((مردی سوار بر نور ))
با صدای زنگ تلفن همراهم از خواب بیدار شدم ؛آگاه شدم که وقت نماز صبح است ، از رختخوابم بلند شدم و گوشی ام را در دست گرفتم؛ روشنش کردم، تصویر روی صفحه گوشی برای لحظهای، در جای خودم، میخکوبم کرد........
پیرمردی با موها و ریش سفید و لبخندی بر لب به زیبایی ترنم شبنم بهاری روی گلها و عصایی در دست که سر عصا را ؛ سر پرندهای اساطیری، شامل میشد.... مهندس بود...... تصویر ۳۰ سال مصرف مواد مخدرومشروبات الکلی وقرص و.....
تاریکی و سیاهی ، ظلمت و یاس و پریشانی و ناامیدی و تنهایی و حیرانی و خستگی.....را ،به ناگاه بر روی شانههایم حس کردم ؛ هرچند برای لحظاتی این حس را داشتم ولی چقدر مخوف و ترسناک و سنگین و طاقت فرسا بود.
ناخودآگاه ،آهی ازدلم خارج شد که وسعتش به اندازه اقیانوسی بود از درد و رنج و مشقت و مرگ ،که با خارج شدنش از دهانم، درونم زلال شد، خالی شدم از نیستی ،خالی شدم از اضطراب و دلهره....سبک شدم چون پر کاهی در خلا.... آرام شدم چون اقیانوس آرام ....گرم شدم چون خورشید تابنده.... در عمق تفکرات درونی تفکرم، فرو رفتم.... باورش سخت است.... باوری در ناباوری....
سی سال تاریکی و اعتیاد... سی سال نعشگی و خماری... سی سال درد و رنج و عذاب ...سی سال عمر با ارزش... مات و مبهوت و انگشت به دهان بر سر دوراهی غریبی متوقف شدم ،باورش برای خودم هم، سخت است میمردم و زیر خروارها خاک میرفتم... مگر میشود؟؟؟ یک مصرف کننده چندعمله حرفهای سی سال معتاد حالا در کمال سلامتی و صحت و تندرستی ۵ صبح از خواب بیدار شود و نماز شکر به جای آورد؟؟ باورش سخت است!! افکارم مرا به سمت ابرمردی کشانید که آبرو و حیثیت خانوادگیاش را ترجیح داد به یافتن یک روش درمانی اصولی، برای رهایی انسانهایی که در بند بودند... بزرگ مردی از دیار نور و روشنایی و آگاهی و زیبایی که ۲۷ سال پیش، قدم در راهی نهاد که هدفش فقط و فقط خدمت به انسانهای دربند تاریکی اعتیاد بودند... او را میفهمم چون او مرا میفهمد ...چون از جنس خود من است... درد مشترک داریم ...
به او ایمان دارم چون ایمانش، راهش را نشانش داد و راهی را گشود تا رسیدن به خورشید دانایی... سیری را هموا نمود تا رسیدن به اوج فرمان عقل ... طریقی را گشود تا رسیدن به عشق لایتناهی بیکران نسبت به قدرت مطلق ...او مهندس است... مهندسی کرد اعتیاد را ...مهندسی کرد بیماریهای لاعلاج را ...مهندسی کرد سیگار و چاقی را ...او مهندس است و کارش حساب و کتاب دارد... افکار و اندیشهاش بر مبنای عدالت معرفت و عمل سالم است ...پیوند اتصالش با با انسانهای دردمند محبت است و دیگر هیچ... اساس کارش بر مبنای عقل عشق و ایمان است... او مهندس است و ۲۷ سال پیش به اذن پروردگار متولد شد و به دنیا آورد روش درست زندگی کردن را ،((چگونه زیستن را ))او مهندس است و با خلق راهی جدید در دنیای تاریک اعتیاد، جهانیان را مات و مبهوت کرده است... خیلی جالب است ؛او اولین انسان انسانی است که با بیش از ۸۰ هزار نفر؛ تولدش مشترک است و در روز تولدش هزاران هزار ؛انسان رها شده و در حال سفر ؛برایش انرژی ناب الهی میفرستند و دعایش میکنند از دورو نزدیک روی ماهش را میبوسند... به براستی در دنیای وانفسا پیش روی ما ،چند تا مهندس داریم ؟؟این هفته را به نامش ،به عشقش، به احترامش ،به نازنینی وجودش؛ به سروی قامتش و و و و.... هفته بنیان نام نهاده اند... هفتهای که آخرین تیر پرتابی شیطان و نیروهای اهریمنی (خمر) به دست این مرد بزرگ راستین، با خلق متد DST، ناکام ماند و شیاطین یک بار دیگر درمانده و خجل از انسانی درستکار و با ایمان شکست خوردند و تا قیام قیامت نمیتوانند انسانهای راستین را که خواسته درمان دارند، به طرف مواد مخدر سوق دهند...
هفته بنیان بر تسخیر کننده قلبهای مسافران و همسران کنگره ۶۰ جناب مهندس حسین دژاکام؛ خانم آنی بزرگ ، خانم شانی خانم آنی کماندار ،استاد امین و تمامی خدمتگزاران کنگره ۶۰ در جای جای این کره خاکی تبریک و تهنیت گفته و از خداوند بزرگ طول عمر با عزت همراه با سلامتی برایشان خواستارم.
1
- تعداد بازدید از این مطلب :
112