English Version
This Site Is Available In English

همسفر، تجلی عشق ایثار و از خودگذشتگی است

همسفر، تجلی عشق ایثار و از خودگذشتگی است

اولین جلسه از دوره اول کارگاه‌های آموزشی عمومی همسفران و مسافران کنگره۶۰ نمایندگی محمدی‌پور با استادی راهنما همسفر اعظم، نگهبانی راهنما همسفر حمیرا و دبیری راهنمای تازه‌واردین همسفر زهرا با دستور جلسه «هفته همسفر» روز یکشنبه ۱۶دی‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خدا را شاکرم که امروز در این جایگاه قرار گرفتم. از ایجنت همسفر عطیه تشکر می‌کنم که به من اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم. همچنین از خدمتگزاران شعبه مرزبانان، همسفران، مسافران، ایجنت مسافران، نگهبان جلسه و همین‌طور شما عزیزان که در این جشن شرکت کردید سپاسگزارم و از راهنمای خوبم همسفر ربابه به خاطر خدمات و زحماتی که برای من کشیدند تشکر می‌کنم. ابتدا این جشن زیبا را به آقای مهندس و خانواده محترم ایشان تبریک می‌گویم. جشن همسفر یکی از زیباترین جشن‌ها برای ما همسفران است. به نظر من واژه همسفر معنای عمیق و زیبایی دارد؛ یعنی همدوش و هم‌گام بودن. این کلمه به ما احساس هویت می‌دهد و در این‌جا ما معنا پیدا می‌کنیم و این یکی از زیباترین کلماتی است که می‌توانیم پیدا کنیم.

وقتی که وارد کنگره می‌شویم سؤالات زیادی ذهن ما را مشغول می‌کند؛ از جمله این‌که من این‌جا چه می‌کنم؟ چرا به من می‌گویند همسفر؟ اصلاً چه ربطی به من دارد که بیایم؟ قبلاً می‌گفتیم که مسافران به دنبال لذت و خوشگذرانی بوده‌اند و بی‌مسئولیت بودند و متعهد نبودند. حالا من برای چه باید مسافر را همراهی کنم؟ و برای چه باید سختی بکشم؟ شاید هزاران سؤال دیگر که ذهن ما را درگیر می‌کند؛ اما واقعیت زندگی چیز دیگری است. زندگی و جهان بر مبنای عشق و محبت بنا شده و بر همدلی و همکاری استوار است. وقتی که من نسبت به همسرم، خانواده‌ام و جامعه متعهد می‌شوم، موظف هستم تا جایی که می‌توانم به دیگران کمک کنم.

وقتی وارد کنگره می‌شویم، چه اتفاقی برایمان می‌افتد؟ شعری از مولانا به یادم می‌آید: «مرده بودم زنده شدم، گریه بودم خنده شدم. دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم» واقعاً چه حالی داشتیم وقتی که وارد کنگره شدیم. با حال بسیار بدی آمدیم و تخریب‌های زیادی داشتیم. فکر و عملکردمان درست نبود و خیلی آشفته بود؛ اما وقتی ما به کنگره آمدیم، کسانی به ما کمک کردند که هم حس ما بودند و دست ما را گرفتند. با آموزش‌هایی که آنجا گرفتیم، زنده شدیم. گریه‌ها و ناله‌های ما تبدیل به خنده و شادی شد. نه این‌که ما مشکلی نداشته باشیم، بلکه مشکلات هنوز وجود دارند و شاید حتی مشکلات بیشتری برای ما ایجاد شود؛ اما ما یاد می‌گیریم که با این مشکلات چگونه برخورد و چگونه به درستی عمل کنیم.

مرحله بعد می‌گوید: «دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم». وقتی عشق می‌آید، چیزی برای گفتن باقی نمی‌ماند و انسان تسلیم می‌شود. ما همسفران عاشق هستیم که این‌جا قرار داریم. اگر نبودیم این‌جا نبودیم. همسفران کوچک را که می‌بینم، مانند الماس در شعبه می‌درخشند. آن‌ها که ناخواسته و مظلومانه وارد این راه شدند و با ما حرکت می‌کنند واقعاً ارزشمندند. همسفرانی که در کنار مسافران خود درد می‌کشند تا آن‌ها به رهایی برسند. در لژیون پروسه‌ای بسیار زیبا شکل می‌گیرد. رهجوهایی که به شدت ناراحت هستند و دردی عمیق دارند، نشان از عشق و علاقه آن‌ها به مسافرانشان دارد. من یک رهجو داشتم که خیلی گریه می‌کرد و احساس ناراحتی می‌کرد. آن قدر ناراحت بود که به شدت دست‌هایش را تکان می‌داد و آرامش نداشت. گفت: همسفر اعظم، آن قدر مسافرم مصرف کرده که دارد می‌میرد. ببینید اگر برایش مهم نبود، اصلاً این حرف را نمی‌زد، اما او عاشق است و دوست دارد. من به او گفتم که ناراحت نباشد. خدا را شکر مسافران ما به این زودی نمی‌میرند و خیالت راحت باشد درمان می‌شوند.

رهجویی داشتم که سه شیفت کار می‌کرد. صبح در کارخانه کار می‌کرد و کارش با دستگاه لیزر بود. وقتی آمد تمام ناخن‌هایش ترک خورده بود. تازه از آنجا می‌رفت خانه‌های مردم کار می‌کرد تا زندگی‌اش را تأمین کند و مسافرش بتواند راحت‌تر سفر کند. ما همسفرانی داریم که به خانه‌های مردم می‌روند تا هزینه داروی OT مسافرشان را تأمین کنند یا همسفر دیگری که می‌گفت: من نماز و روزه قرضی می‌گیرم تا هزینه زندگی تأمین شود و مسافرم راحت‌تر سفر کند. این غیر از عشق چه چیزی می‌تواند باشد؟ به نظر من جواب این همه ایثار و فداکاری و از خودگذشتگی چه چیزی می‌تواند باشد؟

ما همسفران چیز زیادی نمی‌خواهیم از مسافران یا حتی همسفری مثل من که مادرم و واقعاً مثل شمع می‌سوزد تا مسافرش به رهایی برسد و زندگی خوبی داشته باشد. ما همسفران توجه و عشق می‌خواهیم، نوازش می‌خواهیم، آرامش می‌خواهیم و دیده شدن می‌خواهیم. آمده‌ایم که زندگی زیبایی داشته باشیم، پس بیایید این زیبایی‌ها را ببینیم و سعی کنیم همدیگر را درک کنیم. بیایید زندگی زیبا و قشنگی برای هم بسازیم و کاری کنیم که عشق و شادی در چشمان یکدیگر موج بزند. همدیگر را در آغوش بگیریم و از صمیم قلب همدیگر را دوست داشته باشیم و بال پرواز برای یکدیگر باشیم و تا آنجا که می‌توانیم به هم کمک کنیم و یاری برسانیم. امیدوارم که در این مسیر همه موفق باشیم و به امید روزهای پر از آرامش و عشق.

تصاویر برگزاری جشن هفته همسفر

 

تایپ: همسفرالین رهجوی راهنما همسفر عطیه (لژیون‌ اول)
عکاس: همسفر بهار مرزبان‌ خبری
ویرایش و ارسال: همسفر الین نگهبان سایت
همسفران نمایندگی محمدی‌پور قم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .