یازدهمین جلسه از دوره پانزدهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی گنجعلیخان کرمان با استادی ایجنت همسفر سلیمه، نگهبانی همسفر سیما و دبیری همسفر الهه با دستور جلسه «بنیان» در روز دوشنبه ۳ دیماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را بسیار شاکر و سپاسگزارم که امروز در این جایگاه قرار گرفتم و از اینجا میتوانم از شما آموزش و انرژی بگیرم. ابتدا هفته بنیان را خدمت آقای مهندس، خانواده عزیزشان و همه شما همسفران کنگره۶۰ تبریک میگویم و همچنین از راهنمای عزیزم خانم سحر عزیز تشکر میکنم که اگر امروز در این جایگاه هستم؛ اگر امروز حال من خوب است همه بهواسطه خدماتی است که ایشان انجام دادهاند، همچنین تبریک میگویم قبولیهای امروز را خدمت همسفران عزیز، باعث خوشحالی است که از شعبه ما این تعداد از همسفران در آزمون قبول شدند در قسمت شال نارنجی و شال خوشرنگ مغز پستهای، اینها همه جای شکرگزاری دارد.
در مورد دستور جلسه هفته بنیان؛ کلاً تمامی دستور جلساتی که آقای مهندس برای ما قرار میدهند برای این است که یک هفته بیاییم و در موردشان صحبت کنیم. به نظر من باید از تمامی دستور جلسات شکرگزاری و قدردانی کنیم؛ چون همه این دستور جلسات میخواهند یک چیز را آموزش بدهند. هفته بنیان هفته خیلی باارزش و بزرگی است و این هفته در موردش صحبت میشود به جهت اینکه عزیزانی که به صورت تازهوارد هستند میآیند و با عملکرد کنگره آشنا میشوند که از همان اول کنگره به این شکل و تعداد نبوده است، سختیهای خیلی زیادی کشیده شده تا کنگره راهاندازی شود و امروز ما و مسافران خیلی راحت میآیند. دستور جلسه هفته گذشته OT بود متوجه شدیم که چه سختیهایی بود تا یک مسافر رها شود؛ ولی الان میبینیم بهواسطه شربت OT خیلی درمان راحتتر اتفاق میافتد تمامی موارد همینطور است. هر چه کنگره جلوتر میرود کارها آسانتر میشود. نباید فراموش کنیم چه سختیهایی کشیده شده و چه افرادی آمدند خدمت کردند تا من امروز حالم خوب باشد.
بنیان به معنی ریشه است، به هر مؤسسه و یا سازمانی نگاه کنیم یک بنیانگذار دارد؛ ولی در کنگره صحبت از بنیان است؛ بنیان با بنیانگذار متفاوت است، مؤسسهای که بنیانگذار آن یک شخص است آن بنا فقط مختص یک نفر است؛ ولی زمانی از بنیان صحبت میشود یعنی آقای مهندس، ایشان ۱۷ سال درگیر مصرف مواد و در تاریکیها بودند، بعد از ۱۷ سال به جهت اینکه خواسته کمک به انسانها را داشتند این علم به ایشان داده شد تا بتوانند روش DST را کشف کنند و بتوانند به درمان برسند و خودشان بنیان شدند. یک مصرفکننده که تریاک مصرف میکرده بعد از درمان بتواند در مزارع کشت خشخاش خیلی راحت کار کند و اصلاً وسوسه نداشته باشد یا یک هروئینی به همان صورت توی لابراتوار هروئینسازی بتواند کار کند و وسوسهای نداشته باشد این یعنی درمان؛ چون جاهای دیگر آقای مهندس میگویند؛ مثل این میماند که یک انسان کور در انبار کاه دنبال سوزن بگردد؛ یعنی درمان اعتیاد اینقدر غیر قابل باور در جاهای دیگر است که حالا کلمه ترک هم به کار میبرند.
دستور جلسه که در مورد بنیان است، من باید با خودم فکر کنم که چقدر افراد از خواستههای خودشان گذشتند از این استان به آن استان رفتند خدمت کردند از خواب شب خودشان، از غذایشان، از حق مادر بودن و همسر بودنشان گذشتند همانجور که خانم آنی از حق همسریشان گذشتند، فرزندان آقای مهندس از حق فرزندیشان، از حق پدریشان گذشتند و آقای مهندس توانستند بیایند و به ما خدمت کنند تا به حال خوش برسیم. خیلی از افراد مثل خانم سحر و آقا علیرضا آمدند و رفتند یکسری شعب را راهاندازی کردند که ما بتوانیم به راحتی بیایم و به درمان برسیم. زمانی که حالا صحبت از ریشه میشود ما میدانیم یک درخت تمامی املاح و مواد لازمش را از ریشه میگیرد، آقای مهندس هم به همین جهت عنوان بنیان را برای خودشان انتخاب کردند؛ مثل ریشه یک درخت تمامی آموزشها را در اختیار ما قرار میدهند و ما میتوانیم از این آموزشها استفاده کنیم؛ یعنی آموزشهایی من دارم از این شعبه میگیرم با آموزشهایی که فردی در اصفهان میگیرد و در مشهد یا هر جای ایران در هر شعبهای که هست یکسان هستند. تمامی دستور جلسات و تمامی آموزشها یکسان هستند و همه ما داریم به یک شکل از آقای مهندس آموزش میگیریم.
