به نام قدرت مطلق الله
عمر که بیعشق رفت، هیچ حسابش مگیر
آب حیاتست عشق در دل و جانش پذیر
سلام دوستان امید هستم یک مسافر.
خداوند بخشنده و مهربان را بینهایت سپاسگزارم که من را در مسیر کنگره ۶۰ قرار داد.
آرزوی سلامتی و توفیق روزافزون برای بنیان کنگره ۶۰، آقای مهندس حسین دژاکام و خانواده محترمشان دارم.
کمال تشکر، قدردانی و سپاسگزاری از معجزه نجاتبخش زندگیام، راهنمای عزیزم آقا مجید و آقا مهدی، که با انتقال آموزههای جناب مهندس به من، مسیر خوشبختی را نشان دادند و شاهکلید قفل آسایش و آرامش در زندگی را بدون منت و درخواست اجر و مزد دنیایی در اختیارم گذاشتند.
بدون اغراق، اگر ثانیهثانیه عمرم تشکر کنم و تمام زندگیام را طلا کنم و به عنوان هدیه تقدیم وجود پرمهر و مبارکشان کنم، حتی گوشهای از لطف و محبتشان را نتوانستهام جبران کنم.
با حالی بسیار آشفته و خراب و ناامید از همه جا و همه کس و با آرزو و طلب مرگ در هر نفس و هر لحظهام، در تاریخ ۱۴ تیر ماه ۱۴۰۳ موهبت الهی کنگره ۶۰ قسمت و نصیبم شد تا وارد این مکان مقدس شوم.
شاید در شناسنامه ۳۲ سال داشته باشم، اما من امید، تنها ۶ ماه دارم!
در این ۶ ماه که هنوز اواسط مسیر درمان هستم و راه طولانی دارم، اما انقدر معجزه و حال خوب به لطف آموزشهای کنگره ۶۰ و راهنماییهای راهنماهای بزرگوارم نصیب من شده است که شاید، که نه، قطعاً میتوانم چندین جلد کتاب از وصف حال خوبم و آرامشم برای عالمیان نگارش کنم.
من که برای رسیدن به حال خوب در هر مسیری قدم برداشته بودم و هر چیزی مصرف کرده بودم از مواد مخدر تا قرصهای آرامبخش و… اما نتیجهبخش و ثمربخش نبود و حتی روزبهروز به اعماق تاریکی فرو میرفتم.
در سه ماه اول ورودم به کنگره، هر روز متوجه تغییر حال بدم به حال خوب میشدم، اما هنوز ایمان نیاورده بودم. حق هم داشتم، میترسیدم، فکر میکردم مثل همیشه این مسیر هم مقصدی ندارد.
اما یک روز به خودم آمدم و با خودم گفتم: این آخرین پناه من برای زنده ماندن و زندگی کردن به معنای واقعی است.
این حرف را هم از سر احساس نمیزنم، چون همهی شواهد ظاهری و باطنی در کنگره و وجودم، نشاندهنده و مُهر تاییدی بر این ندای درونم بود.
احساس تغییر به سمت زیباییها از زشتیها در شهر وجودیام که در اوایل سفرم، شاید هر هفته در خودم حس میکردم، اما اکنون این تغییر را ثانیهبهثانیه و لحظهبهلحظه با آموزشهایی که توسط راهنمایان عزیزم میگیرم، احساس میکنم.
ناامید و بدبین با کوهی از افکار منفی و طلبکار از عالم و آدم بودم، اما در اینجا فهمیدم و یاد گرفتم (به کمک ۴ وادی اول) که باید قبل از هر کاری فکر کنم و اینکه من بیخود و بیجهت به این دنیا نیامدهام و بدانم هیچکس برای حال خوب من غیر از خودم فکر و تلاشی نمیکند و بعد از پشت سر گذاشتن این ۳ قدم اصلی به خدای مهربان توکل کنم تا درب معجزات الهی بر روی من باز شود. لذا این خود محکمترین دلیل برای اثبات کنگره و استفاده در تمامی امور زندگی میباشد.
مثل همه مردمی که در بیرون از خانواده کنگره ۶۰ زندگی میکنند، از کوچکترین عضو شهر تا بالاترین مقام سیاسی و دینی، من هم فکر میکردم اعتیاد درمان ندارد و این غول بزرگ را نمیتوان شکست داد، اما در کنگره فهمیدم این امر بسیار ساده و ممکن است.
به قول جناب مهندس، در لانه مورچهای آب رفت و مورچه رو به خدا کرد و گفت: خدایا دنیا را آب برد!
من هم فکر میکردم دنیایم را آب برده و همه چیز تمام شده است، اما پس از گذشت زمانی کوتاه در اینجا فهمیدم که تمام افکار منفی و غلبههای شیطانیام را آب برده و جهانم خیلیخیلی بزرگتر از آن چیزی است که تصور میکنم.
و اما حرف آخرم:
حتی در کنگره هم همه چیز اختیاری است، مثل اینکه در جامعه چه دینی داشته باشیم، چه غذایی بخوریم، چه فعالیتی بکنیم و… که این حرف را با توجه و استناد به آیه کلام الله میزنم: لا اکراه فی الدین. یعنی به زبان ساده، خداوند متعال فرموده؛ که مسیر درست را به شما نشان دادم و راه راست را برایتان نمایان کردم، حال تصمیم قدم گذاشتن و حرکت در این مسیر کاملاً در اختیار خودتان است.
در کنگره هم مسیر درست معلوم و برنامهریزی شده است، اما اختیار انتخاب با ماست، نه به اجبار و با پول میتوان آن را خرید و نه زیرکانه و برای سرگرمی میتوان در این مسیر ماند و حرکت کرد. اینجا از طرف خدا بیاختیار انتخاب شدهایم، اما ماندنمان کاملاً به اختیار است. اینجا سراسر نور و نعمت است، اما هیچکس بابت به اشتراک گذاشتن این نعمات از ما چیزی طلب نمیکند، چه مادی که کمک پولی باشد و چه معنوی که کمک جانی باشد.
شاید فقط توانستم یک هزارم، فقط یک هزارم از کُل حال خوبم و چیزهایی که به دست آوردهام در کنگره را برایتان به اشتراک بگذارم، واقعاً زبان قاصر است از وصف این همه زیبایی.
نگارش امید لژیون چهارم
ارسال: گروه سایت مسافران محمدیپور قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
151