در کلامالله گفته شده:
«آسمانهای هفتگانه و زمین و کسانی که در آنها هستند، همه تسبیح او میگویند».
این آیه اشاره به این موضوع دارد که همه موجودات در هستی به وظیفه خود، عمل میکنند. در واقع، همه چیز در هستی بر مبنای داد و ستد است. چیزی در این گیتی، وجود ندارد که تنها بگیرد و در مقابل، کاری نکند.
به گفته آقای مهندس: «اگر شما مقداری کود و چند سطل آب را پای یک درخت گردو بریزید، چندین هزار گردو به شما میدهد».
دستور جلسه «کمک کنگره به من و کمک من به کنگره» تکانهای است برای بیدار شدن من و اینکه که بدانم کجای این سیستم قرار دارم.
یکی از اضلاع مثلث تاریکی، نسیان یا فراموشی است. این خاصیت در همه انسانها وجود دارد و دارای دو جنبه، مثبت و منفی است. اینکه ما حیاتهای پیشین خود را به یاد نمیآوریم، نوع خوب فراموشی است؛ چراکه در صورت به خاطر داشتن، ادامه زندگی برای ما بسیار دشوار و شاید ناممکن میشد.
اما اینکه من، کمک دیگران را در موفقیت و عبور از گذرگاههای سخت فراموش کنم، نوع بد فراموشی است.
در کنگره گفته میشود درمانگر اصلی، خود فرد است و دیگران (راهنما و آموزشها) تنها راه را نشان میدهند؛ اما به اعتقاد من به موازات پررنگ بودن نقش خود فرد، کمک دیگران نیز تأثیر بسزایی در روند درمان و رهایی افراد دارد.
آقای مهندس به کرات این جمله را بیان میکنند: «ما همگی بالای چاه ایستادهایم تا یک نفر را بیرون بکشیم».
این دستور جلسه، یادآوری میکند که یادت نرود، چه کسانی به تو کمک کردند تا از بند اعتیاد و مشکلات آزاد شوی.
برای یک لحظه، کافی است واپسین روزهای قبل از آمدن به کنگره را در ذهن خود مرور کنیم، شب و روزهایمان را چگونه سپری میکردیم؟ تا چه اندازه میتوانستیم در آرامش با مسافرمان صحبت کنیم؟ چه اندازه از حضور در جمع به همراه مسافرمان لذت میبردیم؟ آیا شبها آسوده میخوابیدیم؟ برای درمان مسافرمان چقدر هزینه کردیم؟ برای مشکل اضافه وزن چه راهها و رژیمهایی را با فرسودگی طی کردیم و باید به خود، یادآور شوم که اگر به تنهایی قادر به حل این مشکلات و درمان اعتیاد مسافرم بودم، پس چرا سالیان سال، همچون کلافی در هم تنیده و سر در گم بودم؟
با اندکی تأمل، همه ما میتوانیم بارانی از نعمتهایی که کنگره به ما ارزانی داشته را بشماریم.
برای من همسفر؛ اولین هدیه، همین مکان کنگره است؛ جایی که امنیت و حفظ هویت من در نهایت کمال، تضمین و برقرار است. اینکه در سرزمینی باشم که همه یک درد مشترک دارند و دنبالهرو یک راه هستند، بسیار ارزشمند است. بابت داشتن مسافر، کسی سرزنشمان نمیکند، به هر که از در بیاید، نان میدهند و از ایمانش نمیپرسند. همینکه صندلی در اختیارمان میگذارند، راهنمایی که بدون مزد برای آرامکردن و آموزش ما وقت میگذارد و تا پایان سفر، ما را همراهی میکند، با گریه ما میگرید و از شادی ما خوشحال میشود، موهبت باارزش دیگری است.
بازگشت سلامتی مسافرمان، درمان مشکلات وزنی، درمان سیگار و وجود محلول D.Sap، اینها هر کدام گوهری گرانبها هستند که بیرون از کنگره؛ حتی با پرداخت میلیونها تومان نمیتوانستیم یکی از آنها را داشته باشیم.
در کنگره، آموزشهایی را دریافت میکنیم که از منبعی والا دریافت و به ما داده میشود؛ آموزشهایی که اگر به عمق آنها پی ببریم، متوجه خواهیم شد که قدمتی به اندازه چندین حلقه حیات دارد؛ آموزشهایی که علم زیستن در این جهان وانفسا را به بهترین شکل ممکن به ما میآموزد تا یاد بگیریم که به خودمان آسیب نزنیم؛ یاد بگیریم که هر چیزی اندازهای دارد و ما مالک هیچچیزی نیستیم، مگر بتوانیم آن را ببخشیم.
در کنار مصرفکننده زندگی کردن، ترکشهای اعتیاد را به جان خریدن، با سیلی صورت خود را سرخ کردن، همزمان برای فرزندان پدر و مادر بودن، تلاش برای سر پا ماندن و ... باعث شده بود که خودمان را فراموش کنیم، یادمان رفته بود که ما نیز حق زندگی داریم و باید قوی باشیم تا بتوانیم خانواده را حفظ کنیم. آنچه مرا دوباره به خود آورد کنگره بود؛ زمین ورزش و مربی را به صورت رایگان در اختیار من قرار داد و بدترین روز هفته را برای من به بهترین روز تبدیل کرد و سبب شد که یادم بیاید من هم هستم.