روزهای اول خیلی سخت بوده افرادی که میآمدند و وارد کنگره میشدند در صحبتهای دیدهبانان هست که با هشت نفر جلسه اول شروع شد و امروز ما میبینیم ۲۰۰ هزار نفر جمعیت کنگره۶۰ است. اولینها با شک و تردید بودند الگویی نداشتند؛ ولی ماندند و خواستند به درمان برسند، خواستند که خدمت کنند؛ پس ما الان میآییم خیلی راحت است میبینیم یکسری افراد در جایگاهها هستند زمانیکه ما در کنگره میآمدیم فقط یک راهنمای شال نارنجی بود که خانم سحر از اصفهان میآمدند؛ برای ما هم واقعاً سخت بود گاهی اوقات با خودم فکر میکنم، میگویم چه شد که ما ماندیم در آن شلوغی و سر و صدا میآمدیم، چیزی هم گاهی اوقات متوجه نمیشدیم به خانه میرفتیم و باز هم جلسه بعد حضور پیدا میکردیم. مرزبان، ایجنت و راهنمای تازهواردین نداشتیم؛ ولی آمدیم و خواسته حال خوب را داشتیم. این خیلی مهم است که من خواستهای که دارم چیست، آیا میخواهم بیایم وقت بگذرانم، آیا میخواهم بیایم در کار مسافرم تجسس کنم یا نه؟ یا خواسته حال خوب را دارم و بخواهم حال خودم را در کنگره خوب کنم. کنگره حرکت خودش را ادامه میدهد با سرعت دارد پیش میرود، من اگر سرعتم را کم کنم مطمئن باشم عقب میافتم، دوباره در تاریکیها میروم و نیروهای منفی مجدد به سراغ من میآیند. من کجا سرعتم را کم میکنم؟ زمانی که در آزمونها و لژیون سردار شرکت نکنم، در پارک نمیآیم و اینها همه باعث میشود که من همگام با کنگره پیش نروم. سعی کنیم خودمان را با سرعتی که کنگره پیش میرود پیش ببریم تا به آن حال خوب برسیم.
آقای مهندس زمانی که درمان شدند سر دوراهی قرار گرفتند که آیا بمانم یا نه؟ من کتاب ۶۰ درجه را میخواندم، گفتم آقای مهندس بدون تردید میماندند؛ چون ایشان خواسته خدمت به انسانها را داشتند و یک هفته بعد از درمانشان شروع کردند کتاب ۶۰ درجه را نوشتند، بدون اینکه تردید کنند که من بیایم و بمانم به انسانها خدمت کنم. آیا من این روش را به افراد ارائه بدهم یا نه؟ هیچ تردیدی نداشتند مثل همین چیزی که ما داریم در کنگره میبینیم یک سفر دومی زمانی به درمان میرسد خیلی از سفر دومیهای دیگر این دودلی در دلشان نیست که آیا من بروم راهنما بشوم، آیا من برای راهنمایی بخوانم یا بروم مرزبان شوم، در نشریات بمانم یا در سایت بمانم؟ نه! خودکار این عشق به خدمت را در دلش دارد.
استادهای آقای مهندس به آقای مهندس گفتند تو باید کتابت را شروع کنی. آقای مهندس در سیدی همه تولدها شبیه هم هستند عنوان میکنند که استادان من به من گفتند که بنویس، من نویسندگی بلد نبودم. در کنگره هم همین است یک راهنما به رهجو میگوید که برو خدمت بگیر و برای راهنمایی بخوان، برو کاندید مرزبانی بشو، فرد را به طرف خدمتها سوق میدهد، این چیزی بود که استادان آقای مهندس خواستند آن را اجرایی کنند، چقدر به بشریت کمک کردند؛ قطعاً اتفاق افتاده اتفاق خیلی بزرگی است، رهاییها را سرسری نگیریم، تولد یک فردی میشود خیلی راحت از کنارش نگذریم، درمان که اتفاق میافتد خیلی کار بزرگ و ارزشمندی است، شاید ما در کنگره۶۰ هستیم هر روز این کلمات را میشنویم برای ما عادی باشد، نگذارید برایتان عادی بشود اینکه رهایی یک فرد برای ما عادی میشود و بگوییم این شخص به رهایی رسیده یک خوشحالی گذرایی داشته باشیم، نه. آقای مهندس در سیدی شرطبندی میگویند؛ زمانیکه فرد رها و احیاء میشود فرشتگان از آسمان به زمین میآیند در جشن آن شخص شرکت میکنند، ببینید چقدر این کار ارزشمند و بزرگ است زمانیکه آقای مهندس میگویند تولد من تولد تمامی اعضاء کنگره است یعنی چه؟ یعنی من احیاء شدم و افراد دیگر هم دارند احیاء میشوند، صحبت از احیاء شدن نفس است، خیلی اتفاق بزرگی است. انشاءالله که همه ما قدردان کنگره و آموزشهای آقای مهندس باشیم و انشاءالله بتوانیم خدمتگزاران خوبی در کنگره بمانیم.
سی سیدی همسفر زینب لژیون سوم راهنما همسفر نجمه
مرزبانان کشیک: همسفر حکیمه و مسافر محمدرضا
تایپ: همسفر نجمه رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون هفتم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون هفتم)
ویراستاری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر شکوفه (لژیون اول)
ارسال: راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی گنجعلیخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
74