«به نام قدرت مطلق»
کمک گنگره به من، کمک من به کنگره؛
دو جملهایی که انصافاً عقل در جوابِ هر دو عاجز میماند. نه توانِ کمکی به کنگره، نه توانِ حسابِ کمکهای کنگره؛ چه کسی میتواند روی سلامتی قیمت بگذارد؟ چه کسی میتواند روی انسانیت قیمت بگذارد؟ صراط مستقیم چقدر میارزد؟ دانش و دانایی چند؟ و حال خوبی که کنگره به من داده...
من در عوض اگر هم بخواهم خدمتی بکنم (صادقانه بگویم) باز برای این است که دریافتی از کنگره داشته باشم؛ دریافتِ حال خوب، حال خوبی که زمانی حسرتِ آن را داشتم، حسرتِ یک زندگی عادی، حسرت رضایت خانواده، حسرت چند لحظه شادیِ واقعی و حسرتِ خیلی چیزهای خوب... شاید بشود به خیالِ اینکه داریم کمکی به کنگره میکنیم، بتوانیم به خودمان کمک کنیم!
این سیستم اینقدر بخشنده هست که بخشش رو یادمان بدهد. برای همین است که مهندس دژاکام لژیون سردار را ایجاد کردند، اینقدر با عشق بوجود آمده که عشق ورزیدن را به من آموزش بدهد و اجازه بدهد که با کنگره ارتباط مستمر داشته باشم و هر طوری که میتوانم قدمی بردارم در راه ادامه این مسیر.
خدمت کردنِ ما از چایی ریختن ساده تا راهنمایی و مرزبانی، و حتی دِنوری و پهلوانی، همه و همه بستری است برای ادامه راه کنگره و بهتر شدن حال خود. این سیستم من را به چیزهایی رساند که قبلاً برایم شده بودند آرزو...
و تنها کمکی که همه اعضا میتوانند برای این سیستم داشته باشند؛ قرار گرفتن در مسیر کنگره، درست سفر کردن و خدمت در هر سطحی که باشد. بقول جنابمهندس (درست سفر کنیم و کنگره را بدنام نکنیم) که باز هم نفع این هم برای خود من است. اگر منصفانه نگاه کنیم و بقول معروف کلاه خود را قاضی کنیم، این معامله کاملاً بُرد بُرد است.
دست بخشنده کنگره چیزهایی به من برگرداند که مصرف نکردنِ مواد و سیگار کمترینِ آنها بود.
سخن کوتاه کنم، خدمتِ بیشتر و حالِ بهتر را برای تکتکِ عزیزان آرزومندم.
تایپ متن و دلنوشته از مسافر مصطفی لژیون نهم
ویراستاری: مسافر حسن لژیون دوم
ارسال خبر: مسافر اسماعیل
- تعداد بازدید از این مطلب :
144