«دستهایی که کمک میکنند مقدستر از لبهایی است که دعا میکنند.» این پیام برای من بار معنای زیادی دارد، یادم میاندازد که در مکانی مقدس چه دستهای زیادی به ما یاری رساندند تا امروز باحال خوب به زندگی ادامه دهیم و امیدوار به آینده باشیم. روزی بود که من خود را هیچ میپنداشتم وزندگیام را پوچ و توخالی میدیدم وقتیکه با کنگره ۶۰ آشنا شدم فهمیدم خداوند چقدر مرا دوست دارد که راه زندگی من به کنگره باز شود. وقتی در آن مکان قرار گرفتم همه به من دست یاری دادند، از روی انسانیت و دوستی و بی چشمداشتی یاریم رساندند. چطور میشود افرادی به من بدون چشمداشت کمک میکنند. اینها از محبتهای حضور در کنگره است که یاد میدهد فقط خودت مهم نیستی، به اطرافت هم نگاهی بی انداز. من در اینجا یاد گرفتم غیر از خودم دیگران هم برای من کمی مهم باشند. الآن که اینجا هستم من هم دوست دارم به دیگران یاری برسانم و تشنهی خدمت در کنگره هستم، چون با حضور در آنجا دارم به خودم هم کمک میکنم تا یادم نرود که من هم روزی غرق در سیاهی و تاریکی بودم و در باتلاق زندگی خود دستوپا میزدم. خداوندا را هزاران بار شکر میکنم و میخواهم به من این ظرفیت را بدهد که بیشتر و بیشتر در کنگره خدمت بکنم تا حالم خوب شود و هم ذرهای از این کمکها را جبران بکنم و در دل این خدمتها گرههای درونی خودم هم باز شود. در ادامه از آقای مهندس بینهایت سپاسگزارم برای زحمات بیدریغشان که زندگیشان را وقف کمک به درراه ماندگان کردند و مسئله اعتیاد را برای همیشه حل کردند تا خانوادههای زیادی رنگ آرامش را ببینند.
نویسنده: همسفر راضیه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون دوم)
ویرایش: همسفر صدیقه رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر ریحانه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون دوم)
ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی دلیجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
57