در کنگره، محبتی بیقید و شرط بین افراد جاری است که نمونه آن حتی در بهترین خانوادهها هم یافت نمیشود، دوستانی که شریک لحظات تلخ و شیرین تو هستند و در همه حال، حاضر به کمک و این؛ یعنی سرمایه اجتماعی. کجا میتوانیم این میزان سرمایه را یکجا داشته باشیم؟
اما در قبال این دریافتها، در مقابل حال خوشی که به دست آوردهام، برای آرامشی که به کاشانهام برگشته است، برای جبران این همه لطف کنگره، آن هم به صورت رایگان، من چه کردهام؟
نگاه انسانها در قبال چیزهایی که به دست میآورند به دو صورت حسابگرانه یا عاقلانه است.
کسانی که حسابگرانه فکر میکنند، به گفته استاد امین «جمعکنندگان» هستند، میخواهند که همه افراد در خدمت آنها باشند و همیشه، بهترینها از آن آنان باشد. اینان، همان کسانی هستند که در وادی یازدهم به گنداب، تشبیه شدهاند.
در مقابل، کسانی که عاقلانه تفکر میکنند، همان کسانی هستند که میدانند در هر حال؛ بایستی زکات آنچه به دست آوردهاند را بیدریغ همچون قدرت مطلق پرداخت کنند.
آقای مهندس علیرغم اینکه خود، کنگره را تأسیس نمودند، با وجود تمام خدماتی که در طول این ۲۷ سال برای آن انجام دادند، با وجود تمام پیشرفتهایی که در زمینه علم کنگره داشتند، باز هم خود را بدهکار کنگره میدانند، آن وقت برخی از ما دنبال همان نقطه سیاه در تابلوی سفید کنگره هستیم و حساب خود را با کنگره، صفر و حتی گاهی طلبکار میدانیم.
کنگره چیزی جز رحمت خداوند و درمان مسافرانمان نیز چیزی غیر از معجزه نیست و نخواهد بود. کم نیستند در اطراف ما کسانی که همچنان درگیر این بیماری هستند و راهی جز بیراهه پیدا نمیکنند، کم نیستند کسانی که هنوز اذن حضورشان به کنگره صادر نشده و هر روز، بیشتر و بیشتر در تاریکی و منجلاب آن در حال غرق شدن هستند.
در وهله اول، اولین کمک این است که رهجو باشم؛ حضور به موقع، نوشتن سیدی، احترام به پیشکسوتان و جایگاهها، رعایت قوانین و حفظ حرمت کنگره، انجام مشارکت، حضور در پارک و در مجموع، وظایف یک رهجو را به درستی انجام دهم و با فرمانبرداری، سفر خود را به سلامت طی کنم تا مهر تأیید دیگری بر حقانیت این روش درمانی و الگویی برای تازهواردین باشم.
سفر دوم، سفر حرکت است. استاد امین بیان کردند: «پس از گذشت زمانی از آموزش، بایستی خدمت کرد». نباید قطعکننده این زنجیره باشم. کنگره از یک بذر آغاز شد، اولین جلسه کنگره با حضور ۸ نفر برگزار گردید که آن روز، نه ساختمانی داشتند و نه وضعیت مالی چندانی؛ اما ایمان داشتند، ماندند و درمان شدند. از دل آنان دیدهبانانی پرورش یافتند که در هفته، چندین مرتبه با هزینه خود، کیلومترها سفر کردند، رفتند و آمدند تا یک نفر را در شهری دیگر به رهایی برسانند، او را تبدیل به بذر کنند و اینچنین بر شعاع کنگره بیفزایند. افرادی در کنگره از مال خود گذشتند و لژیونهای سردار را شکل دادند تا بنایی در شهری آجر به آجر بالا بیاید، ساخته شود تا روزی من بتوانم با خیالی آسوده و فارغ از دغدغه سردی و گرمی هوا به آنجا بروم و زندگی بر باد رفته را از نو بسازم.
بایستی در راستای حفظ کنگره و انتقال آن برای آیندگان، من هم وظیفه و سهم خود را ادا کنم. با حضورم به عنوان یک فرد خدمتگزار، با کسب آموزش و انتقال آن به دیگران (چه در قالب راهنما یا هر جایگاه خدمتی دیگر) و انجام خدمت مالی با حضور در لژیون سردار و حتی حمایت از سبد؛ میتوانم مثلث خدمت خود را به اندازه توان، اجرا کنم و بدانم:
انسان در قافله زندگی آنچه برجای میگذارد، بذری است که در زمین مناسب و به دست انسانهای آگاه و فهمیده داده میشود.
منابع: سوره اسراء
سیدیهای: جمع کنندگان، حسابگر، عاقلانه نه حسابگرانه، سنگش کمه
نویسنده: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر بنفشه (لژیون اول)
ارسال: همسفر منصوره (لژیون هشتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
43