دلنوشته مسافر حمید لژیون هشتم نمایندگی دهخدا:
آنچه باور است محبت است و آنچه نيست ظروف تهي است،
روز اولی كه وارد كنگره شدم بهواسطهی همين وادي جذب كنگره شدم،چون با آغوش باز و محبت پذيراي من شدند و همین عشق و محبت باعث شد تا باانگیزه بسيار زيادي وارد شعبه شوم، مني كه با هزاران ترس،نااميدي و غمگين وارد كنگره شدم با هزاران اميد و محبت خارج شدم. عشق و محبت واقعي به دور از هر چشمداشتی و اين بزرگترین نعمت الهي است كه به اعضاي كنگره دادهشده است و اين نعمت را میتوان در چهرهی تکتک اعضاي كنگره مشاهده كرد. در بدو ورود به كنگره در تاريكي مطلق و نااميدي بسيار زیادی بودم و ديگر زندگی و زندهبودن برايم ارزشي نداشت ولي با آموزشي كه از كنگره گرفتم به اين نتيجه رسيدم كه درست زندگی كردن و حركت در صراط مستقيم چقدر لذتبخش است و خوشبختي و عاقبت به خيری در آگاهي است. خوشبختي به مال و ثروت نيست! امروز این آگاهی و حال خوش را مديون كنگره و آقاي مهندس و خانواده محترمشان هستم
سپاس فراوان به راهنمايان گرانقدر كه با حس قشنگ و سخنان ناب مطالب را اینقدر ساده براي ما قابلهضم میکنند و همچنين از تمام خدمتگزاران كنگره60 تشكر میکنم..
- تعداد بازدید از این مطلب :
368