همسفر یک واژه زیباست با معنای ناب
میکند با واژههایش، مهربانی، عشق را قاب
من یکی مادر تو همسر دیگری فرزند بود
هرچه بودیم هرچه هستیم مهر را گشتیم باب
مهربانی را در این جای سماوی یافتیم
جای گوهر را به دل دادیم و خود را یافتیم
در پناه حق، خدای خویش را بشناختیم
ذره ذره به هر آنچه غیر عشقش تاختیم
زندگیمان اندک اندک میل لبخندش گرفت
رفت از ما حال بد، امید در ما جان گرفت
به نام قدرت مطلق خداوند بزرگ
سفر واژهای است که اگر به اختیار باشد و برای آن برنامهریزی شده باشد، عموما برای گرفتن یک امتیاز است با این مفهوم که برای به دست آوردنه، حال میتواند این بدست آوردن در حال و احوال خوب خلاصه بشود یا امتیازات مالی و… من در اینجا همان امتیاز دریافت برای احوال را نیاز دارم که دربارهاش بنویسم. کلا سفر محدوده زمانی و مکانی را در بر میگیرد و اصولا سفری که همه چیز تمام است، که مبدا و مقصد و هدف مشخصی داشته باشد. فاعل پروژه مسافرت، مسافر است؛ که در زمانی مشخص به مقصدی معلوم با هدفی مشخص قصد سفر میکند. یک همسفر خوب میتواند به عنوان یک نیروی حمایتگر در کنار مسافر تا مقصد را طی نماید و این نیروی حمایتگر؛ اگر به همان اندازه که مسافر ذوق سفر دارد ذوق رسیدن داشته باشد، سفری که انجام میشود سفری خواهد بود با بیشترین دریافت برای هر دو که این دریافت بسته به هدف سفر انرژیهای همسانی را برای هر دو خواهد داشت. حالا میخواهم بگویم، که زندگی هم یک سفر به درازای ازل تا ابدیت و ما در این سفر ایستگاههایی را پیاده و سوار میشویم.
من در ایستگاه زمین و شاید در چندمین ایستگاه آن این شانس و افتخار را داشتم، که ضمن اینکه مسافر هستم نقش همسفر را در زندگی فرزندم داشته باشم؛ شاید که نه قطعا قبل از سوار شدن به قطار دانش و ادب و علم کنگره۶۰ هیچ چیز از نقشی که داشتم نمیدانستم و مدام چاهی که در آن بودیم را با چنگ زدن به کف چاه عمیقتر میکردم و خود را هر لحظه از دیدن نور دورتر؛ ولی شاید دری است و زمانی متوجه لطف خداوند شدم. متوجه شدم چون خداوند هر چه هست لطف است و اگر قبل آن نمیدیدم ایراد از من بود، دیدم، حس کردم و باور کردم. در واگنهای قطاری که سوار شدیم هرطرف را که نگاه میکردیم معرفت بود، علم و احساس خوب و ما دریافت کننده آنها بودیم و آنچه را که برای سفر درست نیاز داشتیم، دراختیار ما قرار میداد و میدهد.
چقدر خوب است بودن انسانهای خدا گونهای که با حضورشان در روی زمین زندگی را برای همه آنهایی که طالب زیبایی هستند زیباتر میکند چقدر پیش خداوند عزیزند خانواده مهندس دژاکام عزیز. واقعیت حضور و کشف بزرگ این بزرگوار و تلاش بیمنت همسفران ایشان و دوستان بزرگوارشان حس حمایتگری است، که تک تک اعضای خانواده بزرگ کنگره۶۰ را در جای جای کره خاکی در زیر نور و انرژی خود قرار دادهاند و فقط میتوانم بگویم امیدوارم به عنوان یک سلول از این پیکر بزرگ بتوانم امانتدار خوبی برای آنچه دریافت کردهام باشم.
زنده و سلامت باد آقای دژاکام بزرگوار و تمام انسانهای بزرگ و پاینده باد کنگره۶۰
نویسنده: همسفر آمنه رهجو راهنما همسفر الهام (لژیون شانزدهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر ملیکا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دانیال اهواز
- تعداد بازدید از این مطلب :
103