این روزها ما جشن عشق را تجربه کردیم. جشن استقامت مادران، جشن استقامت همسران، جشن استقامت خواهران از خود گذشته و جشن استقامت دخترانی که برای پدرانشان آمده بودند. خدایا شکر برای این همه عشق و شادی برای این همه آغوش های گرم این همه بوس هایی که بر سر و صورت و پیشانی برای قدردانی زده می شد و باعث شد که من از خوشحالی با تمام وجودم دست بزنم و فریاد و جیغ بکشیم تا تشویق کنم و عشق بدهم به کسانی که رها شدند و یا در حال رهایی هستند. از سال گذشته گواه غم و اندوه و ترسی که در ابتدا بر چهره همسفران زجر کشیده مشاهده می شد بوده ام و دیده ام که چگونه آرام آرام آن ناامیدی ها از چهرهای همسفران رخت بر میبست و جای خود را به صبر، آرامش، استقامت و اعتماد بنفس می داد.
در کدام دانشگاه درس هایی این چنین برای زندگی، عشق، محبت، آرامش و اعتماد به نفس می دهند که تو را از تاریکی و از جهالت بیرون بکشند تا گوهر وجودت را به تو را به تو نشان دهند. ای انسان چگونه میتوانی بد باشی؟ وقتی که خداوند قطره ای از وجود خودش در تو به امانت گذاشته است. باید دانست که این بدی فقط به خاطر جهل و ناآگاهی است و تنها جایی که می تواند تو را آگاه کند تا گوهر وجودی خود را پیدا کنی و تو را در مسیر سبز و روشنایی قرار دهد و آموزش ها و قوانین الهی و زندگی را برای تو نهادینه کند تا تو با عشق و آرامش این سفر زندگی را طی کنی فقط و فقط گلستان کنگره۶۰ است و هر کس به این گلستان دعوت شد و بوی گل های رنگارنگ را با تمام وجودش استشمام کرد عاشق کنگره می شود و کنگره معشوق او می شود به طوریکه دیگر نمی تواند بدون معشوق زندگی کند و این را می توان در تک تک خدمتگزاران کنگره دید و از حرف های آنان شنید که آمدند و قصد ماندن نداشتند ولی سال های سال ماندند و خدمت کردند.
خدایا در این لحظه من از تو میخواهم که من هم هیچگاه از این مسیر سبز خارج نشوم و تا پایان عمر خدمتگزار تو و بندگان تو باشم.
تایپ: همسفر شهین، راهنما همسفر فریبا (لژیون دوازدهم)
ویرایش: همسفر شهین، راهنما همسفر فریبا (لژیون دوازدهم)
ارسال: همسفر رها ( نگهبان سایت)
همسفران نمایندگی دکتر مسعود
- تعداد بازدید از این مطلب :
70