علت اینکه ما در کنگره جهانبینی را یاد میگیریم این است که اطلاعات و آگاهی خودمان را به قدر کافی بالا ببریم تا دچار چالشهای متعدد نشویم و در زندگی بر مشکلات پیروز شویم. تا زمانی که صورت مسئله زندگی کردن را یاد نگیریم هیچ کاری نمیتوانیم انجام دهیم. یکی از مسائل مهم جهانبینی حس است زیرا تمام سیستم کائنات بر مبناء حس حرکت میکند. حس یعنی گیرنده، آن چیزی که دریافت میشود و این به ما بستگی دارد که حس ما سالم یا آلوده باشد. زمانی میتوانیم دریافت حس سالم یا همان عشق و محبت را داشته باشیم که درون ما آرام باشد. دلیل بالا بردن درک و فهم انسان، شناخت نیروهای الهی است که در جهت بهبود و سلامتی بشر در حال حرکت هستند تا ما به هدف برسیم. همانطور که میدانیم علم پایانی ندارد. هر چه اکتشافات و تحقیق انجام بدهیم باز علم کشف نشده دیگری پشت سر آن است. زندگی و حیات در هر بُعدی که باشد از نقطهای که به انتها میرسد دوباره آغاز میشود؛ یعنی مرگی وجود ندارد و مهم این است که آیا قبول داریم که مرگ وجود دارد یا خیر؟ تمام هستی برمبنای سه محور در حرکت هستند؛ صوت ،نور و حس که مانند مراسلات پستی عمل میکنند، صوت و نور بر اساس اطلاع، احساس و فرمان حرکت میدهد. پیامبران، بزرگان و عرفاء از طریق حس، صوت و نور، پیام را دریافت میکردند. همانطور که در سوره نور اشاره شده خداوند نور، زمین و آسمان است. خداوند نورش مثل چراغدانی است که هدایت میکند، سوخت آن از درخت زیتون است. بدون اینکه آن را روشن کنیم خودش روشن میشود نه از شرق میآید و نه از غرب میآید و تمام شدنی نیست. خداوند هرکس را بخواهد هدایت میکند، بر مبنای حکمتی که آیا مستحق هدایت است یا نیست؟ چیزی که در درون انسان آن را هدایت میکند نور است یعنی همان روح؛ جسم ما تمثیل چراغدانی است که نورش روح و حباب شیشهای که نفس واحده نام دارد. نور در درون ما است هر اتفاقی رخ بدهد، صدای نور و صدای جن را میشنویم که یکی ما را به سوی ضدارزش و دیگری ما را به سوی خوبیها هدایت میکند؛ مثل زورگویی مکن، کمفروشی مکن و... ولی ما متاسفانه این کارها را انجام میدهیم و ضربه بزرگی به ما میزند. در جهان دیگری هم نور و صوت این ارتباطات را انجام میدهند. مثل تلهپاتی، من امروز لباس آبی پوشیدم دوست من هم همان رنگ لباس میپوشد. این گردشها و چرخشها مثل ابر، باد و نیروهای الهی برای این است که ما تزکیه و پالایش بشویم. نکته جالب این است که همه ما غیر ارادی هر شب به جهانهای دیگر میرویم و برمیگردیم و قبول نداریم ولی؛ بعضی از افراد به صورت ارادی به دنیای دیگری میروند و بر میگردند. سهروردی در کتاب خود به علماء ذوقی و بحثی اشاره میکند. اصل عالم آن مسئلهای است که هم بحثی هم ذوقی باشد؛ مثل مولانا پیامآور شدند با چرس و حشیش نمیتوان عالم شد، متاسفانه بعضی از افراد میخواهند این مراحل را با انرژیهای منفی پیش ببرند که این فاجعه است. در وجود ما بین پنج حس ظاهری و باطنی یک دیواری است که نباید این حسها قاطی شوند که شخص از تعادل خارج میشود یعنی در بیداری نباید خواب ببینیم و وارد فضای دیگر شویم. ما باید دریافتکننده خوبی باشیم پس نباید حس ما آلوده شود. نکته مهم این است که ما تمثیلها را با اصل مسئله یکی نگیریم.
نویسنده: همسفر راضیه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون دوم)
ویرایش: همسفر صدیقه رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون اول)
ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی دلیجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
16