English Version
This Site Is Available In English

زیباترین تاوان عشق

زیباترین تاوان عشق

چهارمین جلسه از دوره اول کارگاه‌های آموزشی عمومی همسفران و مسافران کنگره‌۶۰ نمایندگی بیرجند به استادی ایجنت همسفر معصومه، نگهبانی همسفر عاطفه و دبیری همسفر عالیه با دستور جلسه «هفته همسفر» روز پنج‌شنبه ٢٠ دی‌ماه ١۴٠٣ ساعت ١۶:٠٠ آغاز به‌کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خداوند را شاکر و سپاس‌گزارم که در این جایگاه قرار گرفتم. از نگهبان و تمامی خدمتگزاران صمیمانه تشکر می‌کنم که اجازه دادند در این جمع پرانرژی خدمت کنم. هفته همسفر را با تأخیر به اولین همسفر عشق در کنگره۶۰، سرکار خانم آنی بزرگوار و دیگر همسفران آقای مهندس تبریک می‌گویم. خیر مقدم عرض می‌کنم خدمت مسافر آقای فلاح و همسفر ایشان و همه عزیزانی که با حضور خود باعث گرم‌تر شدن جلسه ما شدند. در ابتدای جلسه یادی از راهنمای خوب خودم همسفر رقیه می‌کنم؛ اگر ایشان در کنگره حضور نداشتند و خدمت نمی‌کردند، قطعا امروز ما همسفران با حال‌خوش در این جایگاه قرار نمی‌گرفتیم.

همسفر؛ یعنی همراه و رفیق راه، راه و سفری از قهر به مهر، از نفرت به عشق. راهی که هم سهل است و هم سخت. همسفر در این مسیر کوه می‌شود، پشت مسافر خود می‌ایستد و در جاده‌ی یخبندان و دمای ۶۰ درجه زیر صفر با آرامش و حضور خود، سرمای طاقت‌فرسا را قابل تحمل می‌کند، تا مسافر او راحت‌تر سفر کند. همسفر جناب مهندس چنین الگویی بودند و به ما نیز آموختند، که هیچ عشقی روی زمین به پای عشق یک زن نمی‌رسد. جناب مهندس به‌پاس قدردانی از این حضور پررنگ همسفران خود، این دستور‌جلسه را به نام جشن همسفر قرار دادند.

در قرآن کریم آمده است که انسان را در رنج آفریدیم و به‌واسطه این سختی انسان‌ها ساخته و آموزش‌دیده می‌شوند. ما همسفران نیز از درون تاریکی اعتیاد توانستیم رشد کنیم، بخشش را بیاموزیم، گذشته را از یاد ببریم، مسافر خود را همان‌طور که هست دوست داشته باشیم و در کنار او قدم برداریم و در نهایت کوک ساز مسافر خود باشیم. امروز به‌واسطه آموزش‌های کنگره‌۶۰ مادرانی دل‌ شاد شدند که همیشه سرافکنده بودند و فرزندانی شاد شدند که طعم پدر را نچشیده بودند؛ ولی امروز معجزه درمان واقعی را با پوست و استخوان خود لمس می‌کنند. استاد امین در سی‌دی نقش همسفر می‌فرمایند: «همسفر باید دو ویژگی داشته باشد، اول کسی را که می‌خواهد کمک کند، دوست داشته باشد و دوم توانایی‌های خود را باور کند.»

