنوان گرداننده در این کارگاه شرکت میکنم، از آقا بهروز و علی آقا عزیز و همچنین از مرزبان های محترم تشکر میکنم، دستور جلسه این هفته کمک من به کنگره و کمک کنگره به من، من قبل از ورودم به کنگره خسته بودم، بیمار بودم، افسرده بودم، عصبی بودم غمگین بودم، بیحوصله بودم، جامعه ستیز بودم و خیلی موارد دیگر، اما خدمت کنگره به من چه بوده؟
امروز من چقدر حس و حال خوبی دارم و این دستور جلسه به من یاد آوری میکند که من ناسپاس نباشم و روزهای گذشته خودم را از یاد نبرم که چه بوده ام، داشتم با یکی از اعضاء کنگره صحبت میکردم که میگفت ما عجول هستیم، ناسپاس هستیم، دروغگو هستیم، قضاوت میکنیم و همه اینها را هستیم اما بدترین این صفات ناسپاس بودن است، من چهار سال پیش با آن حال وارد کنگره شدم اما اکنون خیلی راحت در این جایگاه بدون هیچگونه استرسی نشسته ام و خیلی راحت صحبت میکنم و خواب شب من هم درست شده است پس نباید ناسپاس باشم حالا فرقی نمیکند در هر جایگاهی که قرار گرفته باشم.
من چند سال پیش وارد دانشگاه که شدم با دوستانم شروع به مصرف مشروبات الکلی و بعد از آن شروع به مصرف شیره تریاک کردم و من روزانه 6 گرم شیره مصرف میکردم، صبح ها از خواب که بیدار میشدم و صبحانه را میخوردم دوباره خوابم میگرفت و کار من به جایی رسیده بود که در حین رانندگی هم اقدام به مصرف میکردم، بعد با کنگره آشنا شدم و اتفاقهایی برایم رقم خورد و اعتیاد من درمان شد، سیگار هم درمان شد و اضافه وزنی هم که داشتم در کنگره رفته رفته درست شد، جناب مهندس میگفت کسی که سفر جونز خود را خراب میکند تا سه سال نمیتواند در لژیون باشد.
اگر من سفر دومی هستم و در جایگاه راهنمایی قرار گرفتم نباید فراموش کنم که چه بودهام و اکنون چه شدهام، همهی ما شاید این تجربه را داشته باشیم که یک دندان درد ساده چه حسی دارد و هرکاری بتوانیم میکنیم تا آن دندان درد از بین برود تا درست شود، این دستور جلسه به من یادآوری میکند که فراموش نکنم چه بودهام و چه شدهام، من هیچ کاری برای کنگره نمیتوانم انجام بدهم پس حداقل ناسپاس نباشم و قوانین را رعایت کنم، امیدوارم که قدردان باشم و هیچ وقت حس محبت که در دل خودم به راهنمایم شکل گرفته از بین نرود.
من شال راهنمایی دارم و یکی از دوستانم که او هم تقریباً چهار سال رهایی دارد و اکنون مرزبان است و در شعبه امیر کبیر خدمت میکند با من تماس گرفت و گفت که ویندوز لپ تاب او مشکل دارد و از من خواست که برایش عوض کنم، در جواب من به او گفتم که بله و بیا به خانه ما، چون کسی هم در خانه نبود من هم آن را انجام دادم، بعد از آن موضوع را به راهنمایم اطلاع دادم و راهنمایم گفت که اشتباه کردی و اصلاً اجازه چنین کاری را نداشتی، خب این اشتباه را راهنما باید به من گوشزد کند و من یقیناً باید قدردان این راهنما و این سیستم باشم، انشاء الله که ناسپاس نباشم و بتوانم در این سیستم خدمت نمایم.
مرزبان کشیک: مسافراحمد آقا محمدی
تنظیم و ویراستار: مسافر حسین از لژیون سوم
تایپ: مسافر سعید از لژیون یازدهم
- تعداد بازدید از این مطلب :
207