English Version
This Site Is Available In English

قطعاً من زمانی که به پدر و مادرم محبت می‌کنم در خاطرم نوشته می‌شود

قطعاً من زمانی که به پدر و مادرم محبت می‌کنم در خاطرم نوشته می‌شود

جلسه پنجم از دور پنجم جلسات لژیون سردار ویژه همسفران آقا نمایندگی آکادمی با دستور جلسه "وادی یازدهم و تاثیر آن روی من" به استادی همسفر مهدی، نگهبانی راهنمای محترم همسفر علی  اصغر و دبیری همسفر علی، پنج‌شنبه 1403/09/29، ساعت 12:00 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:


در خصوص دستور جلسه وادی یازدهم و تأثیر آن روی من، آنچه که من برداشت کردم از این دستور جلسه، موضوع راجع به چشمه‌ها است وقتی که من در طبیعت می‌روم چشمه‌های جوشان را همه‌مان می‌بینیم، کنار این چشمه‌های جوشان یک‌سری چشمه‌ها هستند که توان رسیدن به آن چشمه‌های جوشان را ندارند و شاید دوست دارند که به آن چشمه پای بگذارند که به آن بحر اقیانوس برسند.
اما من مهدی زمانی که گوهر درونی خودم پر از منیت، پر از کبر، پر از حسادت، پر از قضاوت، پر از ترس و پر از محبتی است که اگر به کسی می‌کنم منتظر جوابش هستم اگر عشق می‌دهم حساب‌وکتاب می‌کنم که قرار است چه چیزی به هم برمی‌گردد.
قطعاً من زمانی که به پدر و مادرم محبت می‌کنم در خاطرم نوشته می‌شود که فلان کار را کردم، زمانی که من این‌طوری قدم می‌گذارم مطمئناً آن چشمه هیچ‌وقت به آن رود خروشان وصل نمی‌شود و زمانی که آن لایه‌هایی که دور گوهرهای وجودی من رو پرکرده است. بتوانم دونه دونه با تزکیه و پالایش با چیزی که اینجا یاد می‌گیرم علمی که در این کنگره یاد می‌گیرم اینها را برای خودم کسب کنم آروم آروم می‌توانم شجاعت این را پیدا کنم که آن رود خروشان شوم.
برای اینکه یک چشمه تبدیل به رود خروشان شود، قائدتا به دوتا مؤلفه نیاز دارد. یکی علم و دانش، یکی قوه پتانسیل که بتواند این را حرکت بدهد و به آن رود متصل کند.
خب این علم و دانش همین سی‌دی‌ها و مطالبی که هر هفته به من تکلیف می‌شود و خیلی اوقات به خودم می‌گویم چرا باید اینها را گوش کنم، چرا تمام نمی‌شود و اینها همه آن چیزی است که حکم آن منبع برف و منبع آب و دارد.
اگر یک دشتی را در نظر بگیریم که برف باشد و در ارتفاع نباشد، قطعاً چشمه جوشان ایجاد نمی‌شود. قطعاً رود خروشان ایجاد نمی‌شود و زمانی که من خدمت می‌کنم، فرمان‌برداری می‌کنم و آموزش‌پذیر خوبی می‌شوم، یواش‌یواش آن پتانسیل در من ایجاد می‌شود و آن اختلاف ارتفاع در من ایجاد می‌شود. این کمک می‌کند که من بتوانم از این چشمه خارج بشوم و خودم را به آن رود خروشان برسانم که عاقبت حاصل آن می‌شود که بحر اقیانوس و وارد دریای آرامش می‌شوم.
قرار نیست وقتی که من وارد رود خروشان می‌شوم، آرامش مطلق باشد، نه آنجا آرامشی  نیست. آنجا تمام این درگیری‌ها وجود دارد، ولی آنجا همه همسفرها هستند. آنجا یک قایقی است که همه داخل آن سواریم، همه به هم انرژی می‌دهیم، همه به هم کمک می‌کنیم، همه از هم الگو می‌گیریم و می‌توانیم این مسیر زندگی را که کلی بالا و پایین و پستی‌وبلندی دارد از آن عبور کنیم و بگذریم؛ در نهایت بتوانیم به دریای آرامش، آنجایی که پر از محبت بی‌منت و عشق است برسیم.


یک هفته قبل از لژیون سردار همش با خودم می‌گفتم که الان من باید چقدر بدهم، چه جوری بدهم، اصلاً چرا باید بروم آن بالا اعلام کنم که من می‌خواهم آن‌قدر پول بدهم.
حتی سر لژیونم از راهنمای محترمم سؤال کردم تا اینکه در جشن گلریزان بر اساس قرعه‌کشی که آقا علی‌اصغر انجام می‌دادند، ما در قرعه نفر آخر به ما افتاد و ما شدیم نفر آخر، لژیون آخر بودیم و خب دوستان می‌رفتند بالا من حس و حالشان را می‌دیدم، چیزی که برایم خیلی مهم بود، البته با اجازه آقا علی‌اصغر اسم می‌برم مرزبانان عزیز رفتن بالا، من همیشه پیش خودم می‌گفتم اینها که تمام عمرشان و زندگی‌شان را وقف اینجا کرده‌اند. دائم در حال تلاش‌کردن و کوشش‌کردن هستند، چه جوری ممکن است حالا مثلاً الان رفتند و بیشترین رقم‌ها را اعلام کردند.
آنجا یاد گرفتم و آموزش دیدم که این عزیزان توانستند وارد آن چشمه بشوند، از چشمه خارج شوند و وارد رود بشوند و بزرگ‌ترین گذشت رو درونشان دیدم. همیشه به ایشان خیلی فکر می‌کردم در اینجا هم ازایشان تشکر می‌کنم و امیدوارم که خدا کمک کند که همه‌مان به‌سلامت بتوانیم وارد آن رودهای خروشان بشویم و در نهایت به بحر اقیانوس برسیم ممنونم که به صحبت‌های من گوش دادید.

تایپ و ویراستاری: همسفر محمدجواد (لژیون چهارم)
تصویربردار: همسفر یوسف (لژیون چهارم)
تهیه و تنظیم: سایت همسفران آقا، نمایندگی آکادمی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .