پنجمین جلسه از دوره پنجاه و ششم کارگاه آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی، پروین اعتصامی اراک با استادی، راهنما مسافر رضا، نگهبانی، مسافر حسین و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه«بنیان» روز یکشنبه ۲ دیماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۰۰ آغاز بکار کرد.
خلاصه سخنان استاد ؛
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر؛
شاکر و سپاسگزارِ خداوند هستم که امروز در این جایگاه هستم و خدمت میکنم. از آقای محسن تشکر میکنم که این فرصت را در اختیارِ من قرار دادند. از راهنمایم تشکر میکنم که، حالِ خوبِ امروزم را مدیونِ ایشان هستم. دستور جلسه این هفته،«بنیان» است. من این هفته را به آقای مهندس و خانوادهی محترم ایشان، و همچنین شورای دیدهبانان تبریک میگویم. هفته بنیانِ کنگره همانطور که آقای مهندس فرمودند، تولدِ تمام اعضای کنگره است. وقتی که من گذشتهی خودم را مرور میکنم، چه راههایی که رفتم و نتیجهای نگرفتم،چه مشکلات و سختیهایی که پشتِسر گذاشتم. چه راههایی که امتحان کردم و جواب نگرفتم که امروز به این نتیجه رسیدهام که آنها راه نبودهاند بلکه بیراهه بودند. همیشه من تلاش خودم را میکردم ولی نتیجه بخش نبود کمپ میرفتم تأثیری در بهبود و خوب شدنِ حالِ من نداشت، به این دلیل که راه مشخص و صحیح نبود، نه میتوانستم مصرف کنم و نه این که سالم زندگی کنم. و این رضا، که الآن شما میبینید روزی از توی سطل سُرنگ بَرمیداشت و عینِ خیالش هم نبود. ولی وقتی که واردِ کنگره میشوی و تغییرات ذره ذره صورت میگیرد، و یک جایگاهی در کنگره پیدا میکند و میخواهد خدمت کند، از گذشتهی خود غافل میشود و مادیات را پیش میکشد. هر انسانی، من اصولاً این را میگویم که انسانها، خداوند دوستشان دارد که اگر دقت کنید اکثرِ همقطارهای ما، در اعتیاد هستند، چرا قرعه به نامِ ما افتاده که ما روی این صندلی هستیم و دیگران نیستند این سوال را از خودتان کردهاید؟ خداوند ما را دوست داشته، اذن و اجازه صادر شده، خب حالا من آمدهام در کنگره، از اینجا به بعد نوبتِ من است و من باید تلاش کنم. راهنما انتخاب میکنم و در لژیون حضور پیدا میکنم و راهنما به من برنامه میدهد و میگوید که مشارکت کن، دارو را سَرِ ساعت مصرف کن در مقرِ ورزشی حضور داشته باش آیا من این کارها را انجام میدهم اگر انجام دادم، بازیگرم و نقشِ خودم را دارم درست انجام میدهم و صد را برای خودم میگذارم، چرا در اعتیاد ما همیشه صد را برای خودمان میگذاریم ولی اینجا که میآییم یادمان میرود. تک تکِ ما الگو از زمانِ مصرف داریم. در اصل این صحبتهایی که من دارم میکنم شاید بگویید که بی ربط است نسبت به هفتهی بنیان، ولی اگر ما کمی به گذشتهی خودمان فکر کنیم میبینیم که بی ربط هم نیست. من آن روزِ اولی که آمدم و درمان شدم، سیگارم را درمان کردم، میرفتم دنبالِ زندگیِ شخصی خودم. مثلِ آقای مهندس که درمان شد، روشِ DST را کشف کردند، یک پولی به حسابِ ایشان ریخته شد که الآن هم در حسابِ ایشان هست و دست هم به این پول نزدهاند، خب در آن زمان در اوجِ بدهکاری نمیتوانست آن پول را بردارد و خرج کند و با خانوادهی خود خوش باشد و به نظرِ من اگر هم انجام میداد کارِ ناشایستی نکرده بود. ولی در ادامه ماند و استقامت کرد، تلاش کرد و در آن زمانی که با یک بست تریاک معتاد را میگرفتند و میبردند، ایشان آمدند و گفتند که درمانِ اعتیاد با تریاک است.
خانم آنی میگوید که سختی که به ما گذشت کمتر از روزِ عاشورا نبود. شما الآن با، اِنجیاُ، دیگر نمیتوانید در موردِ درمانِ اعتیاد بحث کنید ولی در آن شرایط آقای مهندس آمدند و گفتند که درمانِ اعتیاد با تریاک است. من روزی که واردِ کنگره شدم سفرم را با تریاک شروع کردم و در اواسط سفر شربتِ OT آمد و با شربت سفر کردم. در آن زمان در اراک دارو نبود و ما برای تهیه دارو باید تا اصفهان میرفتیم و آقای حکیمی روزی در جلسه استاد بودند و ایشان گفتند که هر کس برای درمانِ خودش ارزش قائل است باید این کار را انجام بدهد. و ما یک اتوبوس بودیم که میرفتیم اصفهان از یک اتوبوس دو،سه نفر بیشتر باقی نماند و همه رفتند. و ما برای رسیدن به خواسته یک ذره تلاش نمیکنیم.
حالا میبینیم که آقای مهندس با چه سختیها و مشکلاتی روبهرو شد و آنها را هموار کرد و الآن جاده برای ما اتوبان شده، که چقدر راحت عبور میکنیم. اینقدر برای ما راحت است درمانِ اعتیاد، و درمانِ سیگار، که در بعضی مواقع از راحتی زیاد خراب میکنیم و میگوییم که ده ماه زمان داریم و درستش میکنیم در صورتی که وقتی نداریم، جمعِ ده ماه میشود، پانزده شبانه روز، و شما میخواهید پانزده شبانه روز برای بزرگترین مشکل که دنیا در آن مانده است وقت بگذارید. و من دوباره این هفته را تبریک میگویم و ما در این هفته باید به گذشتهی خودمان یک نگاهی بیندازیم و من که امروز این شال را دریافت کردهام نباید مغرور بشوم چون که من هم دارم آموزش میگیرم و دیدِ من هیچ موقع به این صورت نیست که من وقتم را میگذارم و برای خدمت به دیگران به کنگره میآیم پس از کنگره طلب دارم، من اینطور فکر نمیکنم و این طور هم نیست. من هر چه به جلو میآیم تازه میفهمم که به کنگره بدهکارم. هفتهی بنیان هفتهای است که هر کس باید خودش را در مقابلِ خودش بگذارد که چقدر برای رسیدن به درمان تلاش کردهایم. و ما آموزش میگیرم که نفسِ خودمان را ارتقاء بدهیم.
از اینکه به صحبتهای من توجه کردید از همهی شما سپاسگزارم.
تایپ و ارسال: مسافر امیر
«مسافراننمایندگیپرویناعتصامیاراک»
- تعداد بازدید از این مطلب :
125