وقتی مسافر و همسفر کنار هم در کنگره حضور پیدا می‌کنند نواقص خودشان را برطرف می‌کنند و زبان مشترک پیدا می‌کنند و می‌توانند از این آتش ویرانگر به‌راحتی عبور کنند و به وادی عشق برسند. امیدوارم تمام مسافرانی که به‌تنهایی سفر می‌کنند بتوانند به‌زودی همسفر خود را در این سفر عشق همراه کنند تا سفری لذت‌بخشی داشته باشند. امروز روز من است، روز همسفر، روز همراه همیشگی تو، در تمامی لحظات زندگی، چه تلخ و چه شیرین. همان همسری که با هزاران امید و آرزو به خانه‌ات آمدم تا برایم امنیت بیافرینی و تو عهد بستی مرا خوشبخت خواهی کرد؛ ولی دیری نپایید که فراموشم کردی و از عشق و محبت تو محروم شدم. تو مرا ناخواسته با خود به تاریکی‌ها بردی و کوله‌بار زندگی من پر از کینه نفرت و ترس و ناامیدی شد. فقط کورسوی امیدی به قدرت مطلق داشتم و شب‌ها تا به صبح برای نجات تو به درگاه او گریستم تا شاید معجزه‌ای شود و من روزی سلامتی تو را ببینم. همواره از خود می‌پرسیدم کجای کار و مسیر زندگی را بیراهه رفتم؟ اعتیاد تو هدیه و تاوان کدام اشتباه نکرده‌ام است؟ ولی هیچگاه پاسخی نیافتم.

آن روز که فرمان حضورم در کنگره صادر شد و با تو همراه شدم، درون شهر وجودی‌ام ولوله‌ای بود. قدم‌هایم سنگین حرکت می‌کردند، هر لحظه نگران این بودم که آشنایی مرا ببیند؛ ولی نیروی عجیبی مرا نگه می‌داشت و همیشه از خود می‌پرسیدم که پایان آن چه می‌شود؟ آیا امیدی هست؟ با برداشتن قدم‌هایم یکی پس از دیگری آموختم، هیچ‌کس جز خود انسان به خویشتن خویش نمی‌اندیشد؛ پس حرکت خود را آغاز کردم و راه بر من نمایان شد. پایان خط سیاه زندگی من سرآغاز زیبایی‌ها شد. با تو همراه شدم تا بسازم ویرانه‌مان را، بخشیدمت بی‌منت و بی‌توقع، بخشیدمت به‌خاطر تمام روزهایی که در کنارم نبودی، به‌خاطر تحمل تمام تنهایی‌ها، دلتنگی‌ها و بی‌خوابی‌های شبانه، به‌خاطر نگاه معصوم فرزندانمان. آمدم بیاموزم تا جستجوگر باشم، نه در جیب، کیف، موبایل و شمارش جیره و وعده روزانه تو؛ بلکه در نگاه و جهان ذهنی خود. آمدم با تو باورهایم را با محبت واقعی عجین کنم و کفش‌های آهنین بر پای کردم، که لحظه‌ای تو را تنها نگذارم و سیرابت کنم از عشقی ناب، عشقی از جنس وادی چهاردهم. به خود می‌بالم که همسفر تو هستم و این زیباترین تاوان عشق من به توست. من آمده‌ام که تغییر کنم و این تغییر را برای تو و برای زندگیمان از تاریکی به روشنایی آرزو می‌کنم و می‌دانم دستان خدا در دستان ماست که آزاد و رها شویم. امروز که روز جشن و حیات دوباره من است، سجده شکر به درگاه او می‌گذارم و همه سپیدپوشان دست در دست هم بر بلندای قله رهایی دعا کنیم برای تمام همسفرانی که در راهند و با صوت بلند فریاد بزنیم، دریا و آسمان و دشت پوشیده از رقصنده‌های آسمانی است و روح ناآرام ما خواستار رهائیست، نه از خلاصی است، بلکه دیدار معشوق است. خداوندا تنها تو را می‌ستائیم و تنها تو را ستایش می‌کنیم. برای انجام این عمل عظیم شکر، شکر، شکر.

تصاویر برگزاری جشن هفته همسفر 

 

 

 

 

 

تایپ و ویرایش: رابط خبری همسفر آرزو (لژیون سوم)
عکاسان: همسفر مهناز و همسفر فاطمه‌ زهرا
ویراستاری و ارسال: همسفر مریم نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بیرجند

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .