جلسه دوم از دور یازدهم کارگاههای آموزشی خصوصی نمایندگی ایران کنگره ۶۰ با استادی راهنما مسافر علیرضا، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر فرشاد با دستور جلسه " هفته بنیان کنگره 60 " یکشنبه 2 دی ۱۴۰۳ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خیلی ممنون که به من فرصت دادید تا در این جایگاه خدمت کنم. از آقا عزیزالله، راهنمای محترم، تشکر میکنم که اجازه استادی این جلسه را به من دادند.
هفته بنیان را به همه تبریک میگویم. آقای مهندس فرمودهاند که زیاد به ایشان تبریک نگوییم، اما این نشان از بزرگواری ایشان است. بااینحال ما وظیفه خود را انجام میدهیم و این هفته را تبریک میگوییم.
کنگره ۶۰ به این نقطهای که امروز رسیده، مسیر سخت و پرمشقتی را پشت سر گذاشته است. آقای مهندس تأکید کردهاند که درباره گذشته شعبه خودمان صحبت کنیم.
خود من که حدود ۹ سال پیش وارد کنگره ۶۰ و شعبه کاسپین قزوین شدم، دستهایم پر از ذغال سرخ بود؛ ذغالهایی که نه میتوانستم زمین بگذارم و نه کاری با آنها انجام دهم. هرکس بیرون از کنگره بود، نهتنها کمکی نمیکرد، بلکه یک ذغال دیگر هم به دستهایم اضافه میکرد. اما وقتی وارد کنگره ۶۰ شدم، بچههایی که از من قدیمیتر بودند، شروع به برداشتن این ذغالها کردند. این کاری نیست که کسی خارج از کنگره برای ما انجام دهد. اگر هم کسی بخواهد کمک کند، اول به فکر سود و منفعت خودش خواهد بود. اما در کنگره ۶۰ چنین چیزی وجود ندارد. از ما هیچچیز نمیخواهند.
روز اولی که وارد ساختمان شعبه کاسپین شدیم، آنجا یک مکان کثیف، سیاه و نامنظم بود که به «قهوهخانه قاسم مختار» معروف بود. اما با کمک بچههای کنگره، آنجا آباد شد. اگر امروز به آنجا بروید، میبینید که چقدر مرتب، منظم و تمیز است.
"شعبه تاکستان" شعبه تاکستان در ابتدا در یک رستوران راهاندازی شد. من یکبار آنجا استاد جلسه بودم. فضای کوچکی داشت و حتی بدون میکروفن هم میشد صحبت کرد. اما امروز ساختمانی مستقل و مرتب دارند؛ جایی تمیز، گرم و مناسب.
این صحبتها بیشتر برای سفر اولیهاست که وقتی وارد کنگره میشوند، همهچیز برایشان آماده و مهیا است. شاید فکر کنند که از ابتدا همینطور بوده، اما اینگونه نیست.
من پنج شعبه قزوین را بهخوبی به یاد دارم. در روزهای اول، هرگز فکر نمیکردم که این شعبات به این حال و هوای خوب برسند. سفر اولیها آمدند، تلاش کردند، سفر دومی شدند، ایستادند و جای همانهایی را گرفتند که ذغالها را از دست ما برداشتند.
حالا رهجوهای جدید آمدهاند، سیدیهای جدید گوش میدهند و راهنماهای تازهای تربیت میشوند که مشکلات رهجوهای تازهوارد را حل میکنند.اما گاهی ما، چه رهجو و چه راهنما، نباید فراموش کنیم از کجا آمدهایم. خود من، علیرضا، یک خدمتگزار و یک مصرفکننده مواد مخدر بودم؛ کسی که حال خرابی داشت و وارد کنگره شد. روزی که وارد شدم، کسی من را بغل کرد؛ درحالیکه لباسی آلوده به خاکاره و جسمی خسته و بههمریخته داشتم.
آقای اکبر حسنیان، آقای امیر غلامی و آقای میثم کسانی بودند که جلسه اول من را هدایت کردند و به من کمک کردند تا از آن وضعیت رها شوم.
"هفته بنیان" هفته بنیان به تعبیر آقای مهندس، تولد همه ماست. همه ما وظیفه داریم در حفظ و نگهداری این ساختمانها و هر آنچه به ما سپردهشده، کوشا باشیم.
بچههای قدیمیتر میدانند که چقدر برای تمیزی این شعبهها زحمت کشیده شده است. اگر امروز کسی روی دیوار پا بگذارد، این افراد ناراحت میشوند؛ چون یادشان هست که چقدر آن دیوارها کثیف و نامرتب بودند.
"یادبود بزرگان کنگره ۶۰ در قزوین" در پایان میخواهم از عزیزانی نام ببرم که برای راهاندازی شعبات قزوین زحمتهای زیادی کشیدند: آقا کوروش آذرپور و رهجوهایشان، آقا سیامک طالبی، آقا افشین (راهنمای خودم)، آقا تورج سنجری (راهنمای من بعد از راهاندازی شعبه) که به مدت هفت سال، هفتهای سه جلسه از کرج به قزوین رفتوآمد میکردند، آنهم با ماشینی که در وضعیت بسیار فرسودهای بود.
آقا محسن حسنیان، آقا حسین قاری، آقا موسی علیپور، آقا تیمور، آقا اکبر سعادت و سایر بچههایی که از کرج برای راهاندازی این شعبهها آمدند.
آقا عطا هم به شعبه تاکستان آمدند و آنجا را راهاندازی کردند، از همه ی عزیزان تشکر میکنم.
سخن پایانی:
امیدوارم همه ما بتوانیم قدمی برای کنگره ۶۰ برداریم. از اینکه با سکوت زیبایتان به صحبتهای من گوش کردید، ممنونم.
لژیون سیگار راهنما آقا جهان
جلسه راهنمایان نمایندگی ایران
بازدید از دفاتر راهنمایان توسط ایجنت محترم
خدمتگزاران نشریات
لژیون خدمتگزار
مرزبان کشیک آقا کمال
تایپ و عکاس: مسافر بهنام لژیون یکم
تنظیم وارسال: مسافر محمد لژیون یکم
نمایندگی ایران
- تعداد بازدید از این مطلب :
120