English Version
This Site Is Available In English

درگاه لطف خداوند برای من کنگره۶۰ است

درگاه لطف خداوند برای من کنگره۶۰ است

به نام ایزد منان
دلی که خانه محبت خداوند است پر قیمت‌ترین دل است. از خداوند می‌خواهم مانند ابراهیم(ع) دل به او دهم و دیگر پس نگیرم.

سلام دوستان وجیهه هستم یک همسفر.
نا‌آگاهی و غفلت، صفا، صمیمیت و آرامش خانه‌ام را ربوده بود. تاریکی، تلخی و کدورت مهمان ناخواسته منزلم شده بود؛ آن‌چنان پریشان که خیر و شر را تشخیص نمی‌دادم، ظلمت افکاری که از راه خیال، هوای نفس و حس‌های بدبینانه به من حمله می‌کردند،  درکی از این موضوع نداشتم که دست‌هایم می‌توانند بهشتی بی‌پایان بسازند و یا جهنمی با تمام نداشته‌ها، سختی‌ها و حسرت‌ها.
در سرزمین خوفناک اعتیاد، وحشت زده و تنها بر سر سفره عمل خویش زندانی بودم، از روی نادانی و نا‌آگاهی آنچه خداوند نهی کرده مرتکب شدم، سوار بر مرکب خواسته‌های نامعقول حتی قدرت تاخت هم نداشتم، چه بد مرکبی بود، چشم‌هایش بسته بود و آرزوهای نابه‌جا با تمام زشتی‌هایشان در برابرم زیبا جلوه می‌کردند، فضل و رحمت خدا را می‌دیدم و با غرور منکر فزونی احسان خداوند بر خود می‌شدم. جرات "جسارت" مرا از صراط مستقیم بیرون راند، قوانین الهی را زیر پا گذاشتم غافل از اینکه آرامشم را لگد مال کرده‌ام، نور را کشتم و در زندان تاریکی‌ها اسیر شدم، بدون اینکه هیچ یار و یاوری برای خود نگه نداشته باشم، در تنهایی خود زجه می‌زدم: "خدایا راه نشانم بده". مضطرب و پریشان بدنبال آرامش می‌گشتم، غافل از اینکه آرامش در پرتو ایمان است، به دنبال فرش سلیمان بودم تا مرا از تاریکی و ظلمت به روشنایی ببرد، سال‌ها خدایا خدایا گفتن امید را در دلم روشن می‌کرد می‌دانستم در حق خود دشمنی کرده‌ام؛ ولی این را هم می‌دانستم خداوند بندگانش را دوست دارد. خدایا نقض فرمان کردم ولی پشیمانم و اظهار پشیمانیم را به گوش زمین و آسمان می‌رسانم.
سال‌ها تاریکی و سختی بهایی شد برای یافتن روشنایی، ناگاه اذن من صادر شد و درگاه لطف خداوند برای من که درخواست ورود داشتم باز شد، من درمانده، گریزان از گناهانم به درگاه لطف و مهر خداوند راه یافتم. آری درگاه لطف خداوند برای من کنگره۶۰ است و من همسفر کنگره شدم این کنگره۶۰ بود که مرا در آغوشش پذیرفت، آغوشی از جنس خدا. معجزه خداوند را دیدم کنگره ریسمانی است که می‌توان به آن چنگ زد و به بلندترین رشته شرف صعود کرد.
در این مکان آموختم در لغزش‌گاه‌های دوران چگونه ثابت قدم بمانم و استوار باشم. موهبت‌های بلند پایه خود را، علم، ایمان و... را از من دریغ نکرد، پرده ظلمت قلبم را شکافت، عقل شکست خورده از هوای نفسم را به فرمان قدرت مطلق درآورد، نور خداوند در من متجلی شد، ایمان یافتم، آرامش یافتم، آرامشی که در هنگام نزول غیب می‌یابی.


نویسنده: همسفر وجیهه رهجو راهنما همسفر نوریه (لژیون دوازدهم)
ویرایش: همسفر الهام رهجو راهنما همسفر نوریه (لژیون دوازدهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر ملیکا نگهبان سایت

همسفران نمایندگی دانیال اهواز

